ماه بانو 4/ روایتی کوتاه از زندگی بانویی نویسنده به مناسبت روز قلم؛

از زیست دریا تا اِلی

تبریز- علیرغم اصرار اساتیدم برای ادامه زیست و دادن کنکور دکترا ترجیح دادم کمی به خودم فرصت بدهم و به علائق دیگرم برسم. برای همین در کلاس تصویرگری ثبت نام کردم و از آنجا هم اتفاقی پایم به کارگاه های داستان نویسی باز شد.
کد خبر: ۹۶۱۱۰۶۵
|
۱۳ تير ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۹

خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ ماه بانو روایت بانوان شاخص آذربایجان شرقی و کاری از دفتر خبرگزاری بسیج استان است که تلاش می شود هر ماه در قالب این روایت به معرفی زنان شاخص بپردازیم.  
در فصل چهارم ماه بانو به زندگی خانم  فائضه غفار حدادی از بانوان نویسنده تبریزی به مناست روز 14 تیر روز قلم پرداختیم، آنچه می خوانید روایتی کوتاه از این بانو در گفت و گو با خبرگزاری بسیج است؛

 نهم تیر سال 1363 در تبریز متولد شدم، پدرم از رزمندگان لشکر 31 عاشورا بود و بخشی از کودکی من به خاطر نزدیکی به پدرم در دزفول و دیگر شهرها گذشت.

در دوران دبیرستان به نوشتن و ادبیات علاقه داشتم و در مسابقات ادبی استانی برنده می شدم. اما مدارس استعدادهای درخشان که من دانش آموز آن بودم رشته انسانی نداشت و ناگزیر رشته تجربی را انتخاب کردم.

سال ۸۱ کنکور دادم و در رشته زیست دریا دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم و همزمان ازدواج هم کردم. همسرم دانشجوی دانشگاه امیرکبیر تهران بود و محل زندگی ام به تهران منتقل شد. زیست دریا را تا کارشناسی ارشد ادامه دادم. با اینکه پسر اولم اوائل ترم دوم به دنیا آمد اما پایان نامه ام را همزمان با بقیه دفاع کردم.

علیرغم اصرار اساتیدم برای ادامه زیست و دادن کنکور دکترا ترجیح دادم کمی به خودم فرصت بدهم و به علائق دیگرم برسم. برای همین در کلاس تصویرگری ثبت نام کردم و از آنجا هم اتفاقی پایم به کارگاه های داستان نویسی باز شد.

پایان دوره کارگاه داستان نویسی اعلام کردند به نفر اول دوره، کتابی را برای نگارش خواهند سپرد و اتفاقا من هم نفر اول دوره شدم و قرار شد زیر نظر اساتید آنجا نگارش کتابی درباره یکی از شهدای موشکی سپاه را به عهده بگیرم.

انجام این پروژه همزمان شد با سال های دوری من از ایران که به خاطر ادامه تحصیل همسرم در لوزان سوئیس ساکن بودیم. کتاب «ناصرِحسین» درباره زندگی شهید ناصر جمال بافقی در همین سال های دوری از وطن به بار نشست. پسر دومم هم در لوزان به دنیا آمد.

وقتی به ایران برگشتیم شهید «حسن طهرانی مقدم» تازه شهید شده بود. سابقه نوشتن از شهدای موشکی و رضایت از آن، اعضای بنیاد حفظ آثار موشکی سپاه را به من رساند و درخواست کردند کتابی برای سالگرد سردار شهید مقدم کار شود که به نوشتن دو کتاب «مردی با آرزوهای دوربرد» در قالب روایت های مستند از زندگی شهید مقدم و «خط مقدم» که تاریخچه تاسیس موشکی با محوریت زندگی شهید مقدم بود، انجامید.

 زمانی هم که منتظر تولد سومین پسرم بودم کتاب «خورشید که غرق نمی شود» را درباره غواصی از لشکر عاشورا نوشتم. «دهکده خاک بر سر» هم روایتی است از زندگی در لوزان سوئیس و «یک محسن عزیز» روایتی است مستند از زندگی سردار شهید محسن وزوایی که برای نوشتنش سه سال به صورت فشرده وقت گذاشتم.

از زیست دریا تا اِلی

 «سر بر خاک دهکده» هم یک سفرنامه است از سفر اربعین که درون مایه طنز هم دارد ، «به من دست نزن» را در ایام کرونا در قالب روزنوشت های یک نویسنده خانه دار نوشتم تا فداکاری های زنان خانه دار در آن ایام در تاریخ ماندگار شود.

کتاب «شبیه» هم رمانی است آخرالزمانی که با دلم نوشته ام. «اِلی...» آخرین کتاب چاپ شده ام است که سفرنامه شامات و حدود سرزمین های اشغالی است و «دورت بگردم» هم سفرنامه حج  من است که در آستانه چاپ است. 

برگزیده بخش کتاب در جشنواره ملی اقتدار برای کتاب خط مقدم، منتخب هفدهمین دوره بهترین کتاب دفاع مقدس برای کتاب خط مقدم، برگزیده جایزه کتاب سال تبریز برای کتاب یک محسن عزیز، برگزیده جشنواره روایت پیشرفت برای کتاب خط مقدم، برگزیده جشنواره کتاب رشد برای کتاب الی و برگزیده جشنواره های متعدد بابت داستان های کوتاه با موضوعات مختلف، از عناوینی است که کسب کرده ام.

ارسال نظرات
آخرین اخبار