تبریز- پیرزن عکس پسرش را نشان داد و گفت: «چند روزی است حالم خوش نیست، خواستم نیایم اما دیشب مثل همیشه پسرم به خوابم آمد و گفت: مبادا مادر کوتاهی کنی، گفتم: نه مادر بهانه ای دست دشمن نمی دهم، نگران نباش مثل همیشه ایستاده ایم و نمی گذاریم خونتان پایمال شود».
کد خبر: ۹۵۸۳۱۸۶
|
۱۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸:۳۲

خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ خسته و رنجور با همه توانی که در زانوانش داشت، آرام و لنگ لنگان پیش می آمد با همراهی عصایی که گویی بخشی از وجودش بود، پشت میز که رسید، شناسنامه اش را که در دستش به سختی می فشرد تحویل داد و همراه آن عکس جوانی را نشان داد و گفت: «چند روزی است حالم خوش نیست، خواستم نیایم اما دیشب مثل همیشه پسرم به خوابم آمد و گفت: مبادا مادر کوتاهی کنی، گفتم: نه مادر بهانه ای دست دشمن نمی دهم، نگران نباش مثل همیشه ایستاده ایم و نمی گذاریم خونتان پایمال شود».

یک لحظه همه چند روز گذشته از ذهنم رد شد، همه حرف ها، شک ها و برخی بهانه ها، اما خوب که مرور کردم دیدم مردم همچنان ایستاده اند، هر چند برخی افراد با شیطنت هایی تلاش دارند مردم را دلسرد کنند ولی مردم آگاه هستند و می دانند با گران شدن چند قلم کالا که بعید نیست در فرایند آن هم دشمن نقش نداشته باشد و برخی کارهای غیر معقول و اغلب هم غیر انسانی، خودشان را نمی توانند بی تفاوت نشان دهند به خصوص برای انتخابات.             

به قول یکی از اساتید حوزه ارتباطات که درباره بحث حضور در انتخابات می گوید: «حضور در انتخابات، حضور در سرنوشت کشور است، نمایندگان و مسئولان هریک از میان همین مردم در پست خود قرار گرفته اند بنابراین وظیفه مردم است و حق دارند که خوب بشناسند و به کسی رای دهند که صلاحیت مجلس و قانونگذاری را دارد.

وی ترفند دشمنان در همه برهه ها را به خطر افتادن منافع آن ها بیان می کند که دشمنان بیکار نیستند و حضور ایران برای آنها مانع بزرگی است و برای رهایی از این خطر و دست یافتن به منافعی چون نفت از هیچ کاری دریغ نمی کنند».

راستی هم که چنین است، تاریخ شکوهمند ایران را که بررسی کنیم در نقطه ای از آن جایی نمی یابیم که دشمن کاری به کار ایران نداشته باشد و ردی از آن نباشد، در همه زمینه ها سعی می کند دخالت کند و این تکلیف تک تک هر ایرانی است مانند همیشه هوشیار و آگاه اهداف آنها را خنثی کنند که شرکت در انتخابات یکی از همین وظایف است.

همچنان در این افکار غوطه ور بودم که دیدم پیرزن با پاک کردن اشکی که در چشمانش حلقه بسته بود، گفت: «هنوز پسرم برنگشته است، سال هاست که منتظرم او بیاید».

همه دست اندرکاران شعبه با دیدن این صحنه گویا یک لحظه مزه تلخ و شیرینی را حس کردند، تلخ از این که فرزندانی برومند و پاک را از دست دادیم و شیرین از این که هنوز با وجود کمبودهایی که با گذشت سال ها رفع نشده و کاستی هایی که همچنان باز خود را نشان می دهند هستند مردمی که پای ارزش ها و آرمان های خود با هرچه در توان خود دارند ایستاده اند تا در سرنوشت کشور سهمی به فراخور خود داشته باشند.

پیرزن، انگشت خود را پای تعرفه زد تا تایید کند که وجودش و رای اش اهمیت دارد، انگشت زد تا با  جوهر آبی انگشت خود خون پاک فرزندان سرزمینی را اعتلا بخشد که هنوز دشمن از آن ها هراس دارد، فرزندانی چون شهید باکری، تجلایی، یاغچیان، همت، شهریاری، شهید تهرانی مقدم، شهید سلیمانی و ..... .

ارسال نظرات
آخرین اخبار