گفتاری درباره تیپشناسی یک رفتار از بیحجابی اجباری تا حجاب اختیاری
بررسیهای علمی با رویکردهای مختلفی در مورد حجاب انجام میشود، مثلاً با رویکرد فقهی اینکه حکم حجاب چیست. وجوب حجاب یا حرمت بیحجابی و قلمرو حجاب از جمله مواردی است که در این حوزه بحث میشود. برای بررسی حجاب رویکردهای فلسفی، کلامی و عرفانی هم مورد استفاده قرار میگیرد. در هر کدام از این رویکردها زوایای مختلفی از حجاب باز میشود و مورد بررسی قرار میگیرد. آثاری هم که در مورد حجاب نوشته شده است، میتوان ذیل این رویکردها تقسیمبندی کرد، اما از منظر جامعهشناختی بیشتر در سطوح مختلف خرد، میانه و کلان با رویکردهای تفسیری، تبیینی و انتقادی مسائلی، چون عوامل، قصد و نیت افراد از حجاب یا بیحجابی، پیامدهای حجاب یا بیحجابی و کارکردهای این مسئله و تأثیر مسئله حجاب یا بیحجابی بر دیگر پدیدههای اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد.
جامعهشناسی این ظرفیت را دارد که به رویکردهای تاریخی و کلان هم پل بزند، تحولات کلان مسئله را بررسی و آینده را پیشبینی کند. مهم این است که خیلی از مباحث رویکردهای مختلف هم در جامعهشناسی میتواند مورد مطالعه واقع شود. مثلاً در رویکرد فقهی که در آن مطابق رویکردهای اصولی و اجتماعی که در طول ۱۵ قرن انجام شده، حدود و تکلیف حجاب مورد بحث قرار گرفته است، جامعهشناسی وقتی تحلیل کلان میکند، همین بحثهای فقهی را هم میتواند مورد تحلیل قرار دهد، بنابراین در جامعهشناسی، در رویکرد تفسیری ما با روشهای تفهیمی سراغ کنشگر میرویم و تلاش میکنیم قصد و نیت او را بر اساس قواعد فرهنگی و کنش او تحلیل و تفسیر کنیم که مثلاً چرا کنشگر ما باحجاب است یا پوشش نامناسب دارد یا هر مؤلفه دیگر که مورد بررسی ماست. اینجا مسائل مفصلی میتواند مطرح شود، رفتار و افراد، گونهشناسی و تیپبندی میشوند. بر اساس نظریات اندیشمندان مسلمان مثل علامه طباطبایی این انواع را میتوان ذکر کرد. مثلاً کنش منتهی به حجاب و منتهی به بدحجابی را به طور کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
۱- کنشهایی که مبتنی بر اختیار و آگاهی هستند.
۲- کنشهایی که مبتنی بر هیجانات هستند.
کنشهای مبتنی بر اختیار خود چند دسته هستند: آنهایی که کشفحجاب کردهاند که خودشان احساس میکنند خود این مسئله را انتخاب کردهاند. در دسته اول قرار میگیرند. اینکه مطرح میکنم احساس میکنند، چون ممکن است کاذب باشد، چراکه ممکن است به نوعی وادار به این کار شدهاند. برخی کشفحجاب را از روی اراده و اختیار خود انتخاب کردهاند و به دلایل مختلف روانشناختی، زیباییشناختی یا مباحث دیگر زیستی این روش را انتخاب کردهاند، اما برخی از روی اکراه تن به کشفحجاب دادهاند، چراکه فکر میکنند اگر این رفتار را انجام ندهند، از سوی جامعه و اطرافیان مورد فشار واقع میشوند. به خاطر همرنگی با جماعت قشر زیادی هستند که دست به این رفتار میزنند. این طیف در اعماق وجود خود راضی به کشفحجاب نیستند. به این دسته کنشهای اکراهی میگوییم.
یک دسته دیگر را هم کنش اضطراری مینامیم که به دلیل شرایط اقلیمی، جغرافیایی، مادی و اقتصادی دست به این رفتار میزنند. این دو دسته اخیر ظرفیت بسیار بالایی برای تغییر رفتار دارند. انگیزه این طیف را باید تیپبندی کرد و بر اساس انگیزههایی که دارند، آنها را مورد بررسی قرار داد. ممکن است عدهای پول گرفته باشند. دستهای هم از روی عناد و لجبازی کشفحجاب را انتخاب کرده باشند. دسته دیگر هم از لحاظ فکری و باورها به کشفحجاب رسیدهاند. در مقابل رفتارهای اختیاری یا منتهی به آگاهی، رفتارهایی هستند که ناشی از هیجانات هستند که خود این رفتارها هم انواعی دارند. گاهی رفتارها ناشی از عشق، نفرت، ترس و مد هستند؛ رفتار جمعی غیرقابل پیشبینی خودانگیخته که تحت تأثیر جو صورت میگیرد و فرد در آن لحظه به آن فکر نمیکند. ایام اغتشاشات سال گذشته مصادیق این نوع رفتار را زیاد مشاهده کردیم. دسته دیگر رفتارهای ناشی از عادت و ملکه شده بدپوششی و بیحجابی در افراد از کودکی است.
عوامل دستکاری در فرهنگ جامعه ایرانی
حجاب در جامعهشناسی از منظر تبیینی هم مورد بررسی قرار میگیرد. در رویکرد تبیینی بیشتر به دنبال علتها، پیامدها و کارکردها هستیم و دیگر سراغ کنشگر نمیرویم. در این رویکرد اصلاً کاری به فرد کنشگر نداریم و پدیده را با روشهای دیگری مورد مطالعه قرار میدهیم. اینکه علت وضعیت فعلی حجاب در جامعه ما چیست و چه پیامدهایی دارد، مسئله و بحث مهمی است. این امر علتهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دارد.
یک بحث بسیار مهم که گاهی مورد غفلت قرار میگیرد این نکته است که فرهنگ، حالت عادی در جامعه ما ندارد و ما با دخالت عوامل بیرونی در این حوزه مواجه هستیم. عوامل بیرونی هم دو دسته هستند: دسته اول روابط میان فرهنگی ما با کشورهای دیگر مخصوصاً غرب است که این امر منجر به ترویج سبک زندگی غربی در کشور ما شده است. ابزار این ترویج هم شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی بودهاند و هستند. تکنولوژیهای جدید باعث افزایش سرعت اشاعه این نوع سبک زندگی در جامعه ما شده است. بخشی از این سبک زندگی هم مرتبط با پوشش است که میتواند انواع مختلفی را در بر بگیرد، البته مشخص است که نمیتوانیم غرب را هم یکپارچه در نظر بگیریم، چراکه حجاب، پوشش، خانواده و مفاهیمی از این جنس در خود غرب هم طرفداران بسیار زیادی دارد، اما نکته مهم این است که در جامعه ما آن بخشی از غرب بیشتر انعکاس دارد که طرفدار سبک خاصی از زندگی میباشد که از خانواده و پوشش اصیل روی برگردانده است. عامل دوم که مهمتر هم است کنشگران سیاسی است که تلاش میکنند با انگیزههای مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی فرهنگ ایران را هم مورد هجوم و شبیخون قرار دهند. آنها در این زمینه پولها و بودجههای میلیاردی خرج میکنند تا عقاید و باورهای دینی مردم، حجاب و پوشش مردم را تحت تأثیر قرار دهند. این اقدامات هم لزوماً با انگیزه دینی و سیاسی نیست بلکه بیشتر نوعاً انگیزههای اقتصادی در این زمینه دخیل است. در واقع غرب و این کشورها برای اینکه مواد بهداشتی، غذایی و صنعتی خود را بفروشند، این نوع سبک زندگی را در جامعه ما تبلیغ میکنند. این افراد برای اینکه انسجام ملی ما را از بین ببرند و قدرت منطقهای ما را کاهش دهند، دست به این اقدامات میزنند. هر جامعهشناسی که بخواهد تحولات فرهنگی و حجاب را در ایران مورد بررسی قرار دهد و این عوامل را نادیده بگیرد، قطعاً تحلیل دقیقی نخواهد داشت. بنده معتقد هستم تلاش سازمانیافته برای قبحزدایی در کشورمان در حال انجام است. در واقع حرف من این است که اینطور نیست که بخشی از مردم جامعه ما خود به نکتهای رسیده و تغییر باور داده باشند، بلکه دشمن دارد هجمه سنگین میکند.
خطری که خانواده را تهدید میکند
تحولات و بیحجابی منجر به انقلاب جنسی در کشور میشود که میتواند کانون خانواده را دچار فروپاشی کند. این امر به کاهش نرخ موالید در کشور منجر خواهد شد، با سرعتی که در خود غرب دو قرن طول کشید، اما در ایران بسیار این زمان کوتاه است. وقتی خانواده نباشد نرخ موالید کاهش پیدا میکند و جامعه به لحاظ سرمایه اجتماعی و ظرفیتهای توسعه و تکامل دچار زوال میشود، آن وقت اندیشمندان مجبور هستند از پایان تاریخ سخن بگویند و به جای کانون گرم خانواده، گونههای مختلف زندگی مورد توجه قرار گیرد، مثل همجنسبازی، افزایش خودکشی. بدحجابی نقطه آغاز یک دومینو است و شواهد علمی این مسئله را ثابت میکند. شواهد تجربی و غیرتجربی هم این مسئله را نشان میدهد، اما جامعهشناسی به این سطح تبیینی هم اکتفا نمیکند و رویکرد کلان تاریخی هم دارد و بسیار مهم است، در این رویکرد سطح بحث از فرهنگ و جامعه به سطح تمدن ارتقا پیدا میکند.
«حجاب» میدان منازعه تمدنی
در رویکردهای کلان یا جامعهشناسی تاریخی یا فلسفه تاریخ که زمان و مکان درنوردیده میشود و با رویکردهای تاریخی یک پدیده مورد مطالعه قرار میگیرند، مؤلفههای خاصی مورد بررسی قرار میگیرد که در دیگر رویکردها این مؤلفهها مورد توجه قرار نمیگیرد. ما یک تمدن غرب داریم که رو به افول است و مرکز و کانون این تمدن فرانسه است. فرانسه پرونده بسیار عجیبی برای حجاب باز کرده و با وجود معاهدات بینالمللی و علیه قوانین خودش، به شدت در حال مبارزه با حجاب است. خب چرا فرانسه دست به این کار زده است. این امر باید حساسیت ما را برانگیزاند که چرا فرانسه دست به این مخالفت و مقابله زده است. از طرف دیگر تمدنی در شرق در حال ظهور است. این تمدن دو جلوه دارد؛ یکی بحث چین است که به لحاظ اقتصادی با سرعت در حال رشد و در حال رقابت با اقتصادهای بزرگ دنیاست، این کشور از لحاظ تکنولوژیکی هم در حال رقابت در دنیاست. یکی هم بحث ایران است که از پشتوانههای عظیم تاریخی، تمدنی، فلسفی، عرفانی و دینی برخوردار است؛ چیزی که دست چین تا مقدار زیادی از آن تهی است، به خصوص در بحث فلسفه، عرفان و حکمت که این خلأ بارز است. تحولات تمدنی با تحولات فلسفی رخ میدهند. فلسفه متعالیه که در قرن دهم به دست ملاصدرا ظهور پیدا کرد، مدتی منزوی بود و در نظامهای آموزشی ما مورد توجه نبود. بعد که مرحوم سبزواری آن را احیا کرد، قدرت بار خود را با دارالفنون و دانشگاه بست و فلسفه طرف گفتوگوی جامعه و حکومت قرار نگرفت تا اندکی قبل از انقلاب که دوباره فلسفه در کانون تحولات قرار گرفت و این امر منشأ تحولات عظیم شد. این ویژگی را چین ندارد و ظرفیت حکمت متعالیه برای رقم زدن تحولات تمدنی بسیار زیاد است. کانون این تحول و تمدن شرقی ایران است. در این تحولات حجاب مورد توجه قرار گرفته است. مباحث پیرامون حجاب جنگ تمدنی است و حجاب خاکریز هر دو طرف است. آن طرف به شدت به حجاب حمله میکند، اما ما همچنان دچار غفلت هستیم. مسائل فردی و زیباییشناختی پیرامون حجاب یک مسئله است، حتی بحث اجتماعی هم یک نکته است، اما مسائل بسیار بالاتر از این سطح است. مسئله حجاب امروز در سطح تمدنی و تاریخی باید طرح شود. فرانسه مطالعه فراوانی در مورد حجاب انجام داده و به این نتیجه رسیده است که اگر حجاب در نظام آموزشی فرانسه پررنگ شود، تمدن غرب دچار مشکل خواهد شد. حجاب یک نماد پر از معناست، به سرعت فرهنگ و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد و سایر ارزشها و هنجارها را متحول میکند و این امور فرانسه را به عنوان یک کشور لائیک تحت تأثیر قرار میدهد.
اینکه از سوی رهبر معظم انقلاب بیحجابی حرام شرعی و سیاسی شمرده میشود، تعبیر حرام سیاسی سطح بحث را نشان میدهد. این یک بحث فردی نیست بلکه این امر پیامدهای تاریخی، تمدنی، سیاسی و امنیتی دارد و در سطح کلان باید مورد بحث قرار گیرد، بنابراین وقتی در این سطح بحث را ببینیم، حوزهها و رویکردهای دیگر هم دچار تحول خواهد شد، یعنی مثلاً با نگاه کلان میتوانیم در حوزه فقهی هم تحلیل خوبی داشته باشیم و هم تصمیمهای بهتری اتخاذ کنیم، با نگاههای جزئینگرانه فقهی نمیتوانیم مسائل حجاب را دقیق فهم کنیم.