استانداری که آبرویش رفت!

استانداری که نه اختلاس کرده بود ، نه حقوق نجومی از بیت المال برای خود قائل شده بود و تنها جرمش این بود که با ثروتمندان همنشین شده بود و همین یک جرم باعث شد آبروی او در طول تاریخ برود.
کد خبر: ۸۹۲۰۵۸۴
|
۲۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۴
وبلاگ افاضات عقل گل نوشت؛ نمی‌شود نسبت به آبروی صاحبان فیش‌های نجومی نگران شد و برای آن‌ها دلسوزی کرد و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که وقتی شنید استاندار بصره در یک مهمانی شرکت داشته که ثروتمندان بوده اند و فقرا نبوده اند نامه‌ای نوشت و عثمان بن حنیف را توبیخ کرد و نگران آبروی استاندارش نشد.

استانداری که نه اختلاس کرده بود، نه حقوق نجومی از بیت المال برای خود قائل شده بود و تنها جرمش این بود که با ثروتمندان همنشین شده بود و همین یک جرم باعث شد آبروی او در طول تاریخ برود. استانداری که لایق و کاردان بود و حتی اصحاب جمل در فتنه جمل، او را به جرم دفاع از امیرالمومنین علیه السلام، تحت شکنجه قرار دادند و مو‌های سر و صورتش را کندند که باعث تاثر شدید مولا شد.

اما کاردانی و دلاوری عثمان بن حنیف باعث نشد که مولای حق، چشم بر اشتباهات استاندارش ببندد و او را توبیخ نکند. حتما برخی‌ها که امروز در برابر انتشار فیش‌های حقوقی نجومی بعضی مدیرانی که اتفاقا چندان هم کاردان نیستند، حرف از آبروی افراد می‌زنند اگر در آن زمان هم بودند مولایمان امیرالمومنین علیه السلام را شماتت می‌کردند که چرا به خاطر حضور در یک مهمانی، آبروی استاندارش را برده است!

نمی‌شود از حقوق و پاداش‌های ده‌ها و صد‌ها میلیونی مدیران دفاع کرد و آن را حق آنان دانست و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که وقتی به حکومت رسید جلوی ویژه خواری‌ها را گرفت و فرمود:: «به خدا قسم اگر این اموال را بیابم باز می‌گردانم هر چند مهر زنان شده باشد.»

دادن حقوق‌ها و پاداش‌های نجومی رویه و مرام عثمان بود نه رویه امیرالمومنین علیه السلام. عثمان به دامادش «حارث بن حکم» در شب عروسی دخترش سیصد هزار درهم و به «زبیر» ششصد هزار درهم و به «طلحه» دویست هزار درهم و به «مروان» پانصد هزار دینار و به «عبدالرحمن بن عوف» دویست و پنجاه و شش هزار دینار بخشید و آن گاه که با اعتراض ابوذر و عمار نسبت به این ریخت و پاش‌ها مواجه شد برای اینکه دهان منتقدانش را ببندد و آن‌ها را ساکت کند دستور داد ابوذر را به ربذه تبعید کردند و عمار یاسر را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.

نمی‌شود نسبت به اختلاس پانصد میلیونی برای ساختن یک سد بی تفاوت بود و مثل آن شیخ مصلحت اندیش گفت:: «اینقدر بحث از اختلاس و دزدی نکنید و روحیه مردم را خراب نکنید. وقتی که ما یک سدی می‌سازیم، ممکن است از قبل آن پانصد میلیون هم اختلاس شود. اما این سد برای کشور می‌ماند و هیچکس نمی‌تواند از این سد اختلاس یا دزدی کند.»

و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که نسبت به چراغ بیت المال هم حساس بود و برای مذاکره شخصی، چراغ بیت المال را خاموش می‌کرد و به کارگزارانش فرمان می‌داد که: «نوک قلم‌ها را باریک بتراشید و فاصله سطر‌ها را کم کنید و از زیاده روی در هزینه کردن بیت المال بپرهیزید، زیرا اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود.»

مولای ما، بر روی فاصله سطر‌ها هم حساس بود و برخی‌ها بر هدر رفت پانصد میلیون هم چشم می‌بندند!

نمی‌شود خود را در آغوش فتنه گران انداخت و با کسانی که در برابر امام مسلمین کودتا کرده اند عکس یادگاری گرفت و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که در مقابل فتنه گران ایستاد و چشم فتنه را درآورد.

نمی‌شود در برابر قتل شیعیان و اعمال فشار بر علمای شیعه سکوت کرد و با دیدن خشم مقدس سرداری غیور به خشم آمد و به بهانه تنش زدایی، به روند عقب نشینی ادامه داد و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که نسبت به کشیدن خلخال از پای یک دختر یهودی نیز ساکت نمی‌نشست.

نمی‌شود در مناطق بالاشهر تهران زندگی کرد و برای فرزندان خود، بهترین‌ها را مهیا نمود و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که می‌فرمود:: «اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه‌های ابریشمین دست می‌یابم، ولی هیهات که هوای نفس بر من غلبه کند و آزمندی من، مرا به گزینش طعام‌ها بکشاند و حال آنکه در حجاز یا یمامه بینوایی باشد که به یافتن قرص نانی امید ندارد و هرگز مزه سیری را نچشیده باشد. یا شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکم‌هایی گرسنه و جگر‌هایی تشنه باشند.»

نمی‌شود در برابر دریافت حقوق‌های صد‌ها میلیونی، قیافه حق به جانب گرفت و بی حیایی را از حد گذراند و به جای عذرخواهی از پیشگاه ملت، با وقاحت تمام گفت که کار خلافی انجام نشده و آن گاه ادعای پیروی از امامی را داشت که در نامه به یکی از کارگزاران زیاده خواهش فرمود:: «گویا میراث پدر و مادرت را به خانه می‌بری؟ سبحان الله! آیا به معاد ایمان نداری و از حسابرسی دقیق قیامت نمی‌ترسی؟ چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا کرده ای، در حالی که می‌دانی حرام می‌خوری و حرام می‌نوشی؟»

بعضی می‌گویند قانون به آن‌ها اجازه می‌داده که چنین حقوق‌ها و پاداش‌هایی داشته باشند. گیرم قانون اجازه بدهد آیا وجدانشان هم اجازه می‌دهد؟ آیا وجدانی نداشتند که با دیدن هزاران ایرانی که تنها امیدشان برای اداره زندگی، گرفتن یارانه است و صد‌ها کارگری که چندین ماه است حقوق نگرفته اند به درد آید و از گرفتن حقوق‌های نجومی شرم کنند؟!
ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار