۲۰ / ارديبهشت / ۱۴۰۴ - 10 May 2025
15:01
کد خبر : 9686512
۱۱:۲۶

۱۴۰۴/۰۲/۱۹
گزارش بسیج از سنت دیرینه شهر قزوین؛

پنجاه بدر، آئین باران‌خواهی

محمدحسن سلیمانی، پژوهشگر عصر معاصر گفت: قزوینیان در سالیان کهن به‌ویژه دوره اسلامی، هنگامی که با خشکسالی روبرو می‌شدند در پنجاهمین روز سال، آن هم هنگامی که در آخرین روزهای نیاز باغستان و مزارع کشاورزی به آبیاری، عصرگاهان از دروازه‌های شهر می‌گذشتند و در «مصلا»های قزوین با ایستادن به نماز، دستان حاجت خود را به آسمان آبی اجابت گره می‌زند تا به عنایت ایزدی، ابری سایه‌ی خود را بر سر شهر بگستراند و باران رحمت الهی بر زمین تشنه ببارد.

قزوین_ به گزارش بسیج،پنجاه بِدَر، آیین سنتی و قدیمی ویژه مردم شهر قزوین است که به پاس بارش‌های بهاری، بعدازظهر پنجاهمین روز سال یا فصل بهار یعنی روز ۱۹ اردیبهشت ماه را در طبیعت سپری می‌کنند. برای همین در پنجاهمین روز بهار به باغستان قزوین می‌روند.

در اقلیم سرزمینی ایران و موقعیت خاص طبیعی آن که همواره با کم آبی روبرو بوده، آب عنصری اساسی در تامین معیشت و رزق و روزی ایرانیان مبتنی بر نظام کشاورزی بوده و از این رو در گذر سالیان و براساس باور مردمان، آیین‌ها و مناسک متعدد و گاه متفاوتی در باران‌خواهی از درگاه ایزدی برای گریز از خشکسالی و قحطی ناشی از آن، در این سرزمین شکل گرفته است. 

همچنان‌که «کاریز» و «آب انبار» به عنوان دو سازه‌ی مهندسی به منظور تامین و ذخیره آب مورد نیاز حوزه کشاورزی و شُرب عمومی به کار گرفته شده‌اند.«پنجاه‌به‌در» یکی از این آیین‌ها و بی‌گمان مهم‌ترین آنها در دیرینه شهر قزوین است. 

دکتر محمد حسن سلیمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر و قزوین‌پژوه و مدیر انجمن فرهنگی- تاریخی عالی‌قاپو، در گفتگو با بسیج بیان کرد: قزوینیان در سالیان کهن به‌ویژه دوره اسلامی، هنگامی که با خشکسالی روبرو می‌شدند در پنجاهمین روز سال، آن هم هنگامی که در آخرین روزهای نیاز باغستان و مزارع کشاورزی به آبیاری، عصرگاهان از دروازه‌های شهر می‌گذشتند و در «مصلا»های قزوین با ایستادن به نماز، دستان حاجت خود را به آسمان آبی اجابت گره می‌زند تا شاید به عنایت ایزدی، ابری سایه‌ی خود را بر سر شهر بگستراند و باران رحمت الهی بر زمین تشنه ببارد.

وی گفت: اینکه قزوینیان، این آیین را از چه دوره‌ای برپا داشته‌اند؛ به‌درستی مشخص نیست و آیا اینکه این آیین برگرفته از آیین زرتشتیان در چهلمین روز سال نو بوده که در عهد کهن با هدف گرامی‌داشت سرسبزی طبیعت و شکرگذاری از «اهورا مزدا» برگزار می‌شده هم، معلوم نیست. اما آنچه گمان می‌رود اینکه، این آیین ابتدا در تمنای باران شکل گرفته و سپس با جای گرفتن در تقویم آیینی مردم قزوین، به موقعیتی برای تفرج عمومی چونان چله‌ی بهاری زرتشتیان تبدیل شده است.

«پنجاه‌به‌در» در گذشته در دو «مصلا»ی شهر که بیرون از دروازه‌های «راه‌کوشک» و «راه‌ری» قرار داشت؛ برگزار می‌شد، اما از دوره پهلوی اول و توسعه شهر از ناحیه شمال که به تخریب «مصلا»ی شمالی انجامید؛ برپایی این آیین به «مصلا»ی جنوبی که در محدوده «برگ ریزان» و «هلو درخت» باغستان قزوین قرار دارد؛ محدود ماند.

کُنشکر حوزه ميراث فرهنگی و گردشگری در ادامه به نوشته مولف «مینودر» اشاره کرد که؛ «این مصلاها را برای این ساخته بودند که در خشک‌سالی‌ها مردم شهر برای نماز باران از مرد و زن و صغیر و کبیر بیرون رفته، پس از ادای نماز به استغاثه می‌پرداختند و از درگاه الهی نزول رحمت را استدعا می‌نمودند و چه بسا که دعای آنها مستجاب می‌شد و باران رحمت حضرت پروردگار آنها را از تنگی بی‌آبی و مضیقه خشک سالی نجات می‌داد.»

وی اضافه کرد: محمدعلی گلریز نیز با اشاره به وجود فضای نیایش‌گاهی در این مصلاها تاکید می‌کند: «مصلای بیرون دروازه راه‌کوشک عبارت از دیوار بلند آجری است به ارتفاع تخمینی چهار متر و عرض پنج متر که بندکشی شده و در جانب شمالی آن محرابی‌ست که هنگام خواندن نماز باران یکی از علمای پرهیزکار و پارسا در آنجا پیشوایی را بر عهده می‌گرفت و مردم به وی اقتدا کرده و نماز می‌کردند. مصلای بیرون دروازه راه‌ری هم نظیر مصلای بیرون دروازه راه‌کوشک بوده است.»

این آیین، به هر دلیلی که در دل ِ فرهنگ محلی کهن شهر قزوین جا خوش کرده باشد، نسبتی با «سیزده‌به‌در» ندارد و آیینی مذهبی مبتنی بر باران‌خواهی است؛ آیینی که البته همچنان با قوت، هر ساله در نوزدهم اردیبهشت ماه در مصلای جنوبی این شهر برپا می‌گردد و هزاران قزوینی، بر خود فرض می‌دانند که بعدازظهر این روز، پنجاهمین روز سال را در خارج از خانه‌هایشان به دعا و نیایش و نیز تفرج بگذرانند. خانواده‌های قزوینی با حضور در باغستان پیرامون مصلا، بساط تَفرُج خود را می‌گسترانند و بعد از خوردن غذاهای محلی چون آش رشته و دیماج و هندوانه که از منزل آورده‌اند، به ادای نذورات خود و نماز باران می‌ایستند و همزمان بچه‌ها به بازی و سرگرمی می‌پردازند.

محمدحسن سلیمانی عنوان کرد: اما آنچه در گذر زمان به آیین باران خواهی قزوینیان خصوصا با انجام برخی مناسک افزوده شده، ارتباطی با این آیین ندارد. چسباندن سنگ و مهر به دیوار آب انبار مصلا، از این دست مناسک است. شماری از کسانی که در آیین «پنجاه‌به‌در» شرکت می‌کنند به ویژه بانوان، پس از اقامه دو رکعت نماز و دعا برای بارش باران، با چند قطعه سنگ کوچک یا مُهر به سمت آب انبار می‌روند و نیت‌کنان، مهرها و سنگ‌هایشان را به سر در و دیوار آجری آب انبار می‌فشارد.

برخی از اهالی بر  این باورند اگر دعایشان پذیرفته شده باشد، سنگ به دیوار می‌چسبد و به زودی حاجات‌شان برآورده خواهد شد، و گرنه بر زمین می‌افتد و سالی دیگر باید از راه برسد و «پنجاه‌به‌در»ی تازه، تا بار دیگر حاجات شان را به تمنا بنشینند!

وی گفت: در گذشته نیز در داخل مصلا، سنگ بزرگی بود که به گفته‌ی اهالی، امام رضا(ع) روی آن نماز خوانده و به‌همین‌دلیل نیز از تقدس خاصی در نزد مردم برخوردار بود. حاجتمندان با نیت کردن و برداشتن سنگ‌ریزه‌ای ضمن خواندن دعا، آن را روی این سنگ می‌کشیدند و سپس رهایش می‌کردند.

اعتقاد این افراد بر این بود که اگر سنگ‌ریزه مدتی روی سنگ اصلی بچسبد حاجت خود را خواهند گرفت. امروز جای آن سنگ را دیوارهای آب انبار مصلا گرفته است!

پژوهشگر تاریخ معاصر و قزوین‌پژوه یادآور شد: باران‌خواهی قزوینیان البته تنها منحصر به «پنجاه‌به‌در» نیست. مردم این شهر در آیینی دیگر به نام «چمچه خاتون»، که این سال‌ها گرد فراموشی بر آن نشسته است؛ درون یک قدح (پیمانه بزرگ) آب ریخته، آن را به پشت‌بام خانه خود می‌بردند و به وسیله یک چمچه (وسیله‌ای شبیه کفگیر و از جنس مس) کم کم آب داخل قدح را به سوی آسمان می‌پاشیدند و بر این باور بودند که اینگونه و به عنایت خدا، باران رحمت نازل خواهد شد.

در آیین دیگری به نام «کوسه گلین»، بانویی سالخورده با پارچه و لباس‌های کهنه، عروسکی کوچک درست می‌کرد و با خواندن اشعاری، همراه با کودکان در کوچه و خیابان روستا و شهر به راه می‌افتاد و  هنگامی که به در هر خانه می‌رسیدند از صاحب خانه چیزی از وسایل تهیه آش را طلب می‌کردند و با آنچه که از مردم شهر فراهم کرده بودند، آشی می‌پختند و در میان اهالی تقسیم می‌کردند. این باور در نزد قزوینیان وجود داشت که با اجرای این آیین، پس از چندی باران خواهد بارید. این آیین گرچه در نام با «کوسه گلین»ی که در میانه اسفند برگزار می‌شود و بشارت دهنده فرا رسیدن «نو روز» است، مشابه بوده، اما در نوع اجرا و نیت و هدف به کلی با آن متفاوت است.

سلیمانی ادامه داد: همچنین این باور در مردم قزوین وجود داشت که هنگام نباریدن باران، روپوش مخمل یا ترمه‌ی قرآن خود را شسته و به درختی می‌بستند. قزوینی‌ها معتقد بودند که خداوند به حرمت قرآن، باران را بر نباتات تشنه ارزانی خواهد داشت.

 

انتهای پیام/۱۰۱۰

سهیلا عظیمی
خبرنگار: سهیلا عظیمی

گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید