اروند آبيرنگ در ميان دو امتداد سبز جاي گرفته است. اين دو خط سبز
نخلستانهاي اطراف اروند هستند. يكي در خاك ايران و ديگري در خاك عراق (بصره) چه بسيار وصيتنامهها
كه زير همين درختان نوشته شده است. چه بسيار رازها كه با صاحبانشان پاي همين نخلها
دفن شده است. چه بسيار نالهها، مناجاتها و...
ماهها طول كشيد تا مقدمات عمليات والفجر ۸ فراهم گردد. مشكلات بسياري
در اين راه بود. از جمله شناسايي منطقه، جريان نامنظم آب و سرعت آن، گل و لاي ساحل
رودخانه، جزر و مد، موانعي كه دشمن ايجاد كرده بود و... نيروهاي شناسايي در
حال تمرين و نيز شناسايي موانع منطقه بودند. نيروهاي مهندسي در اين مدت كارها را
آرام آرام به پيش ميبردند تا دشمن متوجه قضيه نشود. غواصان در منطقههاي جداگانه،
سخت مشغول تمرين بودند و همه اين كارها چندين ماه به طول انجاميد تا اين كه شب
عمليات فرا رسيد.
شب بيستم بهمن ۱۳۶۴ يكي از شبهاي تاريخي دفاع مقدس و حتي جنگهاي
كلاسيك دنيا است. هنگام وداع فرا رسيده است. بچهها همديگر را در آغوش ميكشند و
پيشانيبند يازهرا سلام الله عليها را بر سر هم ميبندند. تا ساعتي ديگر عدهاي از
اينان با خدايشان ملاقات دارند! با غروب آفتاب به آب ميزنند تا خود را به آن سوي رودخانه
برسانند. هيچ كسي از دشمن نبايد خبردار شود. كسي تا ساعت ۲۲ حق تيراندازي ندارد.
ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه است؛ فرمان حمله ميرسد:
«بسم الله الرحمن الرحيم؛ ولاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم؛ و
قاتلوهم حتي لاتكون الفتنه؛ يا فاطمة الزهرا، يا فاطمة الزهرا، يا فاطمة الزهرا...»
و ناگهان اروند پرخروش در برابر ايمان و اراده يا زهراگويان بچهها
تسليم ميشود.
۹ صبح روز ۲۱ بهمن محور عمليات تا شهر فاو به
دست رزمندگان اسلام درآمده است. دشمن همچنان بهتزده است! چنان حيرت زده كه حتي از
انجام هر پاتكي فلج شده است. هيچ كس فكرش را هم نميكرد! شب دوم عمليات، منطقه در
انتظار جهادگران مهندسي بود. يكي تفنگ به دست ميگيرد و يكي فرمان بولدوزر. جهاد في
سبيل الله است و چنين جهادي پست و مقام و درجهاي نميشناسد.
پاتك عراقيها ساعت ۳ بامداد روز ۲۲ بهمن آغاز شد. آتشي كه بين طرفين
رد و بدل ميشد، شب را به روز تبديل كرد. جنگ به حالت تن به تن درآمد. كماندوهاي عراقي
هرگاه هوس حمله به خاكريزها را ميكردند، با جواب صفشكن بسيجيان مواجه ميشدند!
درگيري ادامه داشت. تا صبح روز ۲۲ بهمن لشگر گارد عراقي با تانكها و خودروهاي
نظامي خود در محور جاده البحار سعي ميكرد خود را به خاكريزهاي رزمندگان اسلام
برساند. در اين هنگام بالگردهاي هوانيروز چون عقابهاي تيزبال سررسيدند و سپاه
دشمن از هم فروپاشيد و به عقب نشست.
جنگ و گريزها ۷۵ روز ادامه يافته است تا آنكه نيروهاي ايراني جاي خود
را تثبيت كردند. اين نه تنها يك آبروريزي بزرگ براي عراق بلكه براي همه دنيايي بود
كه با تمام توان از نيروهاي بعثي به دفاع پرداخته بودند.
غلامرضا طرق از بچههاي با صفاي ارتش و فرمانده گردان شهادت لشگر ۹۲
زرهي اهواز وقتي كه داشت به خط دشمن ميزد گفت: «من شهيد ميشوم، مفقود ميشوم،
دنبالم نگرديد، پيدايم نخواهيد كرد.» ديگر جنازهاش پيدا نشد؛ چرا كه با اروند
رفيق شده بود.
نام اروند با نام غواصها عجين گشته است. شهادت غواصها مظلومانهترين
شهادتهاست و شايد رمز اينكه اجر شهيد دريا بالاتر از شهيد خشكي است در همين باشد
كه مجاهد اين عرصه نه راه پيش دارد و نه راه پس و نه حتي راه دفاع كردن از خويش.
در روايات آمده است: هر كسي كه در آب شهيد شود، اجر دو شهيد را دارد.
يك بار براي يكي از دوستان غواصم اين روايت را تعريف كردم. گفت: راست ميگويي جنگ
در آب آن هم شب در آب اروند خروشان زير آتش سنگيني كه از بالاي سرت ميريزد. شب
عمليات والفجر ۸ تازه معناي اين جمله را يافتم كه هر كسي ميخواهد به امام زمانش
(عج) برسد، بايد خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود و هم آتش.