به خاطر مردانی مبارزه کنید که مردانه برای ايران جنگيدند
به گزارش خبرگزاری بسیج از اردبیل، شهیدمحمدرضا طالبالعلمیکم خرداد سال 1335در شهر اردبیل در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات به دانشکده افسری راه یافت و در طول مدت خدمتش دوره های تکاوری ،چریکی،چتر بازی و دوره های تخصصی آموزشهای دفاعی را پشت سر گذراند. او در دوم خرداد ماه سال 1361 در عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید .
متن وصیت نامه شهید
این شهید بزرگوار در بخشی از وصیت نامه زیبایش چنین می نویسد: اين رابدانيد که مزدوران عراقي اينقدر مرد نيستند که رو در رو با من بجنگند و اين فقط موشکهاي دور پرواز شان است که هموطنان ما را به خاک و خون مي کشد. من در جبهه هاي عراق مردي نمي بينم که وجود داشته باشد تا مرا بکشد. پس نگراني شما بيهوده است فقط براي ايران دعا کنيد و مردمان بي سلاح و بي پناه ،من که به انواع سلاحهاي اتوماتيک مجهز هستم و هر روز چندين تانک و مزدور عراقي را به جهنم مي فرستم . جاي نگراني نيست.
رجز خوانی شهید در میدان نبرد به زبان آذری
او در قسمتي ديگر خطاب به دشمن مزدوربه زبان آذری چنين مي نویسد:
باخشليان و مهربان آلهين آدينان
اگر بدنيم توپراقا دوشه، قان ويرا بدنيمه مین غنچه آچا - قدملريم هاميسي حرکت دن خسته اولا اگر همين داشينا و توپراقينا غلت وئرام و دردن يارادان گوزوم بيربيرين اوسته گويام
دائم کثيف اولان ال اياقوزين آلتندا دردن بير آه چکمگينده حسرت گوزده قوياجيام چونکی مکتبيم اسلامدا اولوم قاندا بير افتخار دي ،آهسيز اولوماستقبالينا گتماخدي و بو اسلامين قانونيدي و تهچه سيز مزدورلار گرک اولوميم شاهدي اولاسوز و اگر منيم سسيم اوجالا او تهچه الله اکبر سسيدي که انداموزي لرزيه سالاجاخ بيز چوخ وقتيدی الله نان پيمان باغلاموشوخ چوخداندي عاشقانه باش شهادت تنصينيه سورتمشوخ ايلر بويي واهمه سيز اولومه آغوش آچمشوخ واگر قانم توکسون دائمي عشق پيمانين اسلامي کشورمين توپراق داشيندا ثبته تيرجيم و زمان ايامينين دفتر يندا بو اولوم يعني شهادتي اگيدليگين يارادارام اي عراقي اولان مزدورلار منيم اولوميم نن شاد اولميون چونکه منيم عشقيم
اوجادي سنون پولونان اولومييم شرافتيدي سنون زندگونن روحيم غیرتدي جسمونن قانيم بيالندي تيرونن قرموزودي شراب جامونن سسيم هر سلاميمدن کسنده و هر توپون سسيندن آيدين يوموروغوم قلبونن محکمدي آي مزدور بونه تهچه پياميم سندي بلکه سيز سايي اسلام رزمندلرين فرياددي.
اي مزدور من اگر تنم بر خاک افتد خون و جراحت به بدنم هزاران شکوفه زند گامهايم همه از راه خسته شوند اگر غلت بر خاک و سنگ قتلگاه زنم و از درد جراحت چشم بر هم نهم دائم زير مشت و لگدهاي کثيفتان از درد بر خود پيچم. داغ حسرت يک آه را بر دلتان خواهم گذاشت چون که در کشورم ايران مردن در خون يک افتخار است . مردن بدون آه،وقت مردن از من اگر صدایی شنيديد آن بانگ الله اکبر است که اندامتان را خواهد لرزاند ما ديرگاهي است که با مرگ پیمان شهادت بسته ايم . ديرگاهي است که ما عاشقانه سر به تيغ شما سائيده ايم.سالهاست که بي پروا بر مرگ آغوش گشوده ايم و اگر خونم را ريزي بر خاک و سنگ کشورم پيمان جاودانه عشق را ثبت خواهم کرد. و در دفتر ايام زمان اين مرگ را با حماسه مي آويزم.
برسنگ کشورم پيمان جاودانه عشق را ثبت خواهم کرد و در دفتر ايام زمان اين مرگ را به حماسه مي آویزم. مزدور از مرگ من شاد مباش زيرا عشق من والاتر از ثروت تو، مرگم شريفتر از زندگيت، روحم عزيزتر از جسمت، خونم گوياتر از تيرت و سرخ تر از جام شراب توست، بانگم برنده تر از هر سلاح و رساتر از هر صداي توپ تو و مشت من سخت تر از قلب توست. آري اي مزدور اين نه تنها پيام من به توست. بلکه فرياد هزاران رزمنده ي اسلام است
درد دل با پدر
پدر گرامي موهاي شرم کم کم سفيد مي شود و پيري زود رس گريبان گيرم گشته شايد اگر براي من عمري باشد و به خدمتتان آمدم ديگر مرا نشناسيد ولي با اين حال در نبرد چند روز پيش به صدام قلاده به گردن و مزدور ثابت کردم که هنوز هم عقاب تيز چنگ آسمانها و آهوي گريز پاي کوهستانها هستم و آنقدر زنده مي مانم و مي جنگم تا پوزه ي مزدوران صدام را به خاک بمالم و کارنامه ي پيروزي ايران عزيز را با خونم امضاء کرده وبراي شما باقي گذارم و اين تنها يادگار ارزنده ايست براي پدر و مادري که زحماتي بسيار براي تربيتم متحمل شدند. خواهش مي کنم جسدم را با پرچم ايران بپيچيد چون با ياد ايران ميميرم.
خوش و خرم زندگي کنيد در ايران پيروز و آزاد و خداوند طول عمرتان دهد و همیشه موفق باشید. اگر شهيد شدم این دو بيت شعر راروي سنگ قبرم بنويسید.