خبرنگار خبرگزاری بسیج این بار به سراغ بانویی جوان رفته است که در کنار اهمیت دادن به فرزند آوری ، تربیت ایرانی اسلامی فرزندانش از دغدغه های اصلی زندگی پس از ازدواجش می باشد.
عرض ادب و سلام بانوی بهشتی،سپاسگزارم که پذیرفتید و پاسخگو شدید. قبل از هر چیزی، از حضرت عالی میخواهم ضمن معرفی، بفرمایید؛ در چند سالگی ازدواج کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. عزیزی هستم۳۳ساله و در سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم. بنده و همسرم طلبه بوده ایم؛ و از همان روز خواستگاری، چون شنیده بوده ام که طلبه ها به علت درس خواندن و خصوصا درسهای سنگین، دیر بچه دار می شوند؛ گفتم شما نظرتان در مورد بچه دار شدن چیست؟ چند سال بعد از ازدواج قصد دارید فرزنددار شوید ؟همسرم گفت:《۴ سال بعد از ازدواج》 بنده پاسخ دادم؛ چهار سال زمان زیادی است! نهایتاً دوسال . شکرخدا یک سال بعد از شروع زندگی مشترک به این نتیجه رسیده ایم که صاحب فرزند شویم؛ در حالی که هر دو طلبه بودیم و هفت صبح به حوزه ی علمیه می رفتیم و عصر به منزل برمی گشتیم و در منزل باید درس می خواندیم و تعطیلات آخر هفته هم به دیدار خانواده هایمان می رفتیم.( اوایل زندگی از این میهمان بازی ها زیاد است!).
تا چند سال مستأجر بودیم مثل تمام تازه عروس و دامادها که این گونه اند، اما خداوند به کار و تلاش ما کنار درس؛ بعد از ازدواج روزی و برکت بیشتری داد. قبل ازدواج اتومبیل نداشتیم ،بعد ازدواج ماشین (پیکان) خریدیم؛ با به دنیا آمدن فرزند اولمان خدارا شکر با تلاش و کار بیشتر، اتومبیلمان از پیکان به پراید تبدیل شد.
کم کم با لطف خدا و برکت وجود بچه ها ی بعدی، صاحب یک واحد مسکن مهر شدیم .
اعتقاد من و همسرم این است حساب کتاب خدا با حساب کتاب ما آدم ها فرق می کند. ما به حساب و کتاب خدا اعتقاد پیدا کردیم با ازدواج و فرزند؛ زندگیمان بهتر شد و پیشرفت کرد نه با مجردی یا تک فرزندی که مدنظر برخی ها است.
در مورد تربیت و بزرگ کردن فرزندانتان چه مشکلاتی داشتید؟ لطفا راهکار و پیشنهاد و موفقیت هایتان را بفرمایید ؟
در مورد تربیت بچه ها قطعا مشکلات زیاد بوده و هست. مخصوصا این که فرزند دختر داشتیم و علاقمند بودیم مذهبی بزرگ شود و در هر مهمانی نمیتوانستیم شرکت کنیم؛ چون بچه روح لطیفی دارد و از بچگی روحیه اش شکل می گیرد ، پس نیاز به مراقبت زیادی داشت.
همسرم امام جماعت مسجد بود. اکثرا ما مسجد بودیم؛ دخترم فاطمه با فضای مسجد مانوس شد؛ از همان ماه های اول زندگی روی سجاده های مردم چهار دست و پا راه می رفت و با مسجد آشنا شد. بنده خدارو شکر که تمام سعی خودم را کردم که بچه هایم مسجدی تربیت شوند.
تربیت فرزندم را از خرید سیسمونی شروع کردم؛ تمام تلاشم را نمودم که هر تصویری روی پتوی فرزندم نباشد. در خرید اسباب بازی و حتی تماشای کارتون هم دقت می کردم؛ هر چند در زمانی که مهمان بودیم کارتونهایی را می دید که مناسب یک فرزند اصیل ایرانی نبود و تا چند روز بهانه ی تماشای مجدد آن برنامه که نه مناسب سنش ،نه فرهنگ و اعتقادات ما بود را می گرفت اما بنده با بازی های مختلف و جایگزین کردن یک برنامه مناسب نظرش را عوض می کردم.
شکر خدا هنگامی که دختر اولم دو ساله شد، تصمیم گرفتیم فرزند دوم داشته باشیم، چون ما از تهران به یکی از روستاهای دور بندرعباس رفته بودیم و تنها بودیم. درست است دوری از خانواده ها سختی های خودش را داشت؛ اما آمدن فرزند دوم بهتر از نیامدنش بود. خیلی خوب بود که دخترم خواهری داشته باشد که هم بازی او باشد.
فرزند سوم ما با فاصله سنی چهار سال به دنیا آمد و با دو خواهرش هم بازی شد. این هم بازی بودن خیلی خوب بود و کمک بزرگی برایم در تربیت بهتر بود. نه تنها نیاز به بازی با تلفن همراه و تبلت نداشتند، بلکه تذکر دادن به یکی از فرزندان کافی بود، بقیه همان کاری را انجام می دادندکه خواهر بزرگتر انجام می داد.
وقتی بچه ها تعدادشان بیشتر باشد؛ سه الی چهار خواهر و برادر باشند؛ روابط اجتماعی آنها بالاتر می رود، در منزل وقتی دعوا می کنند حل مسئله را خودشان پیدا می کنند و در مهد، مدرسه و اجتماع راحت تر مشکلات را حل می نمایند.
بعضی ها خانه، اتومبیل، وسایل زندگی یا سفر خارج از کشور و تفریح را نسبت به بچهدار شدن اولویت خود میدانند ، نظر شما در مورد این انتخاب چیست ؟ در بهترین دوران جوانی اولویت چه مسائلی مهم تر می باشد؟
بعضی ها می گویند ما باید ماشین و منزل وغیره داشته باشیم تا فرزند دوم و سوم را به دنیا بیاوریم؛ اما از نظر بنده بزرگترین گناه را در حق آن فرزند می کنند. زیرا یک فرزند تک و تنها در حسرت خواهر و برادر و یک دوست است . بله شما امکانات مالی به فرزندت داده ای اما آن کودک نیاز به یک دوست و هم بازی دارد؛ تا روحش ارضا شود.
در حال حاضر که فرزند چهارم را در راه داریم، الحمدلله احساس کمبودی نداریم. درست است که درآمد معمولی داریم اما با لطف خدا و نعمت فرزندان دار بودن، مخصوصا دخترانم برکت را در زندگیمان حس می کنم. وضعیت خوب، به حقوق بالا و اتومبیل آنچنانی و غیره نیست بلکه به برکتی است که همراه با کار و تلاش، خداوند به بندگانش می دهد؛ خداوند روزی رسان است.
گاهی ما پیشرفت را در این می بینیم که اتومبیل و منزل آنچنانی داشته باشیم؛ اما بنده تجربه این موضوع را داشته ام که خانواده های هستند که برای یک فرزند به بهانه های مختلف میلیون ها به خرج می افتند؛ ما با داشتن چندین فرزند و امکانات کم تا این لحظه خدارا شکر به مشکلی برنخوردیم؛ بهتر است پدر و مادرها در جوانی صاحب فرزند شوند؛ درس و کار را بهانه نکنند؛ مطمئن باشند که خداوند توانایی نگهداری را می دهد و کمک نیز می کند.
تا به حال کسی شما را سرزنش کرده است که در این گرانی و کمبود امکانات چرا این تعداد فرزند را دارید؟ چرا مجدد اقدام به بچه دار شدن نمودید؟چه پاسخی به چنین افرادی داده اید؟
بله. هستند کسانی که سرزنش می کنند و می گویند سه فرزند دارید؛ چهارمی را چرا اسیر دنیا می کنید؛ البته این افراد دو دسته هستند؛ گروه اول از روی دلسوزی، گروهی از سرنادانی می گویند؛ دخترو پسر که دارید چرا باز هم اشتباه می کنید؛ در کنار این افراد، دوستانی هم هستند با اینکه خودشان نمی توانند چندین فرزند داشته باشند اما ما را تشویق به فرزند آوری می کنند. اما نیاز نیست به سرزنش های دیگران توجه کنیم؛ با چند سال صبوری، آنان خواهند دید فرزندان ما در آینده چقد ربه کمک هم می آیند. بودن آنها چقدر باعث آرامش پدر و مادر خواهد شد. گوشه گیر نمی شوند، چون در کودکی تنها نبودند، لوس و خود خواه نمی شوند ،چون یاد می گیرند همه چیز مال یک نفر نیست، بلکه عادلانه باید تقسیم شود و تنها نیستند، نیاز به کسی ندارند وغیره.
محبت کردن به دیگران شیرین است اما شیرینی به بوسیدن و درآغوش گرفتن فرزند خودت نمی رسد؛ دیر فرزند دار شدن یا کم فرزند داشتن باعث نچشیدن این لذت های دلچسب و ماندگار می شود.
انتهای پیام/ خبرنگار طاهره حاجی مزدارانی