عزرائیل را به اسرائیل ببریم!
یادداشت / غلامرضا بنی اسدی
قربانی ترور هستیم ما. قربانی دست هایی که دستکش دوستی داشته اند. بله، زخم برداشته ایم از دشنه های نفوذ. هزار زخم اما بیشتر به مرهم گذاشتن زخم ها همت کرده ایم تا بستن منفذ هایی که از آن زخم برداشته ایم.
ماجرای زریباف و کلاهی و کشمیری و.... داستان های کوتاهی نبودند که در صفحه ای از تاریخ به نقطه پایان برسند. به مثل، رمان هزار جلدی است این قصه پُر غصه نفوذ که هر روز هم صفحاتی بر آن افزوده می شود. ماجرای ترورهای اخیر، بار دیگر این بحث را و البته توامان ضرورت برخورد با نفوذی ها را دوباره به صدر مباحث و مسائل آورد. ضرورتی که حیاتی تر از همیشه نیز هست. برای ما این که مثلا از کشور دیگر فردی را،جایگاهی را، هدف بگیرند و بزنند به رغم تلخی ماجرا قابل هضم تر است تا این که دشمن در میان ما نفوذ کند و به دست نفوذی هایی که با ما هم شناسنامه اند، جنایتی را مرتکب شود که دست صهیونیست ها از آن کوتاه است.
کار یک بار و دوبار نیست که به پانوشت های مسلسل نشریات هفتگی می ماند آنچه در این میان می خوانیم. روان آشوب و حنظل ناک است برای کامِ ما که مدام از میان ما یارگیری کنند و یاران واقعی ما را به انواع ترور فیزیکی و روانی و شخصیتی، از میدان به در کنند. می دانیم تا به حال در این زمینه هم بسیار کار شده است.
کم خبر نخوانده ایم ازانهدام باند های نفوذ. کم سینه دیوار گذاشته نشده اند کسانی که سینه ما را هدف گرفته اند. اما در این میان، دشمن آسیبی که باید ندیده است. به حساب شناسنامه هایی که باطل می شود هم محاسبه کنیم باز هر دو جلدقرمزهایی است که در ثبت احوال خودمان صادر شده است. تروریست و ترور شده به یک زبان صحبت می کنند. این خیلی خیلی تلخ است. باید حواس مان جمع نفوذ باشد.
همان طور که ورود پشه ها را با پشه بند مدیریت می کنیم باید جلوی تروریست ها را هم بگیریم. یک قدم جلوتر هم این است که فراتر از عامل، آمر را در خانه خودش تحویل حضرت عزرائیل دهیم. درست در خود اسرائیل. حتما هم باید برای این مهم برنامه ریزی کنیم. قرار نیست او حداکثر مقداری پول ببازد و ما جان مان را . جهان را بر تروریسم و تروریست یک جا باید تنگ کنیم.