به گزارش خبرگزاری بسیج از فارس، کتاب «من و الماس»، نهمین اثر فاطمه ارشدی، با ویراستاری فاطیما یزدانی و فاطمه ایزدی میباشد که انتشارات نویسندگان پارس در شیراز، آن را به مناسبت دوازدهم اسفند، سالروز تفحص پیکر شهید الماس ارشدی، از شهدای سعادتشهر شهرستان پاسارگاد، منتشر کرده است.
فاطمه ارشدی در خصوص این کتاب به خبرنگار خبرگزاری فارس گفت: شهید الماس (علی) ارشدی برادر من است و ایشان بود که مرا به سمت و سوی کتاب و نویسندگی سوق داد و همیشه خودم را مدیون این شهید بزرگوار دانستهام. لذا این موضوع، مرا وا داشت تا دست به قلم ببرم و زندگی سراسر خیر این شهید را به زیور نثر، آراسته کنم. یکی از ویژگیهای این کتاب، "محلهمحور" بودن آن است، یعنی در کنار خاطرات شهید، به معرفی و شناخت شهر و محل سکونت شهید میپردازد و همچنین شهدای دیگر محله را هم به اختصار معرفی میکند.
وی ادامه داد: این کتاب، رابطه عاطفی بین خواهر و مادر شهید را با بیانی شیوا و روان روایت میکند، مادری که بعد ۳۸ سال چشم انتظاری رخ در خاک میکشد و آرزوی دیدن فرزند را به گور میبرد؛ و خواهری که با همه محبت و توان این خاطرات را به یک اثر خواندنی تبدیل و آن را برای آیندگان به ارمغان میگذارد. با لطف خداوند متعال و عنایت خالصانه شهید ارشدی، کمتر از یکسال، نوشتن کتاب به پایان رسید و برای چاپ آن را به نشر نویسندگان پارس سپردم. در این جا از راهنمایی و تلاش دلسوزانه و مدبرانه استاد دکتر کرامت یزدانی (اشک)، مدیرمسئول انتشارات نویسندگان پارس در شیراز که مرا در این راه همراهی و یاری کردند کمال تشکر را دارم.
این نویسنده در مورد زندگی شهید الماس ارشدی، نحوه شهادت، تاریخ تفحص و... گفت: شهيد الماس (علی) ارشدی در 18 فروردين ماه سال 1344 در خانوادهای مذهبی متولد گرديد. دوره تحصيلات ابتدايي را در دبستان سعدی علي آباد کمين، محله سعادتشهر شهرستان پاسارگاد استان فارس، به پايان رساند و سپس برای ادامه تحصيل با وجود دوری راه عازم مدرسه راهنمايی سعادت شهر گرديد. شهید ارشدی در ميان دوستان از اخلاق خوب و اسلامی برخوردار بود. پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در جهاد سازندگی به طور داوطلبانه خدمت به محرومان در روستاهای توابع ارسنجان مشغول شد. پس از شروع جنگ تحميلی با چند تن از دوستان خود در دو نوبت، عازم جبهه شدند که در عملیاتهای "بیت المقدس" و "فتح المبین" شرکت داشتند که در عمليات "فتح المبین" منجر به زخمی شدنش از ناحيه پای راست گرديد.
وی افزود: شهيد ارشدی بعد از بهبودی، برای بار سوم در شهریور ماه سال 1361 مجدداً بطور داوطلبانه به جبهههای جنوب اعزام شد و با وجود اينکه مأموریت و مدت زمان حضورش در جبهه به پايان رسيده بود ولي چون میدانست که عملياتی در پيش است جهت شرکت در حمله، در جبهه ماند و در عمليات پر افتخار "محرم" در جبهه عين خوش شرکت کرد و در هیجدهم آذر ماه 1361 به آرزوی دیرینهاش که شهادت بود رسيد. پیکر پاک این شهید بزرگوار بعد از سی و چهار سال، در سال ۱۳۹۵ تفحص و شناسایی شد و در ۱۲ اسفند ۱۳۹۵ و به آغوش خانواده و زادگاهش محله علی آباد شهرستان پاسارگاد باز گشت و با مراسم تشیع باشکوهی در کنار همرزمان شهیدش، در گلزار شهدای محله علی آباد، آرام گرفت.
این نویسنده تاکید کرد که: شهید ارشدی، بعد از سی و چهار سال چشم انتظاری، در قاب کتاب، تولدی ديگر پيدا کرده و با "من و الماس" جاودانهتر خواهد شد.
به گزارش بسیج، در بخش سخن مولف کتاب « من و الماس» چنین آمده است: « نمیدانم تاکنون به چهره یک مادر شهید گمنام خیره ماندهای؟! یا سوسوی امید را در چشمان منتظرش به نظاره نشستهای؟! اگر صورت و اندام تکیده و رنجکشیده او را از نزدیک دیده باشی، حس امید را در وجودش مییابی و میبینی که امید و انتظار، مانند ستارهای تابناک در چشمان خستهاش میدرخشد! چرا که او به امید زنده است و آرزوی بازگشت پسری را دارد که هستیاش را با شیره جانش به سامان رسانده و جوانیاش را نثار او کرده تا روزی، سرسبزی قامت سروگونه جوان رشیدش را به تماشا بنشیند. این روایت، واقعیتی است از زندگی یک مادر و یک پسر. پسری که جان را در راه پروردگار و دفاع از وطنش فدا میکند و مادر صبورانه و منتظر تا بیستوهشت سال چشم به راه او میماند تا سرانجام رخ در نقاب خاک میکشد و در پایان بعد از گذشت شش سال از مرگ مادر، جنازه پسر نیز پیدا میشود.