یادداشت/ سجاد مرادی‌کلارده

«تغییر رژیم» اصل ثابت سیاست ایرانی آمریکا

یکی از اهداف طرح جایگزینی اقدام نظامی مستقیم علیه ایران در دوره بوش با سیاست اعمال تحریم علیه ایران در دوره اوباما و استمرار آن در دوره ترامپ، قرار دادن مردم در مقابل حکومت است.
کد خبر: ۸۹۶۹۸۴۵
|
۱۱ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، روزنامه «جوان» در یادداشتی از «سجاد مرادی‌کلارده» نوشت:

در پی وقوع ناآرامی‌‌‌‌ها در فضای اجتماعی ایران طی روزهای گذشته، دستگاه سیاست خارجی، به ویژه رئیس‌جمهور امریکا با موضعگیری شتابزده و به دور از دوراندیشی راهبردی، به صورت علنی حمایت خود را از این اعتراضات اعلام نمود؛ مسئله‌ای که در رویکرد سیاست خارجی این کشور در ایران بعد از انقلاب بدون سابقه نیست. دونالد ترامپ در اقدامی که در عرف بین‌المللی دخالت آشکار در امور داخلی ایران به حساب می‌آید، مدعی شد که مردم ایران از آنچه وی فساد حکومت و اتلاف دارایی‌های ملت برای تأمین مالی تروریسم نامید، به تنگ آمده‌اند. همین اشتباه را باراک اوباما رئیس‌جمهور سابق این کشور نیز تکرارکرد و در وقایع سال 1388 در سخنانی گفت که ما از دولت ایران می‌خواهیم همه رفتارهای خشن و ظالمانه را علیه مردم خود متوقف نماید. 
به طور کلی باید توجه کرد که ایران و مسائل مربوط به آن همواره از اولویت‌های سیاست خارجی امریکا و هیئت حاکمه آن در خاورمیانه است و مسائل داخلی و دورنمای جامعه و سیاست در ایران، از جذابیت فراوانی برای سیاستگذاران امریکایی برخوردار است و دوقطبی‌سازی سیمای جامعه ایران همواره در دستور کار نهادهای سیاست خارجی واشنگتن قرار دارد. این تاکتیک در واقع یکی از ویژگی‌های استراتژی اصلی این کشور یعنی تغییر رژیم در ایران بوده که امریکا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی سعی در تحقق آن داشته است. علاوه بر این، امریکا راهبرد مهار ایران به ویژه در موضوعات منطقه‌ای را نیز به صورت همزمان دنبال کرده است. مهم‌‌ترین نقطه اوج راهبرد تغییر رژیم مورد نظر واشنگتن در مورد ایران، در سال 2002 بود. در این سال جورج بوش، رئیس‌جمهور این کشور در سخنرانی خود در کنگره، ایران را محور شرارت نامید. چندی بعد کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه امریکا نیز در سخنرانی سال 2005 خود در سنا، تعبیر پایگاه استبداد را برای ایران به کار برد. 
به طور کلی امریکا در طول این سال‌‌‌‌ها عمیقاً خواهان ادغام ایران در راهبردهای کلان خویش بوده و در واقع در یک منازعه هویتی، ایران از هویتی اسلامی - شیعی، انقلابی و جهان سومی برخوردار بوده است که از نظر مقامات واشنگتن برهم زننده نظامات موجود است. نگاه امریکا به ایران به عنوان محور شرارت و پایگاه استبداد باعث شده است که به‌رغم تغییر تاکتیک‌های سیاست خارجی امریکا در ادوار مختلف، دکترین لزوم تغییر رژیم در ایران، همچنان استمرار یابد. این در حالی است که ایران، امریکا را دارای هویتی لیبرال، ابرقدرت و خواهان حفظ وضع موجود می‌بیند. این امر باعث شده که با وجود حضور طیف‌های مختلف در عرصه قدرت سیاسی در ایران، امریکا همچنان ماهیت خود را به عنوان دولت مستکبر، محور سلطه، شیطان بزرگ و جهانخوار حفظ نماید. در واقع ذهنیت‌های پیشینی امریکا باعث شده از تقابل برای رسیدن تعامل استفاده شود و با وجود دستیابی به توافق مقطعی در مسائلی خاص مانند موضوع هسته‌ای یا موضوعات مربوط به امنیت منطقه‌ای، امریکا همچنان خواستار مقابله با ساختار سیاسی ایران باشد. 
در این چارچوب، خصومت‌های امریکا با ایران باعث شده است که این کشور طی سالیان گذشته به ویژه پس از به قدرت رسیدن اوباما، سرمایه‌گذاری فراوانی را برای قرار دادن مردم در مقابل دولت ایران انجام داده است. به عبارت دیگر، استراتژی تغییر رژیم در این دوره ماهیتی داخلی یافته است که سعی می‌کند در یک روند چند مرحله‌ای و نسبتاً درازمدت، تغییر رژیم را عملیاتی سازد. اصولاً باید در نظر داشت که یکی از اهداف طرح جایگزینی اقدام نظامی مستقیم علیه ایران در دوره بوش با سیاست اعمال تحریم علیه ایران در دوره اوباما و استمرار آن در دوره ترامپ نیز، در همین مسئله یعنی قرار دادن مردم در مقابل حکومت نهفته است. در مجموع می‌توان گفت که امریکا در این دوره نیز، راهبردهای دوگانه مهار و تغییر رژیم را به صورت هم زمان در مقابل ایران دنبال می‌کند. به عبارتی این تنها تاکتیک‌های سیاست خارجی این کشور است که در مقابل ایران از حمله نظامی به سمت جایگزین‌هایی چون تحریم و حمایت از ناآرامی‌های داخلی متمایل شده است، نه استراتژی کلی این کشور. 

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار