به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج شهرستان ایذه سردار شهید اسماعیل لجم اورک، ۲۷ شهریور سال ۱۳۳۷ در روستای رمه چر از توابع شهرستان ایذه دیده به جهان گشود، وقتی که ۶ ماهه بود خانواده به ایذه نقل مکان کردند، از همان کودکی عشق به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در دل اسماعیل موج میزد، در دستههای عزاداری حضور پیدا میکرد به وسط رفته و فریاد یا محمدا سر میداد و این ذکر تا دوران بزرگسالی بر لبان مبارکش بود. دوره دبستان را در ایذه گذراند، پس از آن خانواده به اصفهان مهاجرت کردند بعد از طی کردن دوران راهنمایی در اصفهان با این که هوشی سرشار از خلاقیت و ابتکار داشت، تصمیم گرفت رشتهی ادبیات را ادامه دهد. درکنار تحصیل به فراگیری حرفهی جوشکاری نیز پرداخت و توانست آنرا به خوبی فرا گیرد. مبارزاتش با رژیم منحوس پهلوی از ۱۶ سالگی شروع کرد و در اصفهان با گروه المهدی آشنا شد، و همراه بچههای گروه در یک اتاق اجارهای به فعالیت میپرداختند، در سال ۱۳۵۲ توسط ساواک به تنهایی دستگیر میشود، چند ماه در زندانهای اصفهان شکنجه هارا تحمل میکند ولی چیزی نمیگوید، سال ۱۳۵۳ آزاد میشود و دوباره با گروه ارتباط برقرار میکند و فعالیتهای انقلابی را از سر میگیرد. سال ۱۳۵۴ مجدداً دستگیر میشود و مدت یک سال در زندان ساواک بود، بعدها اسماعیل نقل کرد که مرا در یک سلول یک متری که حتی نمیشد پاهایم را بکشم زندانی کرده بودند و نصف شب میآمدند شکنجه میدادند و مدتی هم در ایذه تحت نظر بود.۳ماه در ایذه و۳ماه نیز در آبادان بازداشت بود. اما بعد از آزادی هرگز آرام نگرفت، سال ۱۳۵۶ به خدمت سربازی اعزام و در یگان هوابرد مشغول خدمت میشود و آنجا نیز تحت نظر قرار داشت، دورهی چتربازی را طی کرد. با اوجگیری انقلاب، به فرمان امام، از خدمت فرار میکند.
نحوهی ساختن بمبهای دستی را به دوستانش آموزش میدهد، تا پیروزی انقلاب، مبارزاتش را ادامه داد، با حجت الاسلام "راشد یزدی" روحانی مبارزی که به ایذه تبعید شده بود فعالیت میکرد. بعد از انقلاب کارگاه جوشکاری در ایذه دایر کرد، هنگام بازسازی مسجد جامع، اسماعیل که در جوشکاری استاد بود اسکلت بندی مسجد را انجام داد و مسجد را هشت ضلعی شبیه مسجدالاقصی طبق نقشهای که از تهران فرستاده بودند اجرا کرد.
باشروع جنگ بعد از آزادسازی بستان به جبهه رفت و به صف جهادگران پیوست و با این که مسئول گروه ۱۸" تولید مصنوعات آهن" بود، اغلب در خط مقدم جبهه حضور داشت. در اکثر عملیاتها حضور داشت و تمام جسم و روحش در خدمت جنگ و در آرزوی کربلا و رسیدن به معبود بود. رزمنده ایی شجاع، مدیری باحوصله و مخلص بود، با اینکه گروه ۱۸ به وضعیت خوبی رسیده بود تصمیم گرفت استعفاء دهد و به عضویت رسمی سپاه در آید.
سرانجام پس از سالها مجاهدت، هشتم اسفند۱۳۶۲ در عملیات خیبر و در منطقهٔ هورالعظیم به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه باقی ماند لذا به پاس مجاهدت هایش سنگ یادبودی برای این شهید گرانقدر در قطعه شهدای روضة الزهرای شهرستان ایذه به یادگار گذاشته شد ولی به لطف خدا پیکر مطهرش در ادامه فعالیتهای گروه تفحص، در اوایل مهرماه ۱۴۰۱ شناسایی شد و دوازدهم مهرماه، مورد استقبال مردم مومن و انقلابی قرار گرفت و پس از یک شب مراسم وداع در مصلا و مسجد جامع ایذه در تاریخ سیزده مهرماه ۱۴۰۱ مصادف با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در کنار دوستان شهیدش آرام گرفت.
_شهید بهروز محمدی، آخرین روز از اسفند ۱۳۴۲ در خانوادهای کشاورز و متدین در روستای بلوطک لندی متولد شد، دو سال اول ودوم تحصیلات ابتدایی را در روستای بلوطک شیخان و مابقی را در زادگاهش طی کرد، خانواده محمدی در سال ۱۳۵۳ به شهرمهاجرت نمودند و لذا بهروز تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در شهر با موفقیت به پایان رساند، تحصیلات دبیرستان بهروز همزمان بود با تبعید حجت الاسلام راشد یزدی به ایذه، بهروز به همراه تعدادی جوانان انقلابی که بعدها نیز از نیروهای محوری به حساب میآمدندو تعدادی از آنان به فیض شهادت نائل آمدند، جذب مسجد جامع ایذه شدند و اعضای تشکیل دهندهی حلقه تربیتی، قرآنی حجت الاسلام راشد یزدی شدند. پس از آن کم کم وارد جریانات مبارزه با رژیم ستمشاهی شده و مدتی نیز عوامل حکومتی در پی دستگیری ایشان بودند، بعد از پیروزی انقلاب نیز در کنار تحصیلات دبیرستان خود بعنوان بسیجی در مسائل امنیتی، فرهنگی و خدماتی، یاری گر نهضت نوپای اسلامی بود و با عشق و شور خاصی کلاسهای تربیتی و قرآنی وی در منزل و مسجد جامع ایذه آغاز شد و جوانان زیادی را جذب و تربیت و به نهادهای انقلابی از جمله حوزه علمیه، سپاه و بسیج تحویل داد. او جوانی باهوش و بااستعداد بود، قدرت تشخیص بالایی داشت و در اجتماع شخصیتیتأثیرگذار بود، در خرداد ماه ۱۳۶۱ پس ازاخذ دیپلم تجربی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایذه درآمد ودر قسمت گزینش سپاه پاسداران ایذه مشغول به وظیفه حساس، ارزیابی و جذب جوانان مستعد و مشتاق به عضویت در سپاه گردید، مدت ۱۷ ماه در گزینش سپاه ایذه فعالیت داشت، از آنجا که مسئولیت ایشان در سپاه حساس بود، فرصت و اجازهی اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل به ایشان داده نشد، تا اینکه بهمن ماه ۱۳۶۲ باگریه واصرار فراوان از فرمانده وقت سپاه اجازه اعزام به جبهههای نبرد را کسب نمود. نقل کردند: «شب قبل از اعزام به جبهه بعد از نماز مغرب و عشا و رفتن نماز گزاران، به قصد خداحافظی و طلب حلالیت بر دیوار و ستونهای مسجد بوسه زد» و ۱۵بهمن۱۳۶۲عازم جبهههای نبرد با دشمن گردید و به رزمندگان تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی علیه السلام پیوست و به عنوان فرمانده دسته در عملیات خیبر به مجاهدت و جانفشانی پرداخت و سرانجام ۸اسفندماه ۱۳۶۲ در منطقهی "هورالعظیم"به افلاکیان پیوست و پیکر مطهرش بعد از ۳۸سال فقدان و تفحص، درتاریخ۱۴مهرماه ۱۴۰۰مورد استقبال باشکوه و گرم و کم نظیر مردم قرار گرفت وپس ازبرگزاری یک شب مراسم تودیع در مصلای ایذه، در تاریخ ۱۵ مهرماه ۱۴۰۰ همزمان با شهادت امام رضا علیه السلام تشییع و در قبرستان زادگاهش آرام گرفت.
_ شهید داوود معنایی، نوروز۱۳۴۲ در روستای کرمعلی وند در حومه شهرستان ایذه در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود، به دلیل نبود مدرسه، در روستای همجوار تحصیلات ابتدایی را گذارند، آموزگاران دبستان به خاطر اخلاق و رفتارپسندیده اش احترام خاصی برایش قائل بودند. با شروع دوران راهنمایی به ایذه آمد و همراه علی نوذرپور در مدرسه جلال آل احمد ثبت نام و برای اسکان خودشان، اتاقی اجاره کردند. از آنجا که هر دو از نظر مالی وضعیت خوبی نداشتند شبها درس میخواندند و روزها کار میکردند. به خاطر خوش کلامی و رفتار پسندیده و دوری از رذائل چهرهای دوست داشتنی بود و باعث تأثیرگذاری بر دوستانش میشد، به نماز اول وقت و عبادت شبانه اهمیت خاصی میداد. عاشق اهلبیت علیهم السلام بود و تحصیلات را تا سوم دبیرستان ادامه داد.
سال ۱۳۶۱به عضویت سپاه ایذه درآمد ودر گزینش سپاه ایذه به عنوان محقق به کار مشغول شد، اما این مسئولیت روح بلند و بی قرار ایشان را سیراب نکرد و بارها با مسئولین سپاه جهت رفتن به جبهه صحبت کرد که در نهایت موفق شد رضایت فرمانده سپاه را جلب کرده و به رزمندگان تیپ امام حسن مجتبی علیه السلام، گردان ادوات بپیوندد و سرانجام پس از مدتها مجاهدت ۸ اسفند۱۳۶۲ در سن ۲۰ سالگی در عملیات خیبر و در منطقه هورالعظیم به درجه رفیع شهادت نائل آمد، چون پیکر مطهرش در منطقه مانده بود، بعد ۲۱ سال انتظار در تاریخ ۲۸خرداد ۱۳۸۳ شهادت وی را اعلام کردند.
سنگ یادبودی در قطعه شهدای قبرستان روضه الزهرای ایذه بنا گذاشتند.
_ شهید علی یوسفی قلعه گژدم، ۱۳۴۶ در روستای قلعه گژدم (پرچستان گوریی) در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود. تحصیلات دورهی ابتدایی را در همان روستا گذراند و برای ادامه درس به ایذه رفت و تحصیلات خود را تا پایان دورهی متوسطه گذراند، و شروع به فعالیتهایی در بسیج کرد، با آشنایی به مسائل جبهه وجنگ، از طریق بسیج به جبهه اعزام، پس از گذراندن آموزشهای لازم، به تیپ ۱۵ امام حسن علیه السلام پیوست و در عملیات متعددی با حضور در جبهه از خود رشادتهای چشمگیری نشان دادند و سرانجام ۸اسفند۱۳۶۲ در منطقهی هورالعظیم و در عملیات خیبر به فیض عظیم شهادت نائل آمد، وپیکر مطهرش در منطقه جا مانده تا اینکه توسط گروه تفحص شناسایی ودرتاریخ ۱۳۷۵/۷/۲۵ پیکر مطهرش پس از تشییع در روستای زادگاهش آرام گرفت.