ماجرای گردن زده شدن ابوطالب اردکانی در عربستان چه بود؟
به گزارش
خبرگزاری بسیج به نقل
از "اردکان خبر" یکی از جریانات سیاسی مرموزی که در سال ۱۳۲۲ شمسی اتفاق
افتاد و علت واقعی آن هیچگاه روشن نشد ماجرای گردن زدن ابوطالب اردکانی بود.
وی که یک کشاورز ۲۵ ساله" ۱ " اردکانی بود و ۵ سال بوده که از ازدواجش
میگذشت در آن سال به اتفاق دو نفر دیگر (آقایان حاجی غلام معصومی معروف به پهلوان
و حاجیقلی) راهی زیارت خانه خدا گردید و هنگام خروج از منزل، قرآن را باز نموده و
بر حسب اتفاق به آیهای از قرآن برخورد که بیان کننده ماجرای حضرت یوسف بود و ابوطالب
با ناراحتی به همسر و دیگر بدرقه کنندگان گفت من به سرنوشت یوسف دچار
میشوم." ۲ " اما بدرقه کنندگان به او دلداری داده میگفتند سفر حج سختی
زیاد دارد و آیه قرآن نشان دهنده این سختیها میباشد.
به هر حال ابوطالب راهی مکه گردید و در جریان طواف به علت بیماری به استفراغ مبتلا
گردید و برای احترام خانه کعبه بلافاصله احرامی خود را جلوی دهان گرفت و در نتیجه
احرامیش آلوده شد، اما مانع از کثیف شدن خانه کعبه گردید و در این موقع چند نفر که
بنا به نوشته کتاب با من به خانه خدا بیایید" ۳ " و از شخص ثالثی پول
گرفته بودند، شهادت دادند که ابوطالب قصد کثیف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب
بیچاره بازداشت گردید و سپس در دارالقضاء شرعی محاکمه و به اعدام محکوم شد و در
روز دوازدهم ذی الحجه که سالروز به قدرت رسیدن آل سعود است و به همین مناسبت جشنی
در مکه برگزار گردید و ملک عبدالعزیز با تشریفات خاصی به حرم آمد و پس از برگزاری
نماز ظهر با جماعت، حکم اعدام ابوطالب را بهدست وی داده، پس از مطالعه آن را
تأیید نمود و آنگاه از مسجد الحرام خارج شد! و دو ساعت بعد ۵۰ نفر پاسبان ابوطالب
را در حالی که دستبند به دستهایش زده بودند، از مرکز پلیس خارج و به جلوی بازار
صفا و مروه آوردند و در میان جمعیت مقابل سکوی مجازات قرار دادند.
جلاد
رسمی دولت سعودی که یکنفر سیاهپوست بلند قامت بود ابوطالب را چهار زانو روی زمین
نشانده و بازوان او را بر محوری ثابت بسته و سپس به دستش دستبند زد، جمعیت در
میدانی که نزدیک دار القضاء شرعی بود جمع شده و منتظر اجرای حکم بودند.
ترجمه
فرمان قتل که به زبان عربی قرائت شد چنین است:
ابوطالب
از شیعیان ایرانی چون در احرام خود نجاست کرده و میخواست دور خانه کعبه بریزد،
دستگیر شد و به این مناسبت فرمان قتل او که به گواهی امیر رسیده است اجرا میشود.
سپس جلاد
سر به گوش ابوطالب گذارده آخرین دقایق زندگی را به عربی به او یادآور میشود و
ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهمیده بود و نه از متن حکم که به زبان
عربی قرائت میشد چیزی میفهمید، ساکت و آرام نشسته نگاه به جمعیت دوخته بود که
ناگاه جلاد با نوک نیزه فشاری به پشت گردن ابوطالب وارد میسازد.
بر اثر
تصادف نوک نیزه، خون جاری و ابوطالب از ترس، سرش را جلو میبرد و در همین لحظه
جلاد با یک ضربه شمشیر بزرگی که در دست داشت بر گردن او فرود میآورد، گردن به وضع
فجیعی بریده شد، ولی استخوان حلق مانع از قطع شدن سر میشود. اما بلافاصله شمشیر
برای بار دوم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روی پای ابوطالب میافتد و بنا به
گفته همسرش آخرین کلمهای که ابوطالب بر زبان آورده پس از گفتن إِنَّا للَّهِِ
وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ این جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کردید».
بلافاصله دو اتومبیل در محل حاضر میشود و یکی
سر جدا شده و بدن را به پزشک قانونی منتقل مینماید و دیگری با ریختن شن درصدد از
بین بردن آثار جنایت برمیآید.
شیخ علی
اصغر یکی از حجّاج ایرانی است که برای رضای خدا داوطلب به خاک سپردن این شهید
میشود. پلیس سعودی به شیخ علی اصغر خبر میدهد که جنازه برای تحویل حاضر است.
وقتی که به پزشک قانونی میروند، متوجّه میشوند که سرابوطالب را معکوس روی بدن
گذارده و دوختهاند.
زیرا
وهابیها عقیده دارند این قبیل گنهکاران را بایستی پس از قتل، با سرِ معکوس در قبر
گذارد تا هنگام محشر از دیگران تشخیص داده شوند!! مسخرهتر از همه این صحنهها
مطالبه دستمزد برای دوختن سر بوده است!
به شیخ
علی اصغر میگویند: ۶۵ ریال سعودی دستمزد بخیه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد
تحویل واجازه حمل داده شود! شیخ علی اصغر عصبانی شده، فریاد میزند: پول را بایستی
کسی بدهد که فرمان قتل داده است!بالأخره بدون پول ولی با مجادله، جسد را تحویل و
در قبرستان شهدا دفن میکنند.
روزنامه عصر آن روز مکه، خبر را به این طریق در صفحه اوّل خود منعکس ساخته بود
«دستگیر کردیم ابوطالب ایرانی از اهالی یزد که از شیعههای ایرانی است و برداشته
بود کثافات آدمی را و میخواست دور کعبه بریزد و ثابت شد جرم او به اعدام و به
امضاء ملک عبدالعزیز سعود حکم اعدام بموقع اجرا گزارده شد».
ابوطالب
یزدی (اردکانی) در حالی که جلاد آخرین دقایق زندگی را به زبان عربی به او یادآور
میشود.
سر ابوطالب یزدی، در حالی که در دامنش افتاده و خون از گلویش فوران میکند.
خبر شهادت ابوطالب موجی از خشم و ناراحتی را در میان شیعیان جهان به وجود میآورد.
حضرت آیةاللَّه سیّدابوالحسن اصفهانی که در
کربلا مقیم بود واکنش شدید نشان داد و اهالی نجف و کربلا هر یک به طریقی ابراز
انزجار خود را از این عمل نشان دادند و در ایران عزای عمومی اعلام و در اکثر شهرها
مجالس ختم برگزار گردید و رابطه ایران و سعودی قطع گردید و مدّت چهار سال دولت
ایران از اعزام حجّاج ایرانی به مکّه خودداری نمود و در اردکان که محلّ زندگی
ابوطالب بود، موجی از غم و ناراحتی به وجود آمد و خانوادهاش که منتظربازگشت وی
بودند، پس از مطلع شدن از جریان، یک پارچه منقلب گردیدند و دو خواهر وی در مدّت
کوتاهی جان خود را از دست دادند و مردم اردکان نیز با برگزاری مراسم ختم و
عزاداری، یاد آن شهید مظلوم را گرامی داشتند.