بچه های خوب جبهه، جبهه ها یادش بخیر
در دل سنگر مناجات و دعا یادش بخیر
روزهای خوب همدردی و اخلاص و صفا
آن رفیقان صدیق و با وفا یادش بخیر
گوش بر فرمان رهبر، دل سپردن بر خدا
با شهیدان همسفر تا انتها یادش بخیر
در پی امر الهی سر زپا نشناخته
غوطه ور بودیم در بحر فنا یادش بخیر
آشنای جبهه ها بیگانه با دنیای دون
دور از هر کینه و کبر و ریا یادش بخیر
در صف حق همچنان بنیان مرصوص استوار
منسجم،محکم بسان کوه ها یادش بخیر
از هجوم برق آسای دلیران وطن
دشمن بعثی هراسان هر کجا یادش بخیر
در دل شب آنکه می لرزد از خوف خدا
لرزه می انداخت بر اندام ها یادش بخیر
صبح روز جمعه در سنگر به عشق اهل بیت
در دعای ندبه، یا مهدی بیا یادش بخیر
خاکریز و سنگر و جسم عزیزان شهید
پاره پار از ترکش خمپاره ها یادش بخیر
در نماز عشق اندر سجده های عاشقان
جای سجده خیس می شد ز اشک ها یادش بخیر
روز حمله بهر خنثی کردن میدان مین
گوی سبقت برده از هم بچه ها یادش بخیر
تنگه ی چزابه و بستان و شوش دانیال
فکه و مهران و دشت لاله ها یادش بخیر
شهر آبان و خرمشهر و اهواز دلیر
مردمان آن مقاوم شهرها یادش بخیر
حاشیه اروند با نیزار و نخلستان و حور
آن مقاوم نخل های سر جدا یادش بخیر
دشت عباس و هویزه،عین خوش،هورالعظیم
آن چه ناپیداست او را انتها یادش بخیر
زان شهیدان غیور له شده در زیر تانک
چون شهیدان عزیز کربلا یادش بخیر
میخ در میخ است چادرها ردیف اندر ردیف
صف به صف محکم عمود خیمه ها یادش بخیر
در سحرگاهان که می پیچید در صحرا و دشت
ذکر یا صبوح و یا قدوش ما یادش بخیر
آن بسیجی، مرگ را بازیچه ی خود کرده بود
مرگ اگر مرد است گو نزد من آ یادش بخیر
عازم کوی شهادت سر ز پا نشناخته
بهر پا بوس شهید کربلا یادش بخیر
آن شهیدی که از سر اخلاص در راه هدف
پر کشید از خاک تا اوج خدا یادش بخیر
گوئیا بزم عروسی بود بر پا آن زمان
دست و پای نوجوانان در حنا یادش بخیر
در فراق دوستان یالیتنا کنا معک
دم به دم آن گفتن یا لیتنا یادش بخیر
دشمن بعثی که تا دندان مسلح می نمود
شد زمین گیر و زبون از ابتدا یادش بخیر
در نوردید آنچنان تومار دشمن را به هم
لشکر حق از زمین و از هوا یادش بخیر
پاتک از انبار تجهیزات دشمن می زدیم
تا شود تامین تجهیزات ما یادش بخیر
آرپی جی زن از برای محو ظلم بعثیان
در شکار تانک می افشرد پا یادش بخیر
سینه های دوره ی رزمندگان وقت غروب
پخش می کرد عطر جنت در فضا یادش بخیر
بهر آمادگی جسمی و رزمی روزها
می دویدیم گاه تا فرسنگ ها یادش بخیر
با رجزخوانی و شعر صبحگاهی می شدیم
باعث تقویت روحیه ها یادش بخیر
کندن سنگر برای حفظ جان از تیرها
گاه با دست و گهی هم با کلاه یادش بخیر
در زمان استراحت گاه در میدان جنگ
خاک بستر بود و سنگی متکا یادش بخیر
می نهاد اندر ره رزمندگان صدام دام
خود به دام افتاد از سر تا به پا یادش بخیر
دشت باز و وسعت میدان،نبود خاکریز
بارش تیر از دهان دوشکا یادش بخیر
فاتحان بدر و خیبر آن یلان صف شکن
شیعیان پاک باز مرتضی یادش بخیر
فتح خرمشهر فتح لشکر اسلام بود
مرگ کفر و شرک و سالوس و ریا یادش بخیر
سوم خرداد روز عزت رزمندگان
تا قیامت زنده اندر یادها یادش بخیر
گفت: خرمشهر را یاران، خدا آزاد کرد
آن امام خوب و الطاف خدا یادش بخیر
تحت امر رهبر خود جانفشانی می نمود
لشکر اسلام بی چون و چرا یادش بخیر
ای دلیران،شیرمردان،عاشقان رزمندگان
می شود تکرار با آن روزها یادش بخیر
با شهیدان ما به راه دوست، پیمان بسته ایم
عهد و پیمانی که بستیم با خدا یادش بخیر
بر سر پیمان خود هستید آیا دوستان
یا که باید گفت آن عهد و وفا یادش بخیر
الغرض ایام خوب و با صفایی داشتیم
سال ها بگذشته از آن ماجرا یادش بخیر
آلبوم من پُر است از عکس یاران شهید
عکس های دسته جمعی با شما یادش بخیر
آن دو شمع نوربخش محفل رزمندگان
قندهاری بود با دایی رضا یادش بخیر
بچه های دامغان و گرمسار و شاهرود
آن برادرهای سمنانی ما یادش بخیر