درعمق،این سیاستمداران، به اشتباه، فکر میکنند که درک درست و کاملی از فرآیند انگیزههای مردم و محرکهای سیاسی آنان دارند، و به واسطه "شم" خویش، به خوبی میدانند که چگونه و چه وقت به مردم یا همانها که زیردستان خود میپندارند دستور حمله دهند. در حالی که واقعیت، چیز دیگری است و بسیاری از عواملی که به عنوان محرک و روش درست انگیزه مردم شناخته میشوند، سوء تفسیرهایی بیش نیستند که باید با آگاهی یافتن از آنها به طور جدی از به کار بستن شان اجتناب کرد. در اینجا به برخی از این پندارهای غلط اشاره خواهیم کرد:
سوءتفسیر شماره 1: این دست سیاستمداران به این باور غلط رسیدهاند که میتوانند قشرهایی از مردم را به هر سوی که خواستند، هر چند غیر منطقی، پیش برانند؛ در حالی که اینچنین نیست، و کمتر پیش میآید که سیاستمدار، در شناخت انگیزههای مردم، چنین موفق و پیش رفته باشد. اصولاً سیاستمدار باید به سترگی امر سیاسی ایمان داشته باشد. غرور سیاستمداران، اغلب به ملتها آسیب میزند، و این آسیب عمدتاً از همین مسیر روی میدهد؛ این که سیاستمدار، موهومات خویش را در قالب یک "ایدهآل پولیتیک" تنظیم میکند و بر اساس آن پیش میرود، بدون آن که به تغییرات بنیادین تاریخ توجه بورزد. باید در مقابل "امر حق" فروتن باشد، و بکوشد تا از طریق پیوند با حکمت عمیق معنوی و تاریخی، ملت خویش را دریابد.
سوءتفسیر شماره 2: قدرت، بهترین محرک و انگیزه این نحو سیاستمداران است، و این، به هیچ عنوان، بهترین و کارآمدترین انگیزه برای عمل مؤثر در سیاست در بلندمدت نخواهد بود. سیاستمداران باید هوشیار باشند که تهذیب و پرهیز نفس را برای خود حفظ کنند، چرا که مردم به قدرتطلبی آنها پا نخواهند داد، و قدرتطلبان را حتی اگر شده به دفعات، به زیر میکشند.
سوءتفسیر شماره 3: سیاستمدار خیال میکند که آنچه به وی انگیزه میدهد، برای مردم نیز انگیزهبخش است. همه سیاستمداران باید بدانند که اقشار مختلف مردم با انگیزهها و محرکهای متفاوتی به زندگی فعال اجتماعی روی میآورند؛ برای موفقیت سیاسی، در فرآیند
انگیزه بخشی به مردم، باید در وهله اول از سلایق و توقعات آنها به طور دقیق آگاهی یافت، و سپس، برای دادن انگیزه به آنها اقدام کرد.
سوءتفسیر شماره 4: سیاستمداران ناکام 88، پیوسته به این گمان عادت داشتهاند که بیم و تهدید زیر زیرکی رقیبان، محرک خوبی برای واداشتن آنها به کرنش است. پیشینه حیات سیاسی آنها، به رغم ظاهر نسبتاً آرام و متمدن، آکنده از این نحو آزارهاست. شاید ترساندن و تهدید و مجازات و تنبیه، در کوتاهمدت مؤثر واقع شود، اما، اثربخشی اینچنین محرکهایی کوتاه مدت و محدود خواهد بود و شبیه به صاعقه عمل میکند که رعب و وحشتی زود گذر را پدید میآورد و باطل السحر آن، آرامش و صبر است. سیاستمداران باید بدانند که در شرایط ترس و وحشت از تنبیه شدن رقیبان، فقط ادای کنار آمدن را در میآورند و در بلند مدت نیز به ترفندهای مختلف، فضا را خواهند شکست.
سوءتفسیر شماره 5: سیاستمداران گمان میکنند که انگیزه دادن به مردم یک علم است که میتوان آن را آموخت. برخلاف تصور بسیاری از سیاستمداران، شناسایی و تقویت انگیزهها و محرکهای مردم، نه یک علم آموختنی و فرآیندی آکادمیک، و نه حتییک هنر کسب کردنی، بلکه مملو از نکات ظریف و حساس است که تنها با شناخت و ممارست در امر تاریخی، آن هم نه به نحو مطلق، به دست میآید.
سوءتفسیر شماره 6: سیاستمداران، در سطحی از غرور، گمان میکنند که نیازی نیست که مردم را در مورد منویات خود قانع کنند و کافی است تا ندای "به پیش" سر بدهند. ولی واقع آن است که شاید مردم در امر سیاسی نخبه به حساب نیایند، ولی هر یک از مردم، در حیطه خود، نخبهای محسوب میشود، و به خود اجازه نمیدهد که هر گفتار نا مدلل سیاستمدار را برتابد. آنها باید متقاعد شوند. گذشت آن زمان که پزشکان بدون توضیح به بیمار، برایش دارو تجویز میکردند. امروز، بیماران از پزشکان توضیحات قانع کننده میطلبند، و سیاستمدار نیز بایدبداند که برای نخبگانی همچون پزشک و آهنگر و راننده و لبوفروش و زارع و ... که هر یک در حیطه عملیاتی خود حائز تخصص هستند، ندای "به پیش" خام را نخواهند پذیرفت.
سوءتفسیر شماره 7: سیاستمداران خودمحور، فقط در مواقعی که به مردم نیاز دارند، آنها را فرا میخوانند، و سپس رها میکنند، در حالی که چنین چیزی به هیچ عنوان درست نیست و فرآیند مشارکت مردم باید فرآیندی پیوسته و دو جانبه باشد. وقتی مردم به نداییک سیاستمدار لبیک میگویند، پس از آن، نوبت سیاستمدار است که متقابلاً تعهد خود را به مردم و حیثیت مردم نشان دهد، و اگر چنین نکند، مردم، او را رها خواهند کرد. وانگهی، سیاستمدارانی که حیات سیاسی را نه بازی قدرت، بلکه عمل به زیربنای اخلاقی حیات انسانی میشمرند، میدانند که نمیتوان انتظار داشت که مردم شریف، تنها وقتی که سیاستمدار نیاز داشت، دور او جمع شوند، و بعد سر وقت کار خودشان بروند. مردم، از سیاستمدار توقع پاسخ دارند.
سوءتفسیر شماره 8: نهایتاً این که "سران فتنه" گمان میبرند که انگیزهها و محرکهای مردم، تاریخ مصرف ندارند. آنها فکر میکنند، که انگیزهای که از یک جو احساسی بر آمد، میتواند سالهای سال دوام بیاورد و برای قدرتطلبی آنها میوه و بر بدهد. اما، واقعیت این است که در بازیهای قدرت امروزی، عمق اندک بسیاری از محرکها و انگیزهبخشها، موجب میشود که پس از مدتی خاصیت خود را از دست بدهند و تکراری و پیش پا افتاده افتاده شوند.