بازگشت به نهج‌البلاغه/۱۲؛

امیرالمومنین(ع) نکوهش کننده «دنیا و زمانه» را توبیخ می کند

اینکه گفته شود روزگار ما را فریب داد روزگار خیانت کرد روزگار بد است حرف منطقی نیست، روزگار هیچ بد نیست، ظرف است. ظرف کار خودش را به مظروف نشان می‌دهد.
کد خبر: ۹۵۹۸۹۸۲
|
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۶

امیرالمومنین(ع) نکوهش کننده «دنیا و زمانه» را توبیخ می کند

خبرگزاری بسیج-گروه دین و اندیشه: نوگرایی در دنیای اسلام در همه جوانب زندگی مسلمانان بروز کرد. از جلوه‌های بروز آن می‌توان به توجه جدی نسبت به منابع اسلامی و نگاهی نو به این منابع و اصولاً نهضت بازگشت به مبانی غنی اسلامی اشاره کرد. کتاب نهج‌البلاغه که گردآوری بخشی از سخنان و مکاتبات امیرمؤمنان علی (ع) است، به دلیل داشتن مفاهیم و موضوعات، سیاسی منبعی برای حکمت اصول سیاسی اسلام است که توجه همگان را جلب کرده است. توجه دوباره به نهج‌البلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکید امام خمینی و تلاش‌های متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنه‌ای، شهید مطهری، محمدرضا حکیمی، آیت الله جوادی آملی، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی و… که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهج‌البلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد. خبرگزاری مهر در سلسله مطالب، گزارش‌ها و گفت‌وگوهای «بازگشت به نهج‌البلاغه» به تبیین و واکاوی هم موضوعات مرتبط با این کتاب شریف و آموزه‌هایش خواهد پرداخت.یکی از دروسی که از دیرباز در حوزه‌های علمیه کمابیش رواج داشت و دارد، درس اخلاق است. آیت الله جوادی آملی در دوره جدید از درس اخلاق خود در سال تحصیلی جاری حوزه علمیه به شرح فرمایشات امیرالمومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌پردازد.آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از شرح آیت الله جوادی آملی بر حکمت ۱۳۱ نهج‌البلاغه است:

از بیانات نورانی وجود مبارک امیرالمومنین (سلام الله علیه) به کلمه طیبه ۱۳۱ رسیدیم. در آن کلمه وجود مبارک حضرت فرمودند که یک عده‌ای دنیا را مذمت می‌کنند و من درباره دنیا و احکام و حِکَم دنیا باید با شما سخن بگویم. «وَ قَالَ ع وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا [الْمُنْخَدِعُ ‏] الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا»؛ آیا دنیا را مذمت می‌کنی در حالی که تو به دنیا مغرور شدی و از مواعظ دنیا بهره‌ای نبردی.

رسم عده‌ای است که روزگار را بد می‌گویند، دنیا را بد می‌گویند و مانند آن. در کلمات عده‌ای از بزرگان هم هست که دنیا دار کذا است، اما اینها متوجه‌اند که چه می‌گویند؛ نمی‌گویند دنیا بد کرده است، می‌گویند دنیا داری است که در آن حوادث تلخی واقع می‌شود.اصل جریان این است که دنیا مثل آخرت ظرف است، آخرت مثل دنیا ظرف است. در آخرت بهشت و جهنم است، در دنیا شقاوت و سعادت است، تلخکامی و خوش کامی است. انسان هم در آخرت محصول کار خود را می‌بیند - چه زیبا چه زشت - هم در دنیا محصول کار خود را می‌بیند. ظرف از آن جهت که ظرف است هیچ تقصیری ندارد.

یک سلسله حوادثی مربوط به نظام هستی است که اگر فلان ستاره با فلان ستاره در فلان مقطع نزدیک بشوند سعد می‌شود، یا نحس می‌شود، آن یک حساب عالمانه دارد، درست هم هست. این روز سعد است، فلان روز نحس است، مثلاً عقد کردن در فلان روز روا نیست یا در فلان روز رواست، این یک امر علمی است، برای اینکه به زمان برنمی گردد. اگر فلان کوکب با فلان کوکب نزدیک شد، آثار خاص خودش را دارد و برای آن آثار هم دستور دادند. حتی برای آن فلان روزی که قمر در عقرب سعد است یا قمر در عقرب نحس است، هم دستور دادند.

