شهید علی نظری از شهدای مدافع شهرستان جهرم است که در مردادماه امسال در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید. شهید معتقد بود که دفاع از اسلام مرز نمیشناسد و آنقدر در این اعتقاد راسخ بود که دل از محمدمهدی 10 ساله و آرمین 6 ساله بکند و برای دفاع از حرم برود.
چشمان متحیر محمدمهدی و آرمین در تشییع پدر گواه آغاز دلتنگی بزرگ است که باید با قلبهای کوچکشان بپذیرند، دلتنگیای برای ابد ... محمدمهدی که در روزهای نبود پدر درس و مدرسه را از یاد میبرد و با وجود حضورش در کلاس درس دلش پیش پدر جا مانده، اکنون باید خود را آماده کند تا همیشه یاد پدر را به جای خود پدر داشته باشد.
به گفته سمیه زارع همسر شهید نظری «زمانی که علی به ماموریت میرفت، بیقراری بچهها شروع میشد. بار اول که علی آقا رفت و دوماه از خانه دور بود، محمدمهدی اول ابتدایی بود. یک روز معلمش زنگ زد و از من خواست به مدرسهشان بروم. رفتم و گفت این پسر مدتی میشود خودش داخل کلاس است اما فکر و ذهنش اینجا نیست».
اکنون که هفت ماه از نبود پدر میگذرد دلتنگی بزرگ شده و در قلب کوچک محمدمهدی و آرمین خانه کرده است. «محمدمهدی چون سنش بیشتر است ناراحتیاش را بروز نمیدهد اما آرمین عکس پدرش را بغل میکند، لباس پدر را میپوشد و با اسلحه و بیسیم اسباب بازی، بازی میکند» این را همسر شهید میگوید.
کسی چه میداند شاید آرمین در رویای کودکانهاش روزهای خوشی را تصور میکند که از سر و کول پدر بالا میرفت و پدر با وی بازی میکرد. «هم بچهها عاشق پدرشان بودند و هم او عاشق آنها؛ علی آقا هر وقت به خانه میآمد با بچهها بازی میکرد و از سر و کولش بالا میرفتند».
شهید در ویدئویی که قبل از اعزام از وی گرفته شده صراط مستقیم را صراط شهدا و صدیقین میداند و از خدا میخواهد تا به این راه هدایتش کند. ارادتش به شهدا آنقدر زیاد است که با وجود خستگی بسیار بعد از برگشت از ماموریت زمانی که متوجه میشود تشییع پیکر شهید ذوالفقارنسب است، بدون فوت وقت برای تشییع میرود.
«شهدا را خیلی دوست داشت و احترام زیادی برایشان قائل بود. اگر فرصتی هم پیش میآمد به گلزار شهدا میرفت. سال گذشته که از سوریه برگشت، صبح تقریبا ساعت 9 به خانه رسید. خسته و کوفته بود، اما تا شنید تشییع پیکر شهید ذوالفقارنسب از شهدای مدافع حرم ارتش است برای تشییع رفت.»
شهید معتقد بود که مشایعت پیکر یک شهید مدافع حرم سعادتی است که خدا نصیبش کرده چراکه معتقد بود زمان حاضر تکرار شب عاشوراست و امروز دفاع از حرم دفاع از ولایت است. شهید نظری در ویدئوی قبل از اعزام میگوید « اکنون ولایت در خطر است باید آمادگی داشته باشیم در هر جا از ولایت دفاع کنیم». به همین دلیل با وجود اینکه به دلیل مشکلی که در مهره کمر داشت برای جراحی معرفی شده بود، اما داوطلبانه برای دفاع از حرم رفت.
به گفته همسر شهید کمی قبل از آخرین اعزامش به سوریه به دلیل مشکلی که در مهره کمرش داشت از سوی پزشک برای عمل جراحی معرفی شده بود اما به جهت اعتقادی که به حضور در جبهه مقاومت اسلامی و دفاع از حریم اهل بیت(س) داشت، بیماریاش را بروز نداد و به سوریه رفت.
شهید نظری با وجودی اینکه در دیگر ماموریتها به سوریه حتی وصیتنامه خود را ننوشته بود، در سفر آخر به یکی از دوستانش گفته بود که این سفر به شهادتش ختم میشود. همسر شهید میگوید « به یکی از مغازهدارهای سرکوچهمان گفته بود دعا کن شهید شوم. به یکی از همسایههایمان هم که دوستی زیادی داشت گفته بود، فلانی من این بار بروم احتمالاً دیگر برنمیگردم».
خوشخلقی، کمک به دیگران و سادهزیستی صفاتی است که همسر شهید برای علی نظری مطرح میکند، اما صبر شهید نظری میراثی است که برای همسرش مانده تا داغ نبودنش را بهتر تحمل کنند «نکتهای که من در زندگی با ایشان آموختم، صبر در مسائل و مشکلات بود. همسرم آدم صبوری بود و این صبر را به من هم منتقل کرد وگرنه داغ رفتنش را نمیتوانستم تحمل کنم».