خبرهای داغ:
خانواده‌های جانبازان شهید اعصاب و روان جزو مظلوم‌ترین قشر جامعه هستند که با کوچکترین اتفاقات هم شاد می‌شوند و حالا اشتیاق خانواده شهید بسطامی برای دیدار با سردار ملک شاهکوهی فرمانده سپاه نینوا شنیدنی است
کد خبر: ۹۵۸۴۲۱۲
|
۱۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۱

اشتیاق خانواده «شهید بسطامی» برای دیدار با سردار ملک شاهکوهی

به گزارش خبرگزاری بسیج از گرگان، صغری کریمی همسر جانباز «شهید حاج عباس بسطامی» است که ۱۰ سال از شهادت همسرِش می‌گذرد و تنها یک سال طعم شیرین زندگی مشترک را با حاج عباس تجربه کرده است و ماحصل این ازدواج پنج فرزند «سه دختر و دو پسر» است و اکنون همه آنها صاحب خانواده شدند و ۱۰ نوه شیرین و دوست داشتنی زندگی این خانواده را شیرین کرده است.
با نگاهی پر از خواهش رو به خبرنگار ما می‌اندازد زیرلب گلایه‌ای ریز می‌کند و می‌گوید: فقط یکسال لذت زندگی مشترک را احساس کردم او همیشه در جنگ و جبهه بود و بعد از جنگ هم به دلیل موج انفجار و قطع نخاعی شدنش فقط از او پرستاری کردم.
سرش را پایین می‌اندازد و ادامه می‌دهد همسرم فردی بسیار آرام و به شدت انقلابی بود همیشه می‌گفت برای حفظ کشور و وجب به وجب از خاک میهنم باید با دشمنان بجنگم و هرچه به او گفتم من فرزندان کوچکی دارم و نگهداری از آنها به تنهایی برای من مشکل است گوش نمی‌داد و مدام راهی جبهه و جنگ میشد.
همسر جانباز شهید ادامه داد: حاج عباس سه ماه که به جبهه رفت قطع نخاع شد و دوباره که راهی جنگ شد یک پایش را از دست داد یادم هست هفت ماه در بیمارستان تهران بستری بود و در بیمارستان هم همواره دلش برای جبهه و جنگ با دشمن می‌تپید.
دختر این شهید هم حرف‌های زیادی در دلش داشت و در ادامه صحبتهای مادرش گفت: وقتی نام جانباز یا شهید می‌آید همه به فکر تسهیلات و سهمیه و. . می‌افتند در حالی که واقعا خبری از این چیزها نیست من برای معلمی در آزمون شرکت کردم و قبول شدم وقتی برای مصاحبه رفتم انتظار داشتم از جانب پدرم برایم سهمیه‌ای درنظر بگیرند که این اتفاق نیفتاد و شخص دیگری در مصاحبه قبول شد.
دختر دیگر شهید بسطامی رشته کلام را به دست می‌گیرد و می‌گوید: پدرم با شهید بهشتی و شهید چمران همرزم بود پدرم وقتی از ناحیه پا مجروح شد و پایش را قطع کردند باز هم دست از جبهه و جنگ نکشید و مخفیانه راهی جبهه شد سالهای آخر حالش بسیار بد بود و وقتی موج انفجار او را می‌گرفت مادرم همسایه را صدا می‌زد و پنج الی ۶ نفری دست و پاهای پدرم را نگه می‌داشتند تا موج پدرم کم شود من از کودکی شاهد این تصاویر دلخراش بودم و این صحنه‌ها هرگز از مقابل چشمانم دور نمی‌شود.
از او خواستم عکس‌های دوران جبهه را به ما نشان دهد که مادرش در پاسخ گفت تمام رفقایش که اکنون شهید شدند همه عکس‌ها را از آلبوم عکس ما گرفتند و دیگر عکسی ندارم که به شما نشان دهم.
همسر شهید در حالی که سرش را به پایین انداخته بود و بغضی سنگین گلویش را می‌فشرد، گفت: هر وقت به همسرم می‌گفتم برویم تا پرونده جانبازی‌ات را درست کنیم با زبان تلخ و نگاهی سنگین به من می‌گفت من برای رضای خدا و پاسداری از کشور و میهنم این کار را کردم و از دولت و این دنیا هیچ چیزی نمی‌خواهم.
یکی از فامیل‌ها به من گفت خودت برو و پیگیر پرونده شوهرت باش و بعد از پیگیری‌های فراوان توانستم جانبازی همسرم را درست کنم.
خانم شهید بسطامی از علاقمندی خود برای دیدار با سردار ملک گفت: دوست دارم سردار به منزل ما بیاید تا بتوانیم حرف و مسائل‌مان را با او درمیان بگذاریم.
به گزارش خبرگزاری بسیج، جانباز اعصاب و روان یعنی ته درد، در به دری و راهی شدن از این بیمارستان به آن بیمارستان، مُشت مُشت قرص خوردن و از خود بی‌خود شدن‌های زود به زود و در حقیقت جانبازان اعصاب و روان یعنی ذره ذره آب شدن، در دوران جنگ هزاران نفر مانند حاج عباس‌ها داریم که هنوز گمنامند و در دوران جنگ سرشان را نجیبانه پایین می‌انداختند و هر زمان که کشور به آنها احتیاج داشت سر از پا نمی‌شناختند و جلوتر از بقیه راهی جبهه می‌شدند چون هدف والایی داشتند.
خانواده‌های شهدا بویژه جانبازان شهید اعصاب و روان جزو مظلوم‌ترین قشر جامعه هستند که با کوچکترین اتفاقات هم شاد می‌شوند دیدار مسئولان با خانواده‌های شهدا می‌تواند مرحمی بر دلهای پرغصه آنها باشد این عزیزان واقعا چشم انتظارند.
خبرنگار: سمیرا رجبی
انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها