دکتر زهرا گوهری استاد دانشگاه، در یادداشتی آورده است: اگر متولیان فرهنگ جامعه می‌خواهند در کمترین زمان، همراهی افراد جامعه با قانون حجاب را داشته باشند، علاوه بر اجرای قانون، باید طرحی برای احیای حیای فردی و اجتماعی داشته باشند. در این صورت بعد از مدتی، هر کس خودش از دین و قوانین دینی خود پاسداری خواهد کرد.
کد خبر: ۹۵۴۶۹۴۴
|
۲۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۴۴

به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، در متن این یادداشت آمده است:

شور و هیجان ناشی از انقلاب اسلامی، در دهه های اول انقلاب متولیان امور فرهنگی را به این فکر متمایل کرد که ارزش‌های اسلامی ناخودآگاه در وجود توده‌های مختلف مردم متبلور شده است. گرچه این دیدگاه چندان دور از واقعیت هم نبود و فداکاری‌های دلاورمردان شجاع در جبهه‌های جنگ تحمیلی به نوعی تأییدی بر این نظر بود، لکن در سطح جامعه و صنوف مختلف تفکر متفاوت نیز مشاهده می‌شد. سیل ورود شهدا در این زمان مانع از آن بود که به درستی این مسائل مورد تبیین قرار گیرد. فضای معنوی ناشی از شهادت عزیزان مردم، به حدی بود که ناملایمات فرهنگی را با خود می‌شست و می برد. بعضی تصمیم‌های به ظاهر سخت‌گیرانه مانند رنگ‌های خاص اجباری در محیط‌های کار نیز ناشی از همین فضای معنوی جامعه بود.

لذا در دهۀ اول انقلاب «دهۀ شصت» تبیین ارزش‌های اسلامی به صورت مستدل تبیین نشد و هر آن چه بود شور و بعضاً شعور ناشی از جنگ تحمیلی بود. در سال‌های بعد و به خصوص دهه‌های دوم و سوم پس از انقلاب، یعنی دهۀ هفتاد و هشتاد که شور انقلابی ناشی از جنگ فروکش کرده بود، آسیب‌های ناشی از عدم تبیین صحیح و عمیق مبانی و ارزش‌های اسلامی خود را نشان داد.

آن چه می‌توان آن را اشتباه راهبردی نامید، خلط در مفاهیم تربیت و مهارت است. خداوند متعال، بر اساس آیۀ «فاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها» مفاهیمی را در وجود انسان نهادینه کرده است. متوجّه کردن انسان به این مفاهیم، معنای دقیق تربیت است. به عنوان مثال صفت «حیا» در وجود انسان، مفهومی بنیادین است. مثلاً هر انسانی در ناخودآگاه خود از این که قسمت‌هایی از بدنش که خصوصی اوست، مکشوف شود، ابا می‌کند. در ماجرای حضرت آدم و حوا و خوردن از درخت ممنوعه، استفاده از برگ‌های درختان برای پوشاندن خود، در ناخودآگاه آنان وجود داشت و نیازی به وحی الهی برای این امر نبود. آن چه که حضرت لوط(ع) نیز به مردم خود ایراد می‌گرفت این بود که شما مرتکب خلافی می‌شوید که در بین سایر امم سابقه ندارد. بنابراین خداوند متعال مفاهیم اصلی را در وجود انسان گذاشته و تبعیت انسان از قوانین دینی می‌تواند این مفاهیم را زنده و اقامه کند. این اقامۀ مفاهیم را در اصطلاح «تربیت» می‌گویند. تربیت، پرداختن به نیروهای درونی است که در وجود انسان باید خود را نشان دهد.

اما نوع دیگری از پرورش انسان است که از بیرون برای او در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر بر مبنای آن چه در وجود انسان است، نوعی تمرین‌های مختلف برای او طراحی می‌شود تا آن مفاهیم قابلیت ارائه پیدا کنند. به این تمارین، مهارت گفته می‌شود. مهارت ها از قبل در وجود انسان به ودیعه گذاشته نشده، بلکه راهی برای تبلور مفاهیم بنیادین هستند که بسته به سبک زندگی انسان‌ها در محیط‌های جغرافیایی و تمدنی گوناگون، فرق می‌کند. مثلاً هنر، خصوصیت انسان محسوب می‌شود و هیچ موجود دیگری اعم از گیاه و حیوان، هنرمند محسوب نمی‌شوند. اما این که این هنر در هر عصری چگونه خود را نشان دهد، بسته به امکانات هر عصر متفاوت خواهد بود. گاهی در نمای نقاشی انسان‌های غارنشین و گاهی در تابلوهای بی‌نظیر نقاشان مشهور.

در مورد صفت حیا نیز، همۀ انسان ها متّصف به این صفت هستند. عملکرد آن‌ها در پنهان داشتن برخی کارهای انسانی مانند اعمال تخلّی و زفاف حکایت از وجود این صفت در آن‌ها دارد.  حیا صفتی بنیادین است. به طوری که امام صادق (ع) می‌فرمایند: لا ایمانَ لِمَن لا حیاء لَهُ کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. همچنین در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: الحَیاءُ هُوَ الدّینُ کُلُّهُ حیا، همۀ دین است. احادیثی با این مضمون، حاوی این مطلب هستند که برای تربیت دینی افراد، بهترین کار پرورش حیا در آن‌ها است. اگر هدف از تربیت دینی آن باشد که متربی آداب دینی مانند: نماز، روزه، شعائر اسلامی، حجاب و غیره را انجام دهد، بهترین راهش توجّه دادن او به امر حیای درونی اوست.

اما رعایت حجاب و حدود پوشش اسلامی، چه برای مرد و چه برای زن، مهارت است. تفاوت پوشش زنان کشورهای اسلامی با وجود رعایت حدود، گواه این موضوع می‌باشد. پوشش رنگین زنان مالزی با پوشش سراسر مشکی زنان عربستان در عین تفاوت فاحش، مطابق اصول اسلامی است. چرا که هر دو حدود شرع را رعایت کرده‌اند.

آن چه بعد از انقلاب به عنوان قانون پوشش و حجاب در کشور اجرا شد، تمرین مهارت، بدون توجه به مفهوم بنیادین حیا بود. متاسفانه در دوران قبل از انقلاب و هم اکنون در کل جهان، این مفهوم بنیادین مورد هجمۀ عوامل مختلف فرهنگی قرار گرفته است. سینما، تلویزیون، نشریات مختلف، مدارس و دانشگاه‌ها و اماکن گوناگون همگی به نوعی در زدودن این صفت نقش دارند. طبیعی است که بلافاصله بعد از انقلاب انتظار احیای این صفت بنیادین، انتظار به جایی نبود. لکن قبل از احیای آن به تمرین مهارت حجاب پرداخته شد. در حالی که باید تربیت و مهارت با یکدیگر توأم می‌شدند. بانوانی که قبل از انقلاب به دلیل پایه های مستحکم خانوادگی متصف به حجاب بودند، از اجرای قانون حجاب رضایت داشتند. اما بانوان و دخترانی که تحت تأثیر جو حیازدایی آن دوران بودند، قانون حجاب را اجباری ظالمانه برای محدود کردن آزادی خود می‌پنداشتند. در سالیان بعد از اجرای این قانون نیز، تبیین چندانی بر چرایی لزوم حجاب انجام نشد و فقط این مهارت مورد دقت قرار گرفت.

حوادث بعد از اغتشاشات 1401، که برخی زنان و مردان تحت تأثیر رسانه‌های معاند را بر علیه قانون حجاب و پوشش در ایران برانگیخته است، نشان می‌دهد آن‌ها همچنان این قانون را محدودیت آزادی خود می‌پندارند. صرف نظر از تعداد محدودی که آگاهانه و عامدانه با همکاری دشمن در برداشتن حیا و حجاب دختران این سرزمین می‌کوشند، بسیاری از این افراد از نتایج مخالفت خود بی خبرند.

آن چه می‌تواند این افراد را با قانون دین، پیوند بزند، تربیت صفت حیا همراه با مهارت حجاب است. اگر هر کس نقش خدا را در زندگی خود پررنگ ببیند، نسبت به سرپیچی فرامین الهی حیا می‌کند و یکی از این فرامین، دستور حجاب در آیات مختلف قرآن است.

لذا اگر متولیان فرهنگ جامعه می‌خواهند در کمترین زمان، همراهی افراد جامعه با قانون حجاب را داشته باشند، علاوه بر اجرای قانون، باید طرحی برای احیای حیای فردی و اجتماعی داشته باشند. در این صورت بعد از مدتی، هر کس خودش از دین و قوانین دینی خود پاسداری خواهد کرد.  

انتهای پیام/

ارسال نظرات