به گزارش خبرگزاری بسیج از قزوین،روز 26 مرداد سال 69برگ دیگری از تقویم انقلاب اسلامی باز ورق می خورد و اولین گروه از آزادگان ایران پس از سالها اسارت به آغوش ملت و خانواه هایشان برمیگردند.
دلاوری و شجاعت این مردان بزرگ که با ایمان راسخ در برابر شکنجهها و فشارهای روحی ونیز روانی رژیم بعثی عراق ایستادگی کردند تا دشمن را به خاک بنشانند ستودنی است.
روزهای غم انگیز ودردناک این عزیزان به سختی می گذشت اما آنها مقاومت کردن در برابر تمام ارزشهای اسلام و انقلاب که بسیاری از ما امروزه به سادگی از کنار این ارزشها میگذریم این دلیرمردان در تاریخ ایران حماسه بزرگی آفریدن که تا امروزبینظیر بوده است.
به همین منظورخبرنگار خبرگزاری بسیج به مناسبت ورود آزادگان سرافراز به سراغ علی ناصح فرد یکی از آزادگان این مرز وبوم رفتهایم وبا وی به گفت وگو می نشینیم تا از زمان اسارتش در دوران هشت سال دفاع مقدس برایمان بگویند.
لطفا بیوگرافی خود را بگوئید:
علی ناصح فرد هستم متولد سال48سال ودراستان قزوین به دنیا آمدم، کلاس دوم راهنمائی بودم و به دلیل کم سن و سال بودم نیتوانستم به جبهه بروم ولی با دست بردن به شناسنامهام به جبهه اعزام شدم.
وی ادامه داد: کم سن و سال بودن تنها مشکل اعزام من نبود خانوادهام نیز بارفتن من مخالفت میکردند تا اینک یک روز به مادرم گفتم میخواهم بروم استحمام ساکم را آماده کنید ومادر نیز چنین کرد ومن راهی جبهه شدم و ازهمان اوایل کارهای جنگ نگهبانی و کارهای تدارکاتی را در جبهه انجام میدادم.
لطفا از دوران اسارت بگوئید و اینکه چطور اسیر شدید؟
من در عملیات "شیخ محمد"به اسارت دشمن درآمدم و مدت اسارت بنده 3سال طول کشید و این دوران سخت معرفتم را نسبت به خدا افزایش داد، اسارت معرفتی میخواست همان گونه که در سختیها بیشتر انسان در یاد خدا است آنجا نیزاین گونه بود با فشارهای که بعثیها به رزمندگان داشتن بچه ها تسلیم آنها نبودن بلکه عراقیها اسیر ما شده بودند.
در اردوگاه هر روز اتفاق جدیدی رخ میداد و بچهها را با مسائل مختلفی درگیر میکردند تا مورد شکنجه قرار دهند،اسرا با کمترین امکانات اولیه با یک پتو که هم زیر اندازمون بود وهم متکا برروی زمین سیمانی به حالت جفت جفت به پهلو می خوابیدیم، بطوری که اردوگاهی که 70نفر ظرفیت داشت 150 نفر اسیر داشتند، میخواهم این را بگویم شاید بعضی مشکلات چون کمبود امکانات ودوری از خانواده برای اسرا سخت و مشکل بود ولی دلگرمی بچه ها تماما به وجود رهبری بود که به فرمان ایشان تمام جوانان کوله جبهه وجنگ را بستند و عازم جبههها شدند.
ادامه دارد.............
1006/ت30/ب