استانی که در طول سال پذیرای میلیونی مسافر و توریست است به زعم اکثر کارشناسان و صاحب نظران از کمترین زیرساخت های شهری و روستایی برخوردار است و انگار مکانی شده تنها برای بازارگرمی بعضی های گرفتار، در جریانات سیاسی که وقتی داغ می کنند، آب و هوای شمال آنان را خنک نگه می دارد.
استان مازندران بیشترین رفت و آمد کلیدداران را در اکثر مناسبت ها شاهد است اما چه فایده تا کنون چشم مردم از این مسئولان کلیدبه دست که باید قفل مشکلی را باز کنند، آب نخورد.
مازندران با شکل و شمایلی به ظاهر زیبا ،در توسعه و پیشرفت همچنان در خانه اول است و همچون خانه ای را مانَد که تا طقی به طوقی می خورد و یک تندباد آن را نوازش می دهد سقفش را باد می برد. بروز این حوادث طبیعی که برای مردم عادی و معمولی شده،در طرفة العینی خرابی ها را به معرض عموم می گذارد.
مردم این دیار که از جنس جنگل های سبز شمال هستند و دلشان به وسعت دریا و ایستادگی شان همچون کوه در برابر مشکلات، هر بار هم مثل بارهای قبل نه به شعارهای پرطمطراق مسئولان دل خوش می کنند و نه منتظر وعده وعید ها آنها هستند، بلکه تنها چشم به دستان مردانی از جنس بسیج هستند که از بطن همین مردم ، یا علی گویان در متن حادثه حضور پیدا کنند تا به فکر چاره ناچاری آنها باشند.
معلوم نیست تا کی باید شاهد این تراژدی تلخ باشیم که سقف خانه ای را باد ببرد،سیلاب کشاورزی را خاک سیاه بنشاند، طوفان محصولات باغی را نابود کند، قطعی طولانی برق و آب روند عادی زندگی را برای مردم به برزخ تبدیل کند، بازار سیاه کالاهای اولیه یقه مردم را بگیرد و نفس شهر به شماره بیفتد، اما هیچ کدام از این دست حوادث هوش از سر مسئولی تاکنون نبرد .
و اما چند سوال قابل تامل در میان است وقتی مازندران به عنوان یک استان حادثه خیز از حوادث طبیعی و غیرطبیعی به شمار می رود،چرا تا کنون برای بازسازی زیرساخت های آن در بخش آب و برق چاره ای اندیشه نمی شود؟
چرا با گذشت حوادثی مشابه، هنوز ستاد بحران و مدیریت استانی نمی تواند در کنترل و مدیریت این بحران ها تدبیر اساسی کند و حتی از کنترل بازار سیاه هم عاجزمیماند ؟
و اینکه چرا با وجود هشدارهای هواشناسی و خرابی های قابل حدس از بروز چنین حوادثی ، برنامه ریزی اصولی در برخورد با این بحران صورت نمی گیرد تا زخم مردم از خشم طبیعت کهنه نشود و از بین نرود؟
و در آخر این نه اولین حادثه است و نه آخرین ،اما آیا مسئولان ارشد استانی در مواجه با چنین بحرانی هایی بازهم پا پشت پا می گذارند و در سالن های دربسته آماده خدمت رسانی به مردم می شوند؛ مردمی که در این 48 ساعت، زندگی شان به تلی از خرابه تبدیل شده است.
علی ابراهیمی گتابی