قمر در این آسمان اول به حساب این آقایان حرکت می‌کند، سعد و نحس برای آسمان هشتم است. برج عقرب چند تا ستاره‌اند که وقتی جمع بشوند شبیه عقرب جمع می‌شوند. در فلک هشتم چند تا ستاره‌اند که به حساب پیشینیان به صورت ماهی جمع شده‌اند. چند ستاره‌اند که به صورت خوشه گندم جمع شده‌اند. قمر در برج عقرب نیست. برج عقرب در آسمان هشتم است قمر در آسمان اول است این قمر که در این مدار حرکت می‌کند اگر محاذی با آن بخشی که برج عقرب است بشود، می‌گویند قمر در برج عقرب است، یا قمر در برج حوت است. حَمَل و ثور و جوزا و اسد و سرطان چند تا ستاره‌اند که به صورت خرچنگ جمع شده‌اند و به آن می‌گویند سرطان، وگرنه قمر در برج سرطان نیست در برج عقرب نیست در برج حمل نیست؛ ستاره‌هایی به شکل دوازده گانه جمع می‌شوند، آنها در آسمان هشتم هستند، قمر در آسمان اول است، قمر حرکت که می‌کند گاهی محاذی با برج عقرب است گاهی محاذی با برج حمل است و گاهی محاذی با برج سرطان است. اگر این تقارن شد، قمر به لحاظ حرکت، محاذی با برج عقرب که در آسمان هشتم است، قرار می‌گیرد وگرنه قمر در برج عقرب نیست، برای این تقارن می‌گویند فلان آثار را دارد؛ البته گفتند با صدقه و دعا و امثال ذلک، مشکل را حل کنید (آثار نحس را از بین ببرید).

یک بیان نورانی از امام نقی (سلام الله علیه) در کتاب شریف تحف العقول است. یکی از اصحاب روز جمعه‌ای یا یک روز دیگری خدمت وجود مبارک امام دهم رسید. حضرت فرمود حالتان چطور است؟ عرض کرد: خیلی روز سختی بود، روز نحسی بود، فلان جا لباسم پاره شد، فلان جا پایم آسیب دید! فرمود چرا به روز می‌گویی روز بدی است؟ این روز زمان است، در این زمان خیلی‌ها کار خوب کردند، خیلی‌ها هم کار بد کردند. خیلی‌ها هم کامیاب شدند، خیلی‌ها هم متضرر شدند [۱]. ظرف چه کاری به مظروف دارد؟ حرف محققانه آن است که زمان و مکان ظرف هستند، یک؛ ظرف فقط منتظر است که شما چه مظروفی در آن وارد می‌کنید؟ ظرف چه اثری دارد؟ حضرت فرمود این ظرف است، ظرف چه کاری به تو دارد؟ آن نحس و سعد حساب عالمانه و محققانه خاص خودش را دارد که آن هم در روایات است که مثلاً عقد کردن در روز قمر در عقرب نحس است، دستور به صدقه هم دادند، این مربوط به موجود خارجی طبیعی جهان خلقت است. اما ظرف از آن جهت که ظرف است منتظر مظروف است. فلان ظرف بد است، فلان ظرف خوب است، این طور نیست، بله فلان وقت آثار خوبی دارد مثل اینکه می‌گوئیم زمستان سرد است، تابستان گرم است. آن اثربخشی خوب و بد هم مثل سرما و گرما است، یک امر طبیعی است. این موجود این اثر را دارد. وقتی این قمر حرکتش با آنجا هماهنگ باشد، فلان اثر را دارد، بله، این را داریم و راهش را هم گفتند هست.

به هر تقدیر طبق بیان نورانی امام دهم در همین کتاب شریف تحف‌العقول ظرف از آن جهت که ظرف است هیچ اثری ندارد؛ لذا نمی‌شود گفت که روزگار بد است؛ آن هم روزگار! این یک امر علمی نیست؛ فلان روز قمر در عقرب است، بله می‌شود گفت بد است چون شواهدی هم داریم، اما روزگار بد است، دهر بد است، دهر مرا مغرور کرد، این یعنی چه؟! در همین دهر خیلی از بزرگان به جاهایی رسیدند.

پس روزگار از آن جهت که ظرف است مشکلی ندارد و از آن جهت هم که ظرف است خیلی نباید از آن با جلال و شکوه یاد کرد. حرف لطیف مرحوم فردوسی این است. فردوسی یک شعری دارد که غزالی می‌گوید نتیجه نصیحت چهل ساله مرا فردوسی در یک بیت ذکر کرده است که:

اگر بار خارست خود کِشته ای ٭٭٭ وگر پرنیانست خود رشته‌ای [۲]

جناب فردوسی تنها برای رستم و اسفندیار نبود. این قدر مطالب بلند حکیمانه دارد.

که من شهر علمم علیّم دَر است ٭٭٭ درست این سخن قول پیغمبر است [۳]

مگر آن روز نام مبارک حضرت امیر را بردن کار آسانی بود؟ اگر از فردوسی نبود، مگر اجازه می‌دادند که کسی چنین حرفی بزند؟

که من شهر علمم علیّم دَر است ٭٭٭ درست این سخن قول پیغمبر است

خدا شیخنا الاستاد مرحوم آقای الهی قمشه‌ای را غریق رحمت کند فرمود آن قسمت رستم و اسفندیار و اشکبوس آنها آثار ادبی و تاریخی است سرجایش محفوظ است اما مهم‌ترین عاملی که شاهنامه را نگه داشت معارف و اخلاقیات و توحید و امامت است و امثال ذلک است و بعد فرمود این گونه از اشعار لطیف مهربانانه هم در دیوان فردوسی هست:

میازار موری که دانه کش است ٭٭٭ که جان دارد و جان شیرین خوش است [۴]

بعد فرمود گرچه من بهتر از فردوسی گفتم! فردوسی گفت:

میازار موری که دانه کش است ٭٭٭ که جان دارد و جان شیرین خوش است

چون مرحوم آقای الهی قمشه‌ای خیلی لطیفانه شعر می‌گفت، گفت: من گفتم:

هر کس که دلی دارد یک مور نیازارد ٭٭٭ کآن مور هم از دلبر دارد اثری بر دل [۵]

گفت این شعر من با شعر فردوسی خیلی فرق می‌کند، او به صورت حماسی گفت که مور را آزار نکن، من لطیفانه گفتم مور را آزار نکن.

به هر تقدیر حرف جناب غزالی درباره فردوسی این است که فردوسی می‌گوید:

اگر بار خارست خود کِشته ای ٭٭٭ وگر پرنیانست خود رشته‌ای

دنیا هم مثل آخرت است. آخرت نه بد است نه خوب، ظرف است.

حشر غلامان علی با علی ٭٭٭ حشر محبان دگر با دگر [۶]

یک عده‌ای در بهشت یک عده در جهنم هستند. یک کسی بگوید آخرت جای بدی است نخیر، آخرت جای بدی نیست، محصول کار خود آدم است. در آخرت بهشتی است که محصول کار آدم است، جهنمی است که محصول کار آدم است. در دنیا هم سعادتی است که محصول کار آدم است و شقاوتی است که محصول کار آدم است. بنابراین دنیا را مذمت کردن برهان علمی ندارد.

یک وقتی همین مرحوم آقای الهی قمشه‌ای خودشان فرمودند: که از ما سوال می‌کنند که شما چرا این قدر به فلک بد می‌گوئید؟ فرمود ما دسترسی به خود افراد نداریم، به فلک بد می‌گوئیم وگرنه فلک کاری با ما نکرد. افرادی ضررهای زیادی به ملت می‌رسانند ما به اینها می‌گوئیم. به جای اینکه اسم اینها را ببریم اسم فلک و روزگار را می‌بریم وگرنه خود این شعرا و حکماً می‌دانند که آسمان و زمین، روزگار، حوادث، دنیا، امثال ذلک اینها ذاتاً بد نیستند اینها ظرف زمان اند.

در اینجا وجود مبارک حضرت امیر استدلال می‌کند می‌گوید شما که دنیا را مذمت کردید، من دنیا را خوب تشریح بکنم. کجا نقصش را پنهان کرد؟ کجا خیرش را به شما نداد؟ آنجایی که بستگانتان مریض شدند لَگن گرفتید، مگر به تو نشان نداد؟ «عَلَّلتَ»، چون به مرض می‌گویند علّت. «علَّلَ» یعنی مریض را مریض داری کرده است. فرمود آنجایی که «علّلت المریض» به تو نشان نداد؟! آنجایی که در گورستان قبر کَندی و این مُرده را بردی آنجا چال کردی، آنجا را به تو نشان نداد؟ فقر و فلاکت یک عده‌ای از بیکارها را به تو نشان نداد؟ این کار را نکرد؟ کجا باید به تو می‌گفت و نگفت؟ چرا دنیا را مذمت می‌کنی؟ اگر محصول کار خیر را به شما نشان نداده بود جای مذمت بود. محصول کار شر را به شما نشان نداده بود جای مذمت بود. دنیا حکیمانه دارد زندگی می‌کند، زیرا این ظرف را خالق دنیا آفرید، خیلی حکیمانه است.

در اینجا فرمود که «أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا» ای کسی که دنیا را مذمت می‌کنی و زشتی‌های او را ذکر می‌کنی ولی خودت به غرور او و فریب او مغرور شدی، به اباطیل او فریب خوردی «أَ [تَفْتَتِنُ ‏] تَغْتَرُّ [بِهَا] بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا» تو مغرور شدی، او را مذمت می‌کنی؟ «أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ» او نسبت به تو جُرم کرده یا تو جُرم کردی؟ او ظرف است، ظرف بیچاره جُرمی ندارد.

چون بد روی بد آیدت جفّ القلم، تو این بدی ات را پای فلان تاریخ و فلان روز گذاشتی! پس این ظرف پاک است. «أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا» نه «هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ. مَتَی اسْتَهْوَتْکَ أَمْ مَتَی غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَی أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَی» بِلَی یعنی فرسودگی و کهنگی. پدر و آباء و اجدادت که کهنه شدند، این کهنگی آنها را که به شما نشان داد. مادر و مادربزرگ و امثال ذلک که پیر شدند و فرسوده شدند را به شما نشان داد. اینها را هم که با دست خودت به گورستان بردی را هم به تو نشان داد. چه کاری را به تو نشان نداد؟ کدام تلخی را به تو نشان نداد؟ اگر کار شیرین کرده باشی هم به تو نشان داد.

«کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ» «علَّلَ المریض» چون به مَرض می‌گویند علّت. یکی از معانی علّت، مرض است. مریض علّت پیدا می‌کند معلول می‌شود. می‌گویند فلان کس عذرش معلول است، یعنی مریض شده است. تو معلِّلی یعنی خدمتگزار این معلول هستی. این را که به تو نشان داد. «عَلَّل المریض» یعنی پرستاری او را کرده است. فرمود چقدر تو پرستار مریض شدی؟ اینها را که به تو نشان داد. «کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ وَ کَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ» «مرّض المریض» یعنی در درمان این مریض کوشش کرد. «تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ» چقدر مریض‌ها بودند که مدام دعا می‌کردی شفا می‌خواستی کوشش می‌کردی به دنبال طبیب و دارو می‌رفتی. «وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ» این اوصاف را برایشان وصف می‌کردی. گزارش می‌دادی که این معلول این علت را دارد، این بیماری را دارد شما درمانش کنید. غذاتی که «غَدَاةَ لَا یُغْنِی عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ» خیلی از روزها بود که دوا اثر نمی‌کرد، اینها را می‌دیدید که به تو نشان می‌داد. «وَ لَا یُجْدِی عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ» ناله‌هایی هم که می‌کردی را به تو نشان داد. چه کاری را باید دنیا به تو نشان می‌داد که نشان نداد؟

«لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطَلِبَتِکَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ» آن جایی که برای ارحامتان گور کَندی و آنها را انداختی همان جا، همین دنیا گور تو را به تو نشان داد؛ یعنی تو هم یک روز همین طور می‌شوی. مریض شد و روی تخت بیمارستان قرار گرفت به تو نشان داد که تو هم یک روزی این طور می‌شوی.

پس بنابراین روزگار ما را فریب داد روزگار خیانت کرد روزگار بد است حرف منطقی نیست. روزگار هیچ بد نیست، ظرف است. ظرف کار خودش را به مظروف نشان می‌دهد. فرمود تمام کارها برای خود شماست، مثل آخرت است، بگویید آخرت بد است آخرت برای بهشتی‌ها که بد نیست، برای دوزخی هایی که بد است خود این دوزخی خودش جهنم را با خودش بُرد. خود دوزخی این کار را کرد.

فرمود به اینکه با قدرت و قوّتی که ذات اقدس الهی به شما داد همه مشکلات را دنیا به شما نشان داد ولی شما عمل نکردی. «وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» با «کژ روی جفّ القلم کژ آیدت» [۷] راست رفتی دنیا به تو نشان می‌دهد؛ یعنی همان نشان دادن راست را می‌بینی، نه اینکه او طور دیگری نشان بدهد، نه، او هر چه هست را نشان می‌دهد. وقتی درست رفتی و درست گفتی، نه راه کسی را بستی نه بیراهه رفتی، همان را به تو نشان می‌دهد.

«إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًی لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا» هر کس از این دنیا ره توشه برای آخرت بگیرد اینجا مرکز درآمد و اقتصاد است، چون هر کس به جایی رسیده است از درست رفتاری و درست گفتاری و درست کرداری خود در این دنیا به آنجا رسیده است. «وَ دَارُ غِنًی لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا» فرمود: «تزوّدُ» این زاد و توشه را از همین جا باید گرفت. هر کسی کار خیر کرد به شهادت رسید یا جانباز شد به نظام خدمت کرد به انقلاب خدمت کرد به جنگ خدمت کرد نتیجه‌اش را می‌بیند. به مراکز علمی و فرهنگی خدمت کرد، خدماتی ارائه کرد، نتیجه‌اش را می‌بیند.

«وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ» مستحضرید که موعظه سخنرانی نیست. سخنران را واعظ نمی‌گویند. وعظ «جذب الخلق الی الحق» است. آنکه حرفش در جامعه اثر ندارد، او سخنران است، واعظ نیست. ﴿ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ﴾ [۸] که در قرآن کریم ذات اقدس الهی به خود نسبت داد که من واعظم، و به وجود مبارک پیغبمر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود آنچه که از آسمان غیب بر تو نازل می‌شود سه چیز است: ﴿ ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ﴾، [۹] اگر درس خوانده‌ها و محققان اند با حکمت، و اگر اوساط مردم اند با موعظه، و اگر بداندیشان اند با جدال، منتها با جدال احسن. ﴿ ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ﴾. بیش از سه راه هم که در قرآن نیست. وعظ «جذب الخلق الی الحق» است نه سخنرانی. سخنرانی برای مراسم است، مشکلی را حل نمی‌کند. شنونده‌ای که به وسیله این سخنرانی مجذوب الی الله نشد برای این است که موعظه نشنید، او سخنرانی شنید در یک مراسمی شرکت کرد. اینکه خدا می‌فرماید: ﴿ أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ ﴾، من واعظم شما را با یک جمله نصیحت می‌کنم، این وعظ «جذب الخلق الی الحق» است اگر جذب نشود که وعظ نیست. اینجا هم بیان نورانی حضرت این است که این «وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا» هم جای ثروت است که ﴿ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی ﴾ [۱۰] هر چه می‌خواهید برای راهتان بگیرید اینجا بگیرید، این‌جا هم دار زاد و راحله است و هم دار موعظه است «لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا».

«مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ» نه تنها مسجد، مسجد است، «جُعِلَ لِیَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُورا» [۱۱] سراسر زمین هر جایی که آدم بتواند سر به خاک بنهد آنجا مسجد است. فرمود اولیای الهی، احبای الهی، انبیای الهی، ائمه الهی اینها مسجدشان دنیاست. «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّی مَلَائِکَةِ اللَّهِ» ملائکه صلوات دارند. قبلاً هم اشاره شد که دو تا صلوات در سوره مبارکه «احزاب» است: یکی صلواتی است که ذات اقدس الهی بر وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) دارد که در آن صلوات فرشته‌ها هم در خدمت ذات اقدس الهی هستند که فرمود: ﴿ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ﴾ [۱۲] بعد به ما هم فرمود که شما هم عرض ادب کنید. این یک مطلب. در همان سوره مبارکه «احزاب» فرمود که خدا بر شما هم صلوات می‌فرستد. این طور نیست که خدا فقط بر پیغمبر و علی و اولاد علی صلوات بفرستد. شما هم یک قدری که جان بگیرید می‌بینید که صلوات الهی شامل حال شما شد. ﴿ هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ﴾ [۱۳] کم مقام است؟ کم جای خوبی است؟ فرمود خدا بر شما صلوات می‌فرستد. خدا که خودش مبدأ همه اینهاست می‌گوید که صلوات من بر فلان شهید! صلوات من بر فلان خادم! صلوات من بر فلان روحانی! صلوات من بر آن مسئول غیر اختلاسی! همین است. ﴿ هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ﴾، این کم مقام است؟ ما منتظریم که کسی دعا کند، البته دعای مؤمن درباره مؤمن یقیناً مستجاب است؛ اما وقتی خداست وعده داد که درست راه برو من بر تو صلوات می‌فرستم. در همان سوره مبارکه «احزاب» است: ﴿ هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ﴾، این کم مقام است؟ کم جایی است؟ شبانه روز ما از دنیا تشکر کنیم و دنیا را مدح کنیم و معرفی کنیم نمی رسیم. در همین دنیاست که خدا بر مؤمنین صلوات می‌فرستد. چرا بیراهه برویم؟ چرا ما نه؟ حالا یک خصیصه‌هایی برای انبیا و اولیا و اهل بیت و اینهاست که آدم واقع را نمی‌داند که خدا چه چیزی در اینها دید که این همه فیض به اینها داد؟! اما بسیاری از افراد عادی اند که به مقاماتی رسیدند، چرا ما نه؟ راه که باز است و مهم‌ترین راه یا اصلی ترین راه یا تنهاترین راه هم به عنایت الهی است. فرمود من بر شما صلوات می‌فرستم، کجا می‌خواهید بروید؟ چه چیزی را می‌خواهید نگاه کنید؟ دنبال چه می‌گردید؟ ﴿ هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ﴾، یک چنین عالمی است. از دنیا بهتر؟! از زیر این آسمان بهتر؟! روی این زمین بهتر؟! جایی از این بهتر؟! آن وقت آدم می‌آید دنیا را مذمت کند که چه؟

فرمود به اینکه همه این جزئیات را به شما گفته است. «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّی مَلَائِکَةِ اللَّهِ» فرشته‌ها در همین دنیا بر شما صلوات می‌فرستند. در همین دنیا بر انبیا و اهل بیت صلوات می‌فرستند «وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا» هر روز دارد می‌گوید بلند بگو «لا اله الا الله»! آیا این حرف بدی است؟ اینکه هر روز دارد می‌گوید بلند بگو «لا اله الا الله» پس خبری هست، پس چیزی را کتمان نکرده است پس چرا این دنیا را مذمت می‌کنید؟ زمان که هر چه در آن هست صریحاً این را روی طَبق اخلاص می‌گذارد به آدم می‌گوید، جا برای مذمت ندارد.

«فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا» به اینکه به بینونتش و به فراغش «وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَی السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِیَةٍ وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَةٍ تَرْغِیباً وَ تَرْهِیباً وَ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً، فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» در قیامت هم که شاید یک عده بد بگویند یک عده خوب بگویند، آنجا هم به بدها باید گفت که بد کنی جفّ القلم بد آیدت. اگر کار خیر کردی آنجا نیکی می‌بینی. دنیا هم مثل آخرت است. آخرت بهشتی دارد جهنمی دارد و هر کس محصول کار خودش را می‌بیند. دنیا هم سعادتی دارد و هم شقاوتی دارد و هر کسی نتیجه کار خودش را می‌بیند.

پس ظرف از آن جهت که ظرف است مذموم نیست و هر چه را که انسان انجام می‌دهد ممکن است برای دیگران مخفی باشد ولی برای خود انسان به طور شفاف روشن می‌کند؛ لذا دنیا از آن جهت که مخلوق ذات اقدس الهی است، مورد احترام است. آخرت از آن جهت که مخلوق است، مورد احترام است. انسان باید تمام تلاش و کوشش را بکند، یک؛ بیراهه نرود، دو: راه کسی را نبندد.امیدواریم به برکت اهل بیت ما و نظام ما و جامعه ما این چنین باشیم.

[۱]. تحف العقول، ص ۴۸۲.

[۲]. شاهنامه فردوسی, فریدون, بخش ۲۰.

[۳]. شاهنامه فردوسی، بخش ۷، گفتار اندر ستایش پیغمبر.

[۴]. بوستان سعدی، باب دوم در احسان، بخش ۱۴.

[۵]. کلیات دیوان حکیم الهی قمشه‏ای، غزل ۲۹۰، ص ۶۷۸.

[۶]. شعر از سلطان حسین میرزا گورکانی.

[۷]. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، بخش ۱۳۵. «کژ روی جف القلم کژ آیدت ٭ راستی آری سعادت زایدت».

[۸]. سوره سبأ، آیه ۴۶.

[۹]. سوره نحل، آیه ۱۲۵.

[۱۰]. سوره بقره, آیه ۱۹۷.

[۱۱]. الأمالی (للطوسی)، ص ۵۷.

[۱۲]. سوره احزاب، آیه ۵۶.

[۱۳]. سوره احزاب، آیه ۴۳.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار