۰۶ / تير / ۱۴۰۴ - 27 June 2025
22:38
کد خبر : 9695757
۱۰:۵۱

۱۴۰۴/۰۴/۰۶
یادداشت|  

وقتی آغوش مادر، محراب عاشورا می‌شود

همدان-صبح اولین جمعه محرم که می‌رسد، هوا بوی غربت می‌گیرد، قلب‌هایی که هنوز در گهواره‌اند، به نیابت از قرن‌ها مظلومیت حضرت علی اصغر (ع)، آرام آرام می‌تپند و مادرانی که در سکوت، کودکانشان را در آغوش می‌کشند.
وقتی آغوش مادر، محراب عاشورا می‌شود

به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، در مراسم شیرخوارگان، بغض، از همان بدو ورود در هوا موج می‌زند. مادرها با دستانی لرزان و قلب‌هایی لبریز، فرزندانی را با خود آورده‌اند که هنوز کلمه‌ای نگفته‌اند، اما در دل‌شان نام حسین(ع) را زمزمه می‌کنند. در آن لحظه، گویی تاریخ متوقف می‌شود، دیگر نه مسجدی هست و نه تالاری، بلکه صحنه‌ای مقدس از کربلا بازسازی می‌شود، این‌بار در دل یک شهر آرام، در یک صبح جمعه.

آن نوزاد کوچک با لباس سبز یا سیاه، با سربندی که به پهنای پیشانی‌اش بزرگ است، در سکوت نگاه می‌کند؛ نمی‌گرید؛ انگار که می‌فهمد آمده‌ است تا سفیر عشق باشد؛ تا یاد علی‌اصغر (ع) را، بی‌آن‌که سخنی بر زبان آرد، در چشم‌های معصومش ثبت کند و دل‌ها را بلرزاند.

و مادر، چه حس غریبی دارد! اشک می‌ریزد اما به چشم کسی نگاه نمی‌کند. این اشک‌ها برای علی‌اصغر(ع) است؟ یا برای روزی که شاید پسرش نیز باید ایستادگی کند؟ یا شاید برای سنگینیِ مسئولیتی که از امروز بر شانه‌های کوچک این کودک گذاشته می‌شود؟ معلوم نیست، ولی چیزی در دل این اشک‌ها، روایت می‌کند که تربیت حسینی از همین لحظه آغاز می‌شود؛ از آغوش گرم، از لالایی عاشورایی، از حسرتی به پهنای تاریخ.

این مراسم، فقط یک گردهمایی نیست، یک نیایش خاموش است، یک عهد بی‌کلام، میان مادران امروز و فرزندان فردا. انگار هر مادری در دلش به حضرت رباب می‌نگرد و می‌گوید: «من نیز این را آورده‌ام، برای تو، برای ادامه راه‌تان.»

و چه باشکوه است، آن لحظه که همه نوزادان با هم در آغوش‌ها آرام گرفته‌اند، و مداح، با صدایی لرزان، نام علی‌اصغر(ع) را می‌خواند. آن لحظه، جهان از ایستادن شرم می‌کند، و دل‌ها، بی‌اختیار می‌شکنند.

خبرنگار: شیما ویس‌مرادی

انتهای پیام/


گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید