به گزارش خبرگزاری بسیج، 1-آخرین روز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بود؛ 27اردیبهشت 97. آقای روحانی در اردبیل با طعنه و کنایه گفت «بابا جمعه تموم میشه و شنبه میاد. چه جور آب و صابون بیاریم، رویتان را بشوریم؟... کاسبان تحریم! ناراحتید که تحریمها رفت؟ تحریمها دیگر بر نمیگردد. شما میخواهید مذاکره کنید؟ شما زبان مذاکره با دنیا را بلد نیستید». اما یک سال بعد، آمریکا بدون پرداخت کمترین هزینه، رسما زیر میز برجام زده و اکنون عوام و خواص میپرسند تیم آقای روحانی، چهقدر دست و رو شسته و بیدار، پای میز مذاکرات رفته بودند و چرا مفاد توافقی را پذیرفتند که تعهدات سنگیناش برای ما بود و خروج بیهزینهاش برای آمریکا؟!
2- مردم، طبعا از اینکه وعدههای اقتصادی برجامی کاملا برعکس از آب درآمده - هم امتیاز دادهایم و هم چالشهای اقتصادی سختتر از ماقبل برجام را بهجان خریدهایم- ناخرسند هستند؛ تا آنجا که آقای «صادق-ز» بهعنوان مجلس گرمکن ستادهای انتخاباتی روحانی به ستوه آمده و میگوید «تعداد قابل توجهی، دچار احساس تلخ پشیمانی شدهاند. پشیمانی از رای به روحانی، آن قدر بالا گرفته که شاید اگر فردا انتخابات مجدد برگزار شود، روحانی شاید 10 میلیون رأی هم نیاورد. مدتهاست در هر جمعی، بهخاطر تلاش در انتخابات، مورد شماتت قرار میگیرم... دولت ظرف 10 ماه گذشته به شدت و به شکلی باور نکردنی، اعتبارش را از دست داده است... سرعت پشیمانی و ریزش آرای روحانی حیرتانگیز است. کسر قابل توجهی احساس میکنند سرشان کلاه رفته است».
3- عباس-ع یکی دیگر از حامیان روحانی در انتخابات 96، به روزنامه ایران گفته است «موقعیت دولت، ضعیفتر شده. زیرا شعارهایی درباره برجام داده شد که واقعی نبود. نباید برای عبور از مشکلات، برجام را بیش از ظرفیت آن، برجسته میکردند... مردم کاری به صحبتهای رئیسجمهور و دیگران ندارند، میخواهند بدانند وضعیت روال زندگی آنان چگونه خواهد بود... وقتی قول قطعی داده میشود که ارز افزایش یا نوسان نخواهد داشت، اما بلافاصله آن اتفاقات میافتد، این دیگر ربطی به جناح مقابل ندارد».
4- آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی، بر حجم وعدههای قبلی افزود و بر اثر برخی مشورتهای مسموم، مواضع بهشدت رادیکال اتخاذ کرد تا آنجا که از ژست اعتدالی وی تقریبا هیچ نماند. افراطیون مدعی اعتدال و اصلاحات میدانستند کارنامه 4 ساله دولت، تقریبا پر از خالی است. بنابراین پوست خربزه رفتار رادیکال را زیر پای روحانی گذاشتند. این طیف، مصیبتی بزرگ هستند. خود را همراه نشان میدهند اما تاثیری جز آشفته حالی، سوء مدیریت، غفلت از اولویتها، حاشیهزدگی و ضعف عمومی دولت ندارند. بارها با گستاخی گفتهاند «روحانی، نه گفتمانی از خود دارد و نه رایی، رای هایش متعلق به ماست» و «دولت روحانی، رحم اجارهای ما اصلاحطلبان است»! چالش سوءمدیریت و ناکارآمدی به جایی رسیده که روحانی اخیرا دوبار در محافل عمومی، برخی وزیران و مدیران ارشد دولت را تخطئه کرد؛ حال آنکه ریشه اصلی گرفتاری، اعتماد بلا وجه به دشمن خارجی و طیف افراطیون مدعی اصلاحطلبی در داخل است. بدون غلبه بر این دو چالش خودساخته و تغییر مسیر راهبردی، گره فروبسته ناکارآمدی دولت گشوده نخواهد شد.
5- طبیعتا باید در مواجهه با فشارهای دشمن، همبستگی و اتحاد در جبهه داخلی را تقویت کرد.اما وحدت حول کدام محور، با چه کسانی و برای کدام هدف؟ افراطیون مدعی اصلاحطلبی میگویند حالا که شرایط کشور ویژه و حساس است، بیایید گفتوگوی ملی کنیم و آشتی ملی راه بیندازیم و از گذشتهها بگذریم و وحدت کنیم. کدام آشتی ملی؟ مگر اینجا سودان یا آفریقای جنوبی است؟ و مگر ملت با هم قهراند یا در بیاعتمادی نسبت به آمریکا تردیدی دارند؟ بله، جماعتی در برابر مردمسالاری و حاکمیت قانون یاغیگری کردند و مجرماند. وطن فروشی کردند و در روزهای سخت کشور، کنار دشمن ایستادند، بلکه آدرسهای دقیق برای کارگر شدن حربه کُند دشمن به او دادند. در بیتالمال دست بردند و برای سیاست و مدیریت طاغوتوار اشرافی خیز برداشتند. منطقا باید آنان را دشمنتر از دشمن دانست، چون از پشت خنجر زدهاند.
6- چگونه میشود با جماعتی آشتی و وحدت کرد که نه تنها در گذشته مرتکب فتنهگری، تحریک به آشوب، ساختارشکنی، تعدی به مقدسات و ارکان قانون اساسی کرده و همواره مورد حمایت قدرتهای مستکبر قرار داشتهاند، بلکه همین سالها و ماههای اخیر نیز قطعات پازل دشمن را میچینند یا حتی بعضا نقشههای دشمن، توسط آنها بهروزرسانی میشود؟! برخی طیفها که ادای دلسوزی درمیآورند و دم از نجات کشور میزنند، خود، اصل مسئله هستند و نابسامانیهای اقتصادی و دیپلماتیک امروز، زیرسر خود آنهاست.
7- از یک طرف برخی دست اندرکاران فتنه 88، هر چند وقت یک بار نسبت به نظام جمهوری اسلامی اظهار دلسوزی میکنند و میگویند «مسئله فراتر از اصلاحطلبی و اصولگرایی، مسئله ملی است. باید به نجات ملی و نجات جمهوری اسلامی که حاصل انقلاب است، بیندیشیم. ما نگران سرنوشت جمهوری اسلامی هستیم. هدف ما تقویت حاکمیت و نگاهبانی از آثار انقلاب و خط امام است» و از طرف دیگر، امثال تاج زاده و سحرخیز بهعنوان مدیران ارشد دولت اصلاحات، مافیالضمیر همطیفان خود را اینگونه بیرون میریزند که «اکثریت اصلاحطلبان، اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند» یا «اصلاحطلبان برخلاف اول انقلاب، دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند».
8- وحدت با مسخ شدگان و تغییر هویتدادگانی که به اغیار و اضداد جمهوری اسلامی پیوستهاند، نقض غرض است. روزنامههای زنجیرهای و تحریفگر وابسته به این طیف، پارسال همزمان با هیجان چند نماینده سستعنصر برای سِلفی گرفتن با موگرینی، عکس این مقام اروپایی را بر صفحه اول خود نشاندند و به دروغ از قول او تیتر زدند «هرچه تهران بگوید»! حالا هم که اروپاییها در قول و فعل میگویند برای حفظ تعهدات برجامی خود نمیتوانند به ایران تعهد بدهند، به بزک کاری مشغولند و از ضرورت ادامه یکطرفه برجام -این بار با اروپا- و گشودن باب مذاکرات جدید سخن میگویند. چرا؟ کدام ماموریت بر عهده آنهاست؟
9- ریچارد هاویت (تهیهکننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط ایران) بهمن 95 گفت «توافق هستهای، یک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده... ما باید دفتر نمایندگی اتحادیه اروپا را در تهران افتتاح کنیم و گفتوگو درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم».
10- میبینید که برای برخی گروهکهای سیاسی نشاندار و سابقه دار در فتنه 78 و 88، نقشی مشابه داعش و جبهه النصره برای به هم ریختن ساختار امنیتی منطقه و ایران تعریف شده است. اگر داعش در سوریه و عراق، سر سوزنی به نفع ملتهای منطقه کار کرد، اینها نیز در ایران، به مردم و دولت خیر خواهند رساند. آمریکا میگوید فشارها بر ایران را تشدید میکند؛ چون روی عملیات تحلیل قدرت دولت جمهوری اسلامی توسط طیف نفوذی حساب کرده است. این، از پایههای محاسبات استراتژیک دشمن است که تا به هم نخورد، محرک تشدید فشارها خواهد شد. دولت در این میان نمیتواند هم بخشی از حاکمیت باشد که هست و هم به عناصر نشان شده اروپا و آمریکا میدان بدهد. چنین رویکردی، همچنان که دولت را فشل میکند، در موضع اتهام نیز قرار میدهد.
11- این روزها اگر باید رگ غیرت سیاسیون بیرون بزند، صرفا در مقابل اراجیف آمریکاییانی نظیر مایک پمپئو نیست. آمریکاییها که دست شان کاملا رو شده است. عیار واقعی غیرت را باید در مقابل رفتار فریبکارانه برخی دولتمردان اروپایی سنجید. مرور مواضع دولتمردان اروپایی، از بازسازی سناریوی برجام در قالب جدید حکایت میکند. اروپا با «وعده» نجات برجام و مقابله با تحریمهای آمریکا، از دولت روحانی میخواهد پای مذاکرات درباره برنامه موشکی، نفوذ منطقهای و دایمی کردن برجام بیاید.
12- امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه هفته گذشته گفت «اولویت ما در دفاع از برجام، تضمین صلح و ثبات در منطقه است. تلاش میکنیم همه طرفها به سمت برقراری مذاکراتی برای انعقاد یک توافق گستردهتر حرکت کنند... ما به خاطر ایران، درگیر جنگ استراتژیک و تجاری با آمریکا نخواهیم شد. ما شرکتهای آمریکایی را به خاطر ایران تحریم نکرده و با آنها به مقابله تجاری نخواهیم پرداخت. هدف نهایی، رسیدن به یک توافق گسترده است.» صدر اعظم آلمان نیز در سخنان مشابهی گفته است «برجام کامل نیست و باید مذاکرات موشکی را با ایران آغاز کنیم... ما نمیتوانیم [ضرر] کل اقتصاد را جبران کنیم. نباید در این مورد توهم ایجاد کرد». مرکل چند روز پیش هم در مجلس آلمان تصریح کرده بود «ماندن در