۰۴ / خرداد / ۱۴۰۴ - 25 May 2025
20:41
کد خبر : 9690141
۱۵:۵۸

۱۴۰۴/۰۳/۰۴

قدرت ایمان و باور، عمل پیروزی رزمندگان ما در جنگ تحمیلی بود

پیشکسوت دفاع مقدس گفت: با وجود تحریم‌های متعدد علیه کشور ما در جنگ تحمیلی، این قدرت ایمان و باور قلبی بود که امام خمینی(ره) در ما زنده کرده بود و منجر می‌شد، با دست خالی مقابل دشمن بایستیم.

علی نیازی پیشکسوت جنگ و رزمنده دفاع مقدس در گفت‌وگو خبرنگار خبرگزاری بسیج از البرز، گفت: من متولد ۱۳۴۵ تهران هستم که در سال ۵۷ به کرج آمدیم و ساکن حصارک شدیم و در سال ۱۳۶۰، از کرج اعزام به جبهه شدم و به پادگان الغدیر اصفهان رفتم و پس از طی دوره ۴۵ روزه‌ی آموزشی، قبل از عملیات طریق‌القدس که منجر به آزادسازی بستان شد، به اهواز رفتم و در گردان امام حسین(ع) تیپ عاشورا سازماندهی شده و در منطقه عمومی بستان، بین بوستان و سوسنگرد در روستایی به نام مگاصیص که خط جبهه پدافندی بود، مستقر شدیم که این اعزام، اولین جبهه من بود و حدود ۶ الی ۷ ماه به طول انجامید.

قدرت ایمان و باور، عمل پیروزی رزمندگان ما در جنگ تحمیلی بود

وی افزود: در هنگام اعزام به جبهه و تشکیل پرونده، چون زیر ۱۶ سال سن داشتم، مرا ثبت‌نام‌ نمی‌کردند، به همین دلیل کپی شناسنامه خود را دستکاری کردم و کپی گرفتم و با یک رضایتنامه‌ی جعلی، عازم جبهه شدم، به صورت متناوب از سال ۶۱، بعد از عملیات بیت‌المقدس، به جبهه رفتم و تا انتهای جنگ تا سال ۶۷ نیز در جبهه حضور داشتم و در عملیات‌هایی چون طریق‌القدس، خیبر، بدر، والفجر ۸، بیت‌المقدس ۲ و دو عملیات پدافندی حضور داشتم.

نیازی با بیان اینکه خاطرات زیادی از جبهه دارم، گفت: فضای جبهه با حال و هوای این روزها قابل مقایسه نیست، روحیه بچه‌های آن روزها متفاوت بود، آن روزها وقتی به مرخصی می‌آمدیم، طاقت نمی‌آوردیم و می‌خواستیم هر چه زودتر به جبهه برگردیم، فضا کاملا فضای معنوی و خودسازی بود، غبطه و حسرتی اگر بود به جنبه‌های معنوی و مسئولیت‌پذیری و سخت‌کوشی یکدیگر بود، آن روحیه‌ها را بعید می‌دانم تکرار شود.

این پیشکسوت جنگ اضافه کرد: مادربزرگم کارت جبهه مرا پنهان کرد که نتوانم به جبهه برگردم و همین طور هم شد، وقتی بعد از اولین مرخصی، خواستم دوباره به جبهه برگردم از من کارت جنگی خواستند و چون نداشتم از اعزام مجدد من جلوگیری شد، در نهایت با فشار خانواده در خانه ماندم تا مدرسه‌ام تمام شود‌، پس از اتمام مدرسه دوباره اعزام شدم.

وی با یادآوری سالروز آزادسازی خرمشهر، اظهار کرد: در سالی که خرمشهر آزاد شد، از دهم یازدهم اردیبهشت‌ماه همان سال، مارش عملیات‌های مختلف پخش می‌شد و مدام اعلام می‌شد که بخش‌های مختلف آزاد می‌شود، تا در نهایت در سوم خردادماه، با آن جمله ماندگار «خرمشهر، شهر خون آزاد شد»، خبر آزادی خرمشهر در کشور پیچید، با اعلام این خبر، شادی وصف‌ناپذیری در کشور حکمفرما شد، خبر آزادی خرمشهر، وحدت بین مردم ایجاد کرد، گویا همه منتظر همین خبر بودند تا امید و انگیزه بگیرند و نگاه‌شان به رزمندگان تغییر کند، با آزادی خرمشهر به خودباوری رسیدیم.

علی نیازی رزمنده دفاع مقدس در ادامه گفت: بلافاصله پس امتحانات دوم دبیرستانم، ساک خود را دوباره بستم و به خانواده گفتم، دیگر نمی‌مانم و به جبهه رفتم، جز نیروی باور و ایمان چیز دیگری نبود که بر پایه آن به جبهه‌ها برویم و این نیروی ایمان را امام خمینی(ره) در ما زنده کرد بود.

وی ادامه داد: به یاد دارم در سال ۱۳۶۰ وقتی برای اولین بار به جبهه رفتم، به خاطر جثه کوچکی که داشتم، بسیاری از تجهیزات به تن من اندازه نبود، امکانات نداشتیم، من حتی یادم هست، قمقمه آب نداشتند به من بدهند، به داخل شهر رفتم و از قمقمه‌های دانش‌آموزی، یکی خریداری کردم و با تکه‌های لباس برای آن جیبی دوختم و به فانسقه خود متصل کردم، اورکت نداشتم، از بین کمک‌های مردمی یک بارانی بچگانه پیدا کردند و به من دادند، پوتین به پایم اندازه نبود و به من کفش کتانی دادند، چه چیزی ما را با این شرایط سخت جنگی در جبهه‌ها نگه می‌داشت؟ آیا وعده‌ای در کار بود؟ نوجوان ۱۶ ساله را که وعده خانه و پول و زندگی نمی‌توانست در این شرایط نگه دارد، این انگیزه، فقط با نیروی ایمان و باور امکانپذیر بود که امام(ره) در ما زنده کرده بود و گرنه ما هم بچه‌هایی بودیم که در کوچه پس کوچه‌ها دنبال بازی‌های کودکانه خود بودیم، ما که تمام داشته‌هایمان توپ پلاستیکی و چند تیله بود، حالا مرد جنگ شده بودیم، مردهایی که در جبهه گرسنگی می‌کشیدیم اما دست از آرمان‌های خود برنمی‌داشتیم، هیچ نیرویی بجز ایمان، نمی‌توانست این چنین، انسانی را در مقابل انواع و اقسام خطرها، در خط مقدم جبهه و در مقابل دشمنی که ۵۰ کشور او را حمایت می‌کردند، نگه دارد.

 


گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید