گفتنی است، نامش نهر خین بود، ۱۰ کیلومتر پس از شلمچه و محور عملیاتی کربلای ۴، این مرز بین ایران و عراق است که از نهر جاسم عراق سرچشمه میگیرد.
با گذشت چندین سال از جنگ همچنان دستنخورده باقی مانده و پراز تلههای خورشیدی، مین و سیم خاردار است.
در جادهای که ما را به سمت نهر خین راهنمایی میکرد با یک مسجد بسیار کوچک خشتی که نشانههای تیر و ترکش هم بر سینهاش داشت، مواجه شدیمه که به مسجد جامع والفجر معروف است و همچنان پذیرای زائران و نمازگزاران.
به ابتدای یادمان رسیدیم که سنگری داشت با تابلویی که نوشته بود: «موقعیت شهید علی عاصمی»
به ایستگاه صلواتی و فروش محصولات فرهنگی رسیدیم و پس از تر کردن گلو، به راه خود ادامه دادیم. یک بیرق بزرگ سفید با نشان «یامهدی(عج)» اقتدار و حرمت عجیبی به این منطقه بخشیده بود. بعد از چند قدمی پیاده روی تازه به دربهای ورودی که از جنس توریهای فلزی بود، رسیدیم و داخل شدیم.
بلافاصله به دیدن نهر رفتیم که در آنطرف یک خاکریز قابل رؤیت بود. این نهر که پر بود از سیمخاردار و تلهی خورشیدی امکان نزدیک شدن بیشتر را به ما نمیداد. نهری که در انتها به شط العرب یا همان اروند صغیر میرسد و عمقی در حدود ۲-۳ متر دارد. مقدار این عمق در تلاقی شط به ۸-۳۰ متر میرسد که همچنان محل عبور قایقهای ماهیگیری است.
در محل این نهر، سه عملیات مهم کربلای ۴ و ۵ و والفجر ۸ به انجام رسیده و یادگارهای بسیاری را از آن زمان با خود به همراه دارد؛ ازجمله لاشهی فلزی بسیار بزرگی در کنار نهر که هم شبیه یک کشتی یا قایق بزرگ بود و هم شبیه یک بالگرد یا هواپیما.
در آن سوی نهر و آن سوی شط پاسگاه مرزی عراق و جزایر مختلفش که اسامی عجیب به زبان عربی داشت، دیده میشدند. و جالب بود که رنگ آب در تلاقی نهر و شط متفاوت بود و میتوانستی آب این دو را به دلیل اختلاف عمق از هم تفکیک کنی.
و خدا میداند چه رازهایی در دل این نهر خوابیده و چند پیکر و دست و پا به قعر آن فرو رفته است.