یادداشت :

انتخاب اصلح

روزی نیست که انسان بر سر دو راهی قرار نگیرد. گاه برای انسان مشخص است که کدام راه حق و صواب بوده و خیر او در آن است؛ ولی در بسیاری از موارد برای توده های مردم انتخاب درست ترین و بهترین سخت و دشوار است
کد خبر: ۸۸۶۱۱۶۸
|
۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۳
به گزارش سرویس بنیاد فرهنگی روایت خبرگزاری بسیج ، 
نویسنده : علیرضا عاقل زاده مدیر عامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس 
روزی نیست که انسان بر سر دو راهی قرار نگیرد. گاه برای انسان مشخص است که کدام راه حق و صواب بوده و خیر او در آن است؛ ولی در بسیاری از موارد برای توده های مردم انتخاب درست ترین و بهترین سخت و دشوار است؛ چرا که شناختی نسبت به همه ابعاد مساله ندارد و از نظر علمی هیچ گونه احاطه ای هم به موضوع ندارد؛ چه رسد که بتواند به لوازم و تبعات انتخاب و عمل خودش آگاه باشد و خیر خودش را بشناسد.پرسش این مطلب این است که در زمانی که در سر دو راهی قرار گرفتیم، کدام راه را انتخاب کنیم تا بهترین و درست ترین کار باشد؟ نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های امام موسی کاظم علیه السلام بر آن است تا نظر و دیدگاه امام را در این باره تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

دو راهی های سرنوشت

زندگی انسان در دنیا همواره در مدار حق و باطل،‌ خیر و شر می گردد؛ چرا نظام هستی به گونه ای سامان یافته است که انسان به عنوان موجودی مرید و مختار به انتخاب خود مسیرش را در میان حق و باطل و خیر و شر انتخاب کند. بر اساس همین نظام احسن الهی، سنت ابتلاء‌ و فتنه پدید آمده است تا این انتخاب به سادگی و آسانی انجام نپذیرد،‌ بلکه با شرایطی سخت، انتخاب حق انجام شود و آدمی در این شرایط بتواند استعدادهای نهفته و سرشته در ذات خود را شناخته و به کار گیرد و به فعلیت برساند.(عنکبوت، آیه ۲ و آیات دیگر)

خداوند بر اساس سنت ابتلاء هر دم آدمی را بر سر دو راهی قرار می دهد و بر آن است تا خود انسان با توجه به الهامات تقوایی و فجوری(شمس، آیات ۸ و ۹) خودشان میان دو راه (بلد، آیه ۱۰) رشد و غی(بقره، آیه ۲۵۶)، شکر و کفر(انسان، آیه ۳)، هدایت و ضلالت(بقره، آیه ۲۶) یکی را انتخاب کند. مشکل زمانی دو چندان می شود که باطل خود را به حق می آمیزد و نشانه هایی از آن را برای خود پدید می آورد و به گونه خود را جلوه می دهد که جدا کردن حق از باطل سخت می شود؛ این گونه است که بسیاری از مردم گرفتار شبهات می شوند که به سبب تشیبه باطل به حق ایجاد می شود و نمی توانند در میان فتنه حق را بیابند و تشخیص دهند و به دنبال آن بروند.

پس زندگی سرشار از مشکلات انتخاب حق و باطل،‌خیر و شر، رشد و غی، ضلالت و هدایت، شکر و کفر و مانند آن است. هر دم انسانی می بایست در میان شبهات و فتنه ها و الهامات فجوری و تقوایی که از درون وبیرون بر او هجوم می آورد، تشخیص و انتخاب درستی انجام دهد و خیر را برگزیند که ابدیت او را می سازد.

معیار انتخاب: مخالفت با هوای نفس

اکنون این پرسش را دوباره مطرح می کنیم که چگونه می توانیم در میان این همه حیرت و فشارهای درونی نفس و بیرونی شیطان و عوامل دیگر، انتخابی درست یا درست تر داشته باشیم و آن چه خیر ماست را برگزینم و ابدیت خود را به سلامت تضمین کنیم؟

امام موسی کاظم(ع) در سفارش و وصیت خود به هشام می فرماید: یا هشام! وإذا مرّ بک أمران لاتدری أیّهما خیرٌ وأصوَب، فانظر أیّهُما أقرب إلى هواک فخالفه، فإنّ کثیر الصّواب فی مخالَفَه هواک؛ ای هشام! هر گاه بر سر دو راهی قرار گرفتی و نمی دانی که کدام یک، راه درست و صواب یا درست‌تر و بهتر است تا آن را انتخاب نماید، پس بنگر کدام یک از آن به هواهای نفسانی نزدیک تر و آن را می خواهی پی باید راهى را که مخالف هواى نفس و امیال شهوانى توست، اختیار نموده و آن راه را دنبال کنی؛ چون بیش تر درستى و صحت عمل در آن چیزى است که مخالف هواى نفس است.(تحف العقول صفحه ۳۹۸)

از این روست که امام کاظم(ع) می فرماید که می توان به این انتخاب فطرت بسنده کرد و آن چه را مخالف هواهای نفسانی می شناسد ترک کرد و به عنوان خیر و صواب طرف دیگر را انتخاب کرد و انجام داد؛ چرا که به هر حال سلامت فطرت و وجدان سالم هنوز اجازه نمی دهد که همه چیز را وارونه ببیند و ارزیابی کند. هنوز در توده های مردم فطرت و وجدان نمرده است به ویژه آن که مسلمان و مومن در درجه ای از تقواست که عقل او به عنوان راهنما وارد میدان شود و به او کمک کند. پس توده های مردم مسلمان می توانند به وجدان و فطرت خود مراجعه کنند و آن چه را که مخالف هواهای نفسانی می شناسند با آن مخالفت کنند و موافق فطرت را به عنوان حق و صواب و خیر انتخاب کنند.

انتخابات

 

"انتخابات نزدیک است؛ انتخابات یکی از آزمونهای بزرگ ملت ایران در مقابل چشم دشمنان است؛ به همین جهت روی انتخابات ما حساسند. از حدود یک سال پیش، دستگاههای تبلیغاتی دشمنان ملت ایران، با یک شیب ملایمی شروع کردند علیه این انتخابات حرف زدن و اقدام کردن و مطلب ساختن؛ دستگاههای امنیتیشان هم مشغول شدند به خبرگیری و گمانه‌زنی و پیشنهاد دادن. روی این انتخابات حساسند. امروز هم شما وقتی به خبرهای رسانه‌های گوناگون خارجی - که بسیاری از اینها دل پرکینه و پردشمنی‌ای نسبت به ملت ایران دارند - نگاه کنید، خواهید دید نسبت به انتخابات ما بی تفاوت نیستند و سعی می کنند اغراض خودشان را عمل کنند. این اغراض چیست؟ در درجه‌ی اول، هدفشان تعطیل شدن انتخابات است که انتخابات نباشد. در یک دوره‌ای سعی کردند انتخابات مجلس شورای اسلامی را به انواع و اقسام حیله‌ها متوقف کنند. خدای متعال نخواست و اراده‌ی مردان مؤمن نگذاشت؛ نتوانستند. از این مأیوسند که انتخابات را بکلی تعطیل کنند. در درجه‌ی بعد، هدفشان این است که انتخابات سبک و سرد برگزار بشود. میخواهند ملت ایران حضور فعالی در انتخابات نداشته باشد.

ملت عزیز ایران! من به شما عرض می کنم، درست در نقطه‌ی مقابل خواست دشمنان، همه‌ی ما باید در انتخابات حضور فعالی داشته باشیم. انتخابات آبروی ملی ماست؛ انتخابات یکی از شاخصهای رشد ملی ماست؛ انتخابات وسیله‌ای برای عزت ملی است. وقتی ببینند که ملت ایران با شور و با شعور و با درک کامل و آگاهی پای صندوقهای رأی میروند، معنایش چیست؟ معنایش این است ملت برای خود حق و توان تصمیم‌گیری قائل است؛ می خواهد در آینده‌ی کشور اثر بگذارد و مسئولان کشور و مدیران اصلی کشور را انتخاب کند. انتخاب رئیس جمهور یعنی انتخاب رئیس قوه‌ی مجریه و کسی که اغلب امکانات کشور در اختیار اوست. و می بینید اگر چنانچه رئیس جمهوری شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگی را برای این کشور انجام می دهد؛ می خواهند این نباشد. من عرض می کنم: همه باید اصرار داشته باشید که در انتخابات شرکت کنید. به نظر من مسئله‌ی اول در انتخابات، مسئله‌ی انتخاب این شخص یا آن شخص نیست؛ مسئله‌ی اول، مسئله‌ی حضور شماست. حضور شماست که نظام را تحکیم می کند، پایه‌های نظام را مستحکم می کند، آبروی ملت ایران را زیاد می کند، استقامت کشور را در مقابل دشمنیها زیاد می کند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف می کند. این یک مسئله‌ی بسیار مهم است؛ پس مسئله‌ی اول، شرکت در انتخابات است.

مسئله‌ی بعدی در انتخابات این است که مردم سعی کنند صالح‌ترین را انتخاب کنند. آن کسانی که نامزد ریاست جمهوری می شوند و در شورای نگهبان صلاحیت آنها زیر ذره بین قرار میگیرد و شورای نگهبان صلاحیت آنها را اعلام می کند، اینها همه‌شان صالحند. اما مهم این است که شما در بین این افراد صالح، بگردید و صالح‌ترین را پیدا کنید. این جا جائی نیست که من و شما بتوانیم به حداقل اکتفاء کنیم؛ دنبال حداکثر باشید؛ بهترین را انتخاب کنید.

بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچ‌گونه نظری ابراز نمی کنم؛ اما شاخصهائی وجود دارد. بهترین، آن کسی است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافی‌گری خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافی‌گری و تجمل‌پرستی است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافی‌گری باشد، مردم را به سمت اشرافی‌گری و به سمت اسراف سوق خواهد داد.

یکی از اساسی‌ترین کارها برای اینکه ما جلوی اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافی‌گری نباشند. چطور می توانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون». اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادی انتخاب کنیم که مردمی باشند، ساده‌زیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمی است. آگاهانه بگردید؛ برسید؛ و به آنچه که رسیدید و تشخیص دادید، با قصد قربت اقدام کنید؛ با قصد قربت پای صندوق انتخابات بروید و خدای متعال اجر خواهد داد. این هم یک نکته.

نکته‌ی آخر در باب انتخابات این است که نامزدهای محترمی که تاکنون نام‌نویسی کرده‌اند و مشغول تبلیغات و اظهاراتی هستند - اگرچه حالا وقت قانونی هم نرسیده، اما تبلیغات میکنند؛ اشکالی ندارد - سعی کنند با انصاف عمل کنند. اثبات و نفیشان با توجه به حق و صدق باشد. چیزهائی را که انسان می شنود، باور نمی کند که از زبان نامزدها و آن کسانی که دنبال این مسئولیتها هستند، از روی صدق و صفا خارج شده باشد. گاهی انسان حرفهای عجیب و نسبتهای عجیبی میشنود. این حرفها مردم را نگران می کند؛ کسی را هم به گوینده‌ی این حرفها دلبسته و علاقه‌مند نمی کند! "(در جمع مردم سنندج ۲۲/۲/۸۸)

 

سیستم، به معنای ایجاد ارتباط معنادار میان اجزا در درون یک کل است که نسبت به محیط خدمات ارائه دهد. نظام جمهوری اسلامی یک اَبَرسیستم یا اَبرنظام است که دارای ۱۴۰ زیرسیستم می‌باشد. آموزش و پرورش، گمرک، کشاورزی، صنعت، راه و ترابری، سیاست خارجی، محیط زیست، رسانه، هنر و… هر کدام یک زیرسیستم هستند. تا امروز هر فردی بر سر کار آمده،به جز امام و مقام معظم رهبري، تنها خودش را به رأی گذاشته است. اما امروز سی و هشت سال از عمر جمهوری اسلامی گذشته و دوران احساسات به پایان رسیده است پس وقت آن رسیده که در جابجایی دولت‌ها، عاقلانه فکر کرد. اصلح کسی است که:

 

۱.     بداند نظام اجتماعی و حکومتی، یک ابرنظام است که تعداد ۱۴۰ زیرنظام دارد. رئیس جمهور، رئیس یک ابرسیستم است. دولت فعلی زمانی که روی کار آمد، تنها یک زیرسیستم سیاست خارجه را مدنظر داشت و قصد داشت مشکلات تمامی ۱۳۹ زیرسیستم دیگر را با این یک زیرسیستم برطرف کند؛ چنین تصوری یک اشتباه استراتژیکی در قواعد حکومت‌داری است.

 

۲.     معلوم نماید مشکلات هشت سال آینده‌ی ایران در کدام حوزه‌ها است. یعنی از این ۱۴۰ زیرسیستم، چه تعدادی دارای اشکال و حائز اولویت برای اصلاح می‌باشند. سپس تشخیص خود را بر این اساس در وب سایت خود منتشر کرده تا کارشناسان و متخصصین آن حوزه‌ها صحت تشخیص او را بسنجند.

 

۳.     طرح استراتژیک خود برای اصلاح زیرسیستم‌هایی که دارای اشکال تشخیص داده شده‌اند را نیز تهیه و منتشر نماید. اهمیت ارائه‌ی طرح‌ها و برنامه‌ها پیش از انتخابات آنجاست که دولت قبلی (دولت نهم و دهم) از مدل میلتون فریدمن (مکتب شیکاگو) در دوره‌ی ریگان رئیس‌جمهور آمریکا در طرح هدفمندی یارانه‌ها استفاده کرد که در آمریکا، شیلی، انگلیس، روسیه پیاده شده و به شکست انجامیده بود.

دولت فعلی نیز مدل نئوکینزی را در اقتصاد پیاده کرد. سخنگوی دولت در سال ۹۵ سه بار رسماً اعلام کرد که مبنای برنامه‌ی ششم کشور، کتاب «نظام‌های اقتصادی» است. این کتاب، یک سند حکومتی و از کتاب‌های سبز نظام است که در صفحه ۷۸۲ آن آمده است: «نظریه‌های مکاتب نهادگرایان و کینزی‌های جدید با الگوی مطلوب توسعه در جمهوری اسلامی ایران قرابت بیشتری دارد.» مدل نئوکینزی در انگلیس، یونان، پرتقال، مجارستان پیاده شده و به شکست انجامیده است.

مردم تفاوت‌های جناح چپ و راست و اصولگرا و اصلاح‌طلب را می‌شناسند اما نمی‌دانند که در اقتصاد، هر دو گروه به هم می‌رسند. اقتصاد اصول‌گرایان فریدمنی و اقتصاد اصلاح‌طلبان نئوکینزی است و هر دو جناح در اقتصاد، لیبرال هستند. از پیاده شدن این دو مدلِ شکست خورده‌ در اقتصاد و معیشت و بازار و… نباید انتظار آن را داشت که دین در جامعه پیاده شود.

 

۴. مجریان و مدیران خود برای اجرای طرح‌ها را مشخص نماید.

اصلح در جمهوری اسلامی کسی است که بداند با نظام جمهوری اسلامی روبروست. او دیگر یک فرد نیست، یک مدیر است که عرق فکری ریخته و طرح و برنامه تولید کرده و آن را آشکارا در وب سایت خود منتشر کرده است. پس همراه طرح‌ها و افراد و گروه‌های خود به صحنه می‌آید. هیچ‌ یک فردی که بتواند معجزه کرده و مشکلات جامعه را حل کند، وجود ندارد. اگر بگوییم فعلاً غرب‌گراها و کدخداها کنار بروند و ما سر کار بیاییم، بعد معلوم می‌کنیم که چه باید کرد؛ در این صورت کسی که از ولایت، بسیج، روحانیت، خانواده شهدا، انقلابی‌گری، مبارزه با غرب‌گراها و… هزینه کرده و دست‌خالی رأی بیاورد، تبعات بسیار بدتری به همراه خواهد داشت. از یک سوراخ، چند بار باید گزیده شویم؟ اگر پس از ۳۸ سال مجدداً به سراغ چهره‌ها برویم، چهار سال بعد، در همین نقطه هستیم.

 

خطری که از سوی نیروهای اصول‌گرا و بعضاً انقلابی احساس می‌شود، تنبلی است؛ که می‌گویند رهبری به جای ما فکر می‌کند، پس خود را راحت کرده و به خود زحمت نمی‌دهند در مورد مسائل آموزش و پرورش، اقتصاد، سلامت، نظام ترابری و… عرق فکری بریزند. لذا منتظر می‌مانند تا رهبری چیزی بگوید، سپس همان را لقلقه‌ی زبان خود می‌کنند.

مطابق قانون اساسی، نظام سیاست‌گذاری سه سطح دارد:

 

·         سطح اول، رهبری است که تعیین سیاست‌های کلی نظام و ابلاغ آن را برعهده دارند.

·         سطح پایین‌تر، سیاست‌های عمومی است که رؤسای جمهور آن را بر عهده دارند.

·         سطح بعدی، سیاست‌های بخشی است که وزرا پاسخگوی آن هستند.

قانون اجازه نمی‌دهد این سه سطح در کار همدیگر تداخل داشته باشند. برای مثال، رهبری در سیاست‌های کلی برای پرونده مذاکرات هسته‌ای، ۹ شاخص تعیین کردند. اگر از هریک از این شاخص‌ها عدول بشود، بدان معناست که سیاست‌های کلی نقض شده است؛ این دیگر ارتباطی به رهبری ندارد و مسئولیت آن بر عهده‌ی رئیس‌جمهور است که سیاست‌های عمومی را برعهده داشته و دستگاه مذاکره کننده که سیاست بخشی را برعهده دارد. امام خامنه‌ای در قبال مسأله‌ای دیگر فرمودند: «رهبری شرعاً و قانوناً نمی‌تواند و نباید دخالت کند(۱)پس نمی‌توان همه‌ی مسائل را به گردن رهبری انداخت.

 

اصولگراها نباید کار خود را به دوش رهبری بیندازند. رهبری تنها سیاست‌های کلی نظام را مطرح می‌کنند که گاه در یک جمله خلاصه می‌شود. اجرا و پیاده نمودن این سیاست‌ها یعنی حداقل ۱۰ جلد کتاب که دربردارنده‌ی طرح‌ها و برنامه‌های لازم در سیاست عمومی و بخشی باشد. و این امر، عرق فکری می‌خواهد؛ تنبلی از درون جریان اصول‌گرا باید رخت بربندد.

 

من حیث المجموع، شرایط دشوار است. نظام مالی کشور با بحران‌های عجیبی روبروست. خلق نقدینگی توسط بانک‌ها و خلق پول توسط بانک مرکزی در دولت‌ها بسیار زیاده بوده است. بحران اشتغال و افسردگی سیاسی که ایجاد سیاست‌زدگی در جامعه می‌کند، تبعات بدی در پی خواهد داشت؛ به این صورت که مردم اعتماد خود را به سیاست از دست داده و از آن دور می‌شوند لذا عمق استراتژیک حکومت از دست می‌رود. همچنین برجای ماندن «یوترن» که می‌بایست حذف آن در برجام قید می‌شد اما دولت بعد از اتمام مذاکرات آن را فهمید، شرایط پسابرجام را به مراتب دشوارتر است. به علت باقی ماندن «یوتِرن» در مناسبات مالی، هیچ بانک و سیستم اقتصادی بزرگی در جهان امکان همکاری با ایران را ندارد که اگر چنین کند، آمریکا او را تنبیه می‌کند. بر این اساس، دولت بعدی میراث‌دار مشکلات بسیار عظیمی است.

ارسال نظرات
آخرین اخبار