روایت زندگی مادر یک شهید تنها گریه کن
به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان خبرگزاری بسیج-: زندگی مادران شهدا را نمیتوان تنها به خاطرات آنها با فرزندشان خلاصه کرد. شهادت فرزند، یکی از نقاط اوج داستان آنهاست که پیش از آن دانههای زیادی برای رسیدن به این محصول کاشته شده. کتاب تنها گریه کن، داستان یکی از همین مادران است. اکرم اسلامی در این کتاب، خاطرات اشرفسادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان را به نگارش درآورده است، اما این کتاب تنها خاطرات یک مادر شهید از فرزندش، زندگی و شهادت او نیست، بلکه فراتر از آن، خاطرات زنی مبارز و فعال است که در متن تحولات مربوط به انقلاب ایران و جنگ هشتساله ایران و عراق نقشهای زیادی ایفا کرده است.
اکرم اسلامی در کتاب تنها گریه کن، خاطرات یک مادر شهید به نام اشرفسادات منتظری را در قالب یک کتاب درآورده است؛ مادری که فرزندش در وصیت خود از او خواسته بود در جمع زاری نکند و در خلوت خودش گریه کند. این وصیت میان بسیاری از شهدای جنگ هشتساله ایران و عراق مشترک است. آنها دوست دارند همانطور که خودشان با شجاعت به استقبال مرگ رفتند، بازماندگانشان نیز سر خود را بالا بگیرند و به آنها افتخار کنند. این کتاب، داستان فداکاریهای یک مادر برای پرورش چنین فرزندی است.
کتاب تنها گریه کن، روایت زندگی اشرفسادات منتظری از کودکی تا دوران کهنسالی اوست. از زمانی که کودکی شاد خود را در خانه پدریاش میگذراند، تا ازدواج با همسرش و تولد فرزندشان، تا فعالیتهای او برای پیروزی انقلاب در قم و تهران، تا به جبهه فرستادن فرزندش، تا فعالیت شبانهروزی در پشتیبانی جبهه و در نهایت شهادت محمد، پسرش و روزهای بعد از آن.
اشرفسادات پیش از انقلاب، هر کاری را که از دستش برمیآمد برای پیروزی انقلاب انجام میداد؛ از پخش اعلامیه گرفته تا شرکت در تظاهرات و پناه دادن به کسانی که از دست ساواک فرار میکردند. پس از انقلاب و با شروع جنگ هشتساله ایران و عراق نیز خانهاش شد پایگاه فعال بسیج که تمام کارهای مربوط به پشتیبانی در آن انجام میشد. اشرفسادات تنها ۳۶ سال داشت که پسرش شهید شد. کتاب تنها گریه کن ماجرای زنی است که هیچ اتفاقی نتوانست فعالیتها و تلاشهای او را متوقف کند و انگیزهاش را بگیرد.
اکرم اسلامی برای تهیه این کتاب، تقریباً ۱/۵ سال را به تحقیق، پژوهش و مصاحبه در این حوزه پرداخت. نگاه او در نگارش کتاب متکی بر این اصل بوده که داستان باید شکل مستندوار خود را حفظ کند و تمام ماجراها و روایتها صادقانه و واقعی باشند، بنابراین در کتاب تنها گریه کن، با داستانی واقعی روبهرو هستیم که اکرم اسلامی از تخیل خود چیزی به آن نیفزوده و تنها ماجراها را پرورانده است. داستان این کتاب با ریتم بالا و پراحساس خود، خواننده را ساعتها جذب میکند.
کتاب تنها گریه کن را نیز انتشارات حماسه یاران به چاپ رسانده است.
با اکرم اسلامی بیشتر آشنا شویم
اکرم اسلامی، متولد سال ۱۳۶۴ و اهل تهران است، اما چند سالی میشود که در قم زندگی میکند. وقتی برای زندگی به قم آمد، به واسطه یکی از دوستانش با انتشارات حماسه یاران و آقای کاجی، مسئول آن آشنا شد. انتشارات حماسه یاران قرار بود مجموعهای کار کند با محوریت مادران شهدا. اکرم اسلامی هم کمکم وارد این فضا شد و در تهیه چندین کتاب با این مؤسسه همکاری کرد. در نهایت هم کار مادر شهید محمد معماریان به او پیشنهاد شد که نتیجه آن تبدیل به کتابی خواندنی و پرفروش شد.
در بخشی از کتاب تنها گریه کن میخوانیم: روایت زندگی اشرفسادات منتظری مادر شهید محمد معماریان را میشنویم.
نمیدانم اولینبار چه کسی گفته، هر که بوده راست گفته که مادرها پسریاند، پسرها مادری. من هنوز یادم مانده که محمد کدام طرف این خانه مینشست. یادم مانده آن روز با چه حالی از در خانه آمد داخل. رفت و بغ کرده نشست یک گوشه و زانوهایش را بغل کرد.
کار محمد رونق گرفته بود. آنقدر که شده بود بهانه رفتوآمد رفقایش به خانهمان. بعضی وقتها آمدن و رفتن یک مشتری دو ساعت طول میکشید. برایشان چای میبردم و میشنیدم که حرفشان حسابی گل انداخته است. محمد خوشصحبت و خندهرو بود. وقتی کنارش مینشستی به صحبت کردن، دلت نمیآمد بلند شوی. حاجحبیب جبهه بود. من سرم گرم کارهای جهاد و پشتیبانی بود و محمد جای خودش را باز کرده بود. شده بود محمدآقا...