با رئیس اداره عفاف، حجاب و خانواده ستاد امربهمعروف و نهیازمنکر استان تهران درباره چرایی مسئلهشدن حجاب اقتصاد با حجاب ارتباط دارد
همانگونه که در جنگ باید زمین عملیات دشمن، اثرات، عمق و گستره تحرکات عملیاتیاش شناسایی شود و بر مبنای آن، طرحریزی اقدامات آفندی و پدافندی صورت پذیرد، در جریان عفاف و حجاب و جنگ نرم نیز باید به این موضوع از منظر آسیبشناسی، فضاشناسی، مخاطبشناسی و دشمنشناسی ورود کنیم
به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان -حجاب و عفاف در جامعه ایرانی به عنوان یک فرهنگ و بخشی جدانشدنی از زندگی آنها شناخته میشود. زنان ایرانی در عمق باورهایی که ریشههای چندین هزار ساله دارد، همواره محجب بودهاند و این مسئله به خصوص در طبقات اجتماعی بالاتر بیشتر رعایت میشد. در چنین شرایطی وقتی در جامعه کنونی حجاب تبدیل به مسئله میشود، در واقع نشانهای است از اینکه ما با یک چالش تحمیلی مواجهیم. بخشی از این تحمیل از سوی دشمنان و با اهداف معین انجام میشود و بخش دیگر هم ناشی از بدفهمی و عملکردهای نادرست در حوزه فرهنگ، حجاب و عفاف است، این در حالی است که اگر تشخصی که اسلام برای زن قائل شده است به زنان و دختران جامعه نمایانده شود، آنها خودشان با شوق حجاب را به عنوان تاج بندگی بر سر میگذارند. روندشناسی مسئله حجاب در کشور و آسیبشناسی پیرامون عملکرد دستگاههای فرهنگی در این مسئله موضوعی است که در گفتگو با مهری طالبیدارستانی، کارشناس مسائل زن و خانواده و رئیس اداره عفاف، حجاب و خانواده ستاد امربهمعروف و نهیازمنکر استان تهران به بحث و بررسی آن پرداختهایم. بخش دوم این گفتگو با محوریت راهکارها در شماره بعدی منتشر خواهد شد.
حضرت آقا در دیدار اخیرشان با مسئولان نظام به موضوع چالش تحمیل مسئلهسازی حجاب برای جامعه ایرانی اشاره داشتند. با توجه به اینکه زنان ایرانی حتی در دوران قبل از اسلام هم حجاب و عفاف را رعایت میکردند، چه اتفاقی افتاده که طی سالهای اخیر حجاب به چالش و مسئله تبدیل شده است؟
با رویکرد روندشناسی در بیانات حضرت آقا درمییابیم که تذکرات ایشان از تهاجم فرهنگی آغاز شده است و سپس درباره شبیخون فرهنگی هشدار داده و مدتی پیش ولنگاری فرهنگی را مطرح کردهاند، یعنی ابتدا این جنگ نرم و تحمیلی از بیرون از مرزها شروع شد و امروز با دستهایی از درون در حال رقمخوردن است. در همین راستا امام خامنهای در بیاناتشان در دیدار اخیر، عنوان کردند: «آنچه در گزارشهای قابل اعتماد به ما رسیده، عدهای را استخدام کردند که هنجارشکنی کنند و حرمت حجاب را بشکنند.» همه اینها نشان میدهد اتفاقی که از دوران ۳۰۰-۲۰۰ سال قبل از انقلاب اسلامی رقم خورده، همچنان به شکل دیگری در حال اجرا و در جریان است. اگر بنا باشد بدون ملاحظات غلط و با رویکرد کاملاً کارشناسی در مقوله عفاف و حجاب نظر بدهیم، ناچاریم قبول کنیم روند هویتزدایی از زنان پس از انقلاب اسلامی از منظر تربیتی درمان نشده است و صرفاً گفتمان انقلاب اسلامی با نگاه آزادی انسان فضای ظهور و بروز بانوان و پیشرفت آنان را از مناظر مختلف ایجاد کرده که توفیقات خوب و غیرقابل انکاری هم در عرصه پیشرفتهای علمی، بهداشتی و سایر موارد برای بانوان حاصل شده است، اما رویکرد هویتی زنان با دیدگاه اصیل گفتمانی انقلاب اسلامی که برگرفته از مکتب شیعه است، اصلاح نشده و در این زمینه حتی گاهی شاهد روند خطرناکی هستیم که از بستر ایجادی انقلاب اسلامی بدون اینکه توجه داشته باشیم، برای پیشبرد برنامههای مرتبط با زدودن هویت اصیل اسلامی بانوان بهرهبرداری میشود. در این زمینه ناظر به بحث حجاب در گام اول لازم است به الگوی اسلام در روند تشریع وجوب این حکم برگردیم؛ الگویی که شارع مقدس برای الزام بانوان به رعایت حجاب و وجوب این حکم شرعی تعریف کرده از منظر روانشناسی بسیار جذاب و اثرگذار بوده است، به گونهای که حجاب در اذهان بانوان زمان پیامبر (ص) به واقع به عنوان تاج بندگی تصویرسازی شد، به صورتی که در جریان جامعهپذیری، بانوان احساس میکردند اگر بنا باشد به عنوان یک زن شریف و متشخص در سطح جامعه ظهور و بروز داشته باشند، لازمهاش این است که حجاب داشته باشند. با مرور روند نزول آیات حجاب به این نکته پی میبریم که وجوب حجاب و حدود و ثغور آن به یکباره اعلام نشده، بلکه کمکم و با گذشت زمان و آمادهشدن زمینه فکری، ذهنی و روانی و حتی اجتماعی، این آیات نازل و تبیین شده است. ابتدا، آیه مرتبط با امر به حجاب همسران پیامبر (ص) بر آن حضرت نازل شد و همه مردان بنا بر دستور این آیه شریفه باید از پس پرده با همسران پیامبر (ص) سخن میگفتند. پس از این حکم، جامعه دریافت که زنان پیامبر (ص) حرمتی دارند که سایر زنان از آن بیبهرهاند و این جایگاه به لحاظ روانی همه را به احترامی زایدالوصف سوق میداد که حسرتی درونی برای داشتن چنین جایگاه باشرافتی را در زنان برمیانگیخت. پس از این زمینهسازی جذاب در مرحله دوم، خویشاوندان نسبی از دایره این حکم مجزا شدند و آنان اجازه یافتند با همسران پیامبر (ص) بیآنکه پردهای در بین باشد، سخن بگویند و در مرحله سوم، آیه جلباب یا همان چادر به عنوان حقی برای همسران و دختران پیامبر (ص) و زنان مؤمن مطرح شد. دقت کنید این سیر به گونهای پیش رفت که حجاب بیش از آنکه تکلیف باشد که است، به عنوان حق تبیین و تعریف میشود. این است که روایت داریم پس از نزول آیه ۵۹ سوره احزاب مشهور به جلباب از زبان امسلمه عنوان شده است که «وقتی آیه جلباب نازل شد، فردای آن روز دیدیم که زنان انصار با پوششهایی بیرون میآمدند که مانند کلاغ سیاه شده بودند»، این استقبال از حجاب بر اثر آن تدبیر حکیمانه بود و پس از این مرحله در آیات بعدی احکام حجاب بانوان با برخی از جزئیات تبیین شد. همانگونه که ذکر شد، حجاب ابتدا به عنوان امتیازی برای زنان پیامبر (ص) تعریف شد، به گونهای دیگر زنان در حسرت دریافت این امتیاز بودند و سپس در جواب این حس، حکم بر سایرین با بهترین جذب و دریافت اجتماعی بار شد. این روند حکیمانه به استقبال زنان مؤمن از حکم حجاب منجر شد و بدون اینکه هیچ اجباری وجود داشته باشد، آنها خودشان حجاب را برگزیدند و به سطح جامعه آمدند و پس از آن، روند حرکت اجتماعی بر مبنای عقل سلیم مداوماً لزوم حجاب را تأیید کرد و رفتهرفته مبانی حجاب تثبیت شد و همه زنان دریافتند برای اینکه حضور و بروز اجتماعی سالم داشته باشند، لازمه آن، حضور محجبه در اجتماع است. در مورد ایران میتوانیم بگوییم با رویکرد عقلانی ذاتی ایرانیان در مراودات اجتماعی با آموزههای تربیتی قبل از اسلام که منطبق بوده است با مبانی سلامت فطری، اساساً از ابتدا حجاب زنان به عنوان امتیاز شرافت محسوب میشده است. تا دوران پهلوی که تأثیر جریان نظام سرمایهداری در نظام حکومتی اهرم اجبار همراه با مهندسی معکوس روند تشریع حجاب در دستور کار قرار گرفت و از زنان دربار، برنامه کشف حجاب آغاز شد و برخورد با هستههای سخت اعتقادی در دستور کار قرار گرفت و هدف همان هدف جهانی بود با فشار بیشتر، یعنی بردهسازی زنان در نظام بازار. همچنان که حضرت آقا در بیاناتشان در دی ماه سال ۱۴۰۱ دقیقاً پس از اغتشاشات مرتبط با حجاب، اشاره دقیقی به نقشه نظام سرمایهداری در کشف حجاب و حیازدایی از زنان داشتند که متأسفانه کمتر اندیشمندی در این عرصه روی این نقطه تمرکز کرد.
یعنی از نگاه شما نمیتوان مسئله حجاب و چالشهای آن را بدون توجه به مسئله اقتصاد بررسی و ارزیابی کرد؟
بله دقیقاً، ارتباط اقتصاد و فرهنگ ارتباطی گسستناپذیر است که در سیاستگذاری و برنامهریزی ما در مسئله حجاب لحاظ نمیشود. اساساً اگر تعریف دقیقی از فرهنگ داشته باشیم، متوجه خواهیم بود فرهنگ روح حاکم بر هر موضوعی در جامعه است. اگر بخواهم با شاهد مثال مطلب را تبیین کنیم، باید برگردیم به بازخوردهای اجتماعی در مقوله امربهمعروف و نهیازمنکر در خصوص این مسئله. همه ما تجربه کردهایم که هر زمان میخواهیم درباره حجاب صحبت کنیم، فوراً با این گزاره روبهرو میشویم که «آیا مفاسد اقتصادی را ندیدهاید؟ چرا با آنها برخورد نمیکنید و به چهار تار مو گیر دادهاید؟» فارغ از آنکه پاسخ در این مورد مشخص است که «قانونگریزی اقتصادی و فرهنگی هر دو ناشایست است»، باید عرض کنم آن گزاره مطروحه در رابطه با موضوعی درست است که با فهمی غلط بیان میشود. یکجا باید به این فهم از مسئله برسیم که نقطه تلاقی فرهنگ و اقتصاد، دقیقاً نقطهای است که ما آن را در سیاستگذاری، برنامهریزی و عملیاتهای اجرایی فراموش کردهایم. عدمدقت بر تلاقی و همپوشانیهای موجود بین این مقولات، باعث شده است نه در جریان اقتصاد به توفیقات درست برسیم و نه در جریان فرهنگ! باید بدانیم وقتی ما هویتزدایی میکنیم، از بانوان یا بهتر است منصفانهتر بگویم، هیچ تقابل آموزشی و تربیتی با روند هویتزدایی از بانوان شکل نمیدهیم، به نقطهای میرسیم که نقطه خلأ هویتی زنان از منظر گفتمان انقلاب اسلامی است. این نقطه خلأ در جریان ظهور و بروز واقعی در جریانات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی یک عنصر فعال گفتمانساز در جامعه، فضایی مضر برای همه ایجاد میکند. این عنصر دقیقاً همان عنصری است که فعالیت اقتصادیاش در جریان اسلام به عنوان یکی از دو رکن استواری و استقامت اسلام تعریف شده است که پیامبر (ص) میفرمایند: «اسلام با شمشیر علی و ثروت خدیجه برپا و استوار شد و استقامت یافت.»، اما هیچ گاه این سؤال مطرح نمیشود که به چه علت در حکمت واسعه شارع مقدس، یک زن به عنوان کسی که جریان اقتصادی اسلام را پشتیبانی کند، تعریف شده است؟ بنابراین ما به نقطهای میرسیم که خلائی وجود دارد و نظام سرمایهداری دقیقاً روی همین خلأ سرمایهگذاری میکند؛ و این خلأ چیست؟
در پاسخ دقیق باید برگردیم به گفتمان انقلاب اسلامی در بیانات امامین انقلاب. در نگاه امام راحل، زن همسنگ قرآن دیده شده است که فرمودند: قرآن انسانساز است و زنها انسانسازند. امام خامنهای هم میفرمایند: «اگر زنان در حرکت اجتماعی یک ملتی حضور نداشته باشند، آن حرکت به جایی نخواهد رسید، موفق نخواهد شد. اگر زنان در یک حرکت حضور پیدا بکنند، یک حضور جدی و آگاهانه و از روی بصیرت، آن حرکت به طور مضاعف پیشرفت خواهد کرد.» تعریف حرکت اجتماعی مشخص است و شما میتوانید در ابعاد مختلف حرکت اجتماعی را تعریف کنید. وقتی زنان را با این رویکرد و این دیدگاه اصیل از جامعه حذف کنیم با آسیبهای متعدد مواجه میشویم. اما اگر این مبنا را درک کنیم، متوجه پردهبرداری از دکترینی میشویم که در بیانات حضرت آقا تبیین شده است. ایشان دی ماه ۱۴۰۱ درباره نقش نظام سرمایهداری در حیازدایی صحبت فرمودند و پس از آن در فروردین ۱۴۰۲ تأکید فرمودند که این مقوله، علاوه بر حرام شرعی، حرام سیاسی است. همین جا یک سؤال ساده، پاسخ بسیاری از شبههها در رویکرد تقابلی با مقوله کشف حجاب را شفاف میسازد؛ آیا میشود حرام سیاسی را با کار فرهنگی صرف به معنای ایجابی و ناقص آن کنترل کرد؟ باز برگردیم به بیانات امام خامنهای که در دیدار اخیر فرمودند به چالش تحمیلی حجاب باید از ابعاد فقهی، قانونی و ملاحظات جانبی آن نگریست. همچنین در همین دیدار بر نقش مردم و مسئولان مختلف به صورت همزمان برای رفع این معضل اشاره داشتند، بنابراین در پاسخ به این تهاجم ترکیبی، پاسخ تکبعدی و ورود تکساحتی جوابگو نخواهد بود. صراحتاً باید عرض کنم همچنان که کار سلبی سخت به تنهایی جواب نخواهد داد، به همان ترتیب، اقدام ایجابی صرف و نرم فرهنگی به تنهایی اثرگذار نخواهد بود.
پس ما باید چگونه با این پدیده مواجه شویم؟
اول باید باور کنیم که این مسئله یک موضوع تحمیلی در جریان جنگ نرم است. همانگونه که در جنگ باید زمین عملیات دشمن، اثرات، عمق و گستره تحرکات عملیاتیاش شناسایی شود و بر مبنای آن، طرحریزی اقدامات آفندی و پدافندی صورت پذیرد، در جریان عفاف و حجاب و جنگ نرم نیز باید به این موضوع از منظر آسیبشناسی، فضاشناسی، مخاطبشناسی و دشمنشناسی ورود کنیم. از منظر مخاطبشناسی در زمینه کشف حجاب به صورت خاص، با سطوح مختلفی روبهرو هستیم؛ برخی از این افراد همانطور که حضرت آقا اشاره فرمودند به صورت سازمانیافته استخدام شدهاند تا حرمتشکنی کنند که البته آمار این افراد که به نسبت سایرین بسیار کم است، اما بحرانسازی اقدام آنها و اثرات قبحشکنی که از عمل آنها رخ میدهد، مهم و غیرقابل انکار است. خوب است بدانیم که این افراد بر اساس مدیریتی با مدل مهندسی معکوس اسلام حرکت میکنند.
یعنی چه؟
یعنی دشمن هویت زنانه را در جریان مبارزاتی تعریف کرده که فضا را به معنای سالم آن، از زنان ما گرفته است. لازم است دقیقتر عرض کنم. به تجربه و تاریخ دریافتهایم که حرکت یک زن میتواند کل جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهد، این الگو برداشتشده از دکترین اسلام است. دقیقاً بر همین اساس است که خداوند تبارک و تعالی وقتی میخواهد نمونه انسان کافر را معرفی کند، از دو زن نام میبرد و زمانی که میخواهد نمونه انسان مؤمن را معرفی کند، باز از دو زن نام میبرد و باز دقیقاً بر همین مبناست که یک زن برای دفاع از ولایت شیعه قدعلم میکند و دقیقاً بر همین مبناست که یک زن پیامآور عاشورا میشود. این راهبرد را دشمن قسمخورده ما دریافت و در جریان تقابل با زیست سالم بشری، سعی کرده است از همین الگو برای ایجاد و بسط مفسده استفاده کند. از این بحث مفصل با همین اشاره اجمالی بگذریم. اما بعد دیگر اثرگذاریهای جریان سازمانیافته مقابله با حجاب، متصل است به جریان رسانهای. همه میدانیم که جریان اثرگذاری رسانهای و محیطسازی رسانهای که به لحاظ ذهنی در حال اتفاق افتادن است، جامعه ما را به سمتی میبرد که نباید بروند. اینجا جایی است که قشر دوم بیحجابان شکل میگیرند که تعدادشان از قشر اول بسیار بیشتر است. قشر سوم افرادی هستند که تحت عنوان «مکرهان» قابل تعریفند؛ افرادی که به عفاف و حجاب علاقهمندند و ذاتاً دوستدار حجاب هستند، اما فشارهای جامعهپذیری به معنای ناهنجار آن به آنها اجازه نمیدهد. گزارشهای متعددی در این خصوص از بانوان داریم که به جهت شرایط محیط کار و فشار کارفرما یا حتی محیط خانواده و حتی به اجبار همسر و مواردی دیگر از این دست، مجبور شدهاند دست از علاقهشان بشویند و با پوششی که دوست ندارند، وارد اجتماع شوند. اینجا عرض کنم که میتوان طیفها و تقسیمبندیهای متعدد دیگری بر مبنای شاخصهای دیگری هم داشت، اما آنچه مسلم است اینکه، نمیشود برای همه این اقشار یا سطوح نسخه واحد پیچید.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار