شهیدی که مفهوم تولد در عید قربان را با قربانی شدن در کربلای قراویز معنا کرد
به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، مقام معظم رهبری میفرمایند «ارزش زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست».
از آنجایی که هر شهید پرچمی برای افتخار و شرف این کشور است، شهدا متعلق به یک خانواده و یک شهر نیستند بلکه شهدا متعلق به همه آحاد ملت و افتخار و سندهای زنده مظلومیت این کشور در دفاع از حق و آرمانهای اسلامی هستند.
شهید «حاجی قربان جمور»، در روز عید قربان سال ۱۳۳۶ متولد شد و به همین دلیل نام او را حاج قربان گذاشتند و این نام خود نشان دهنده قربانی شدن او برای هدفی بزرگ بود.
این شهید بزرگوار از نظر اخلاق و رفتار و تربیت اسلامی و رعایت محرمات و مسائل اسلامی زبانزد خاص و عام بود و ارتباطش با مسجد و روحانیت و افراد مذهبی و هیئتها در زمان خودش خوب بود و از نظر علمی و درسی در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کرد و در دبیرستانهای اسدآباد در زمان قبل از انقلاب به دلیل مسائل مذهبی و دوران حساس قبل از انقلاب و جر و بحثهای خاص آن زمان در مدارس و درگیری ایشان با برخی از افراد و خانوادههای طرفدار سلطنت و درگیریهایی که در داخل مدرسه رخ داد دیگر نتوانستند مدرسه در مدارس اسدآباد به تحصیل ادامه دهند وبه اتفاق برادران و پسرعموها در شهرستان مجاور کنگاور ادامه تحصیل میدهند.
با پشتکاری که در تحصیل داشت بعد از شهید طیبه زمانی (وی در مبارزات قبل از انقلاب در کنگاور به شهادت رسید) که به عنوان نفر اول رشته ریاضی فیزیک انتخاب شد، نفر دوم رشته ریاضی فیزیک در استان کرمانشاه شد و از نظر درسی استعداد بسیار بالایی داشت و میتوانست یکی از امیدهای علمی آینده کشور باشد.
با اوجگیری دوران انقلاب و تقریباً بسته شدن دانشگاهها، ایشان به سربازی اعزام شد و به عنوان سرباز نیروی دریایی مشغول به خدمت شد که در پی فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر ترک پادگانها و خالی کردن سربازخانهها، وی برعکس خیلیها که بدون اسلحه فرار میکردند با همان اسلحه «ژه سه» از آنجا فرار میکند و مستقیماً به درگیریهای مسلحانه در تهران وارد میشود که در قضیه کمک به نیروی هوایی در مقابل حمله لشکر گارد شاهنشاهی حضور مستقیم و فعال داشت.
بعد از آن حاجی قربان، جزو ستاد استقبال حضرت امام (ره) برای ورود به کشور شد و وارد همان مدرسهای شد که برای اقامت امام(ره) در ابتدا در نظر گرفته بودند و به پاسداری از امام خمینی(ره) و عناصر انقلاب نوپا همت گمارد. پس از آن جزو گروههای سازماندهی شده انقلابی برای دستگیری و محاکمه سران حکومت پهلوی همانند ریاست کل ساواک تیمسار نصیری و هویدا نخست وزیر شاه و... شد و شخصاً در جریان محاکمه انقلابی و اعدام آنها حضور فعال داشت.
پس از آن به فرمان امام خمینی(ره) برای تشکیل کمیتههای انقلاب برای تامین امنیت داخلی، به شهرستان اسدآباد برگشت و با تنی چند از عزیزان که اکثر آنها به شهادت رسیدند کمیته انقلاب اسلامی شهر اسدآباد را تشکیل دادند و پس از مدتی بنا به دستور امام (ره) برای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته را به دیگر عزیزان واگذار کرد و برای تاسیس سپاه همراه شهید بزرگوار شهید «علیرضا خزایی» اقدام کرد.
با روابط عمومی بالایی که داشت به شدت اهل شعر و مطالعه بود و دوستان قدیمی وی به خاطر دارند که این بیت از شعر زمزمه خلوتش بود!
«مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم»
ایشان در زمان شهادت فقط ۲۴ سال سن داشت و سرشار از شوق و عشق به زندگی بود و قصد ازدواج داشت و با وجود همه اینها عشق به اجرای تکلیف و دفاع از خاک وطن و اسلام را بر همه طلبهای دنیای خود ترجیح داد و به مصاف دشمن رفت و در آخر قربانی خدا شدند.
در سال ۱۳۵۹ که ۵ نفر از دانش آموزان شهید اسدآباد در قله شنام در منطقه مریوان کردستان جاوید الاثر شدند، که هنوزم هم در همان سکوی پرواز ملکوتیشان، دارالشفای عاشقان و دلسوختگان هستند، این شهید والامقام در مورد اعزام نیرو برای بازگرداندن پیکر آن شهدا در مراسمی طی سخنرانی خود اعلام میکند که ما یا آنها را برمیگردانیم یا خودمان هم به شهادت میرسیم و شهید خزایی با جمله ماندگار «اگر ما میخواهیم برویم قربانی خدا شویم»، برای بازپسگیری جنازه های شهدا از دشمن به منطقه کردستان اعزام میشوند، که از آنجا دستور میرسد باید سریعاً جبهه سرپل ذهاب بروید چراکه قرار است عملیات شود که متاسفانه این عملیات توسط عوامل نفوذی منافقین لو میرود و بیش از ۶۰ پاسدار استان همدان در آنجا به شهادت میرسند که ۱۳ تن از شهدا از اسدآباد بودند.
حدود ۱۱ ماه پیکر مطهر این عزیزان زیر دید دشمن و زیر آفتاب سوزان کوههای قراویز سرپل ذهاب قرار داشت و بی بی فاطمه الزهرا (س) روضهخوان غربتشان بود.
پس از ۱۱ ماه طی عملیاتی این جنازهها برمیگردند که خیلیها به لحاظ چهره دیگر قابل شناسایی نبودند.
ایشان در هنگام شهادت موقع پیشروی با ذکر «الله اکبر» بود و ابتدا تیر به دستش اصابت میکند و به زمین میافتد اما به خاطر اینکه روحیه نیروها متزلزل نشود دوباره بلند میشود و تکبیرگویان به سمت دشمن و انهدام دژ تیربار دشمن که همه را زمینگیر کرده و تلفات گرفته بود پیشروی میکند که گلوله بعدی به حنجره ایشان اصابت میکند و با حنجره خونین و گلوی بریده به دیدار ابا عبدالله الحسین (ع) نائل میشود و اسماعیل وار در ۱۱ شهریور ۱۳۶۰ مفهوم تولد در عید قربان را با قربانی شدن در کربلای قراویز معنا میکند.
حاج قربان جمور فدا شد تا انقلاب و ارزشهای اسلامی زنده بماند و... امیدواریم که همه ما از رهروان شهدا باشیم و شرمنده شهدا نباشیم.
انتهای پیام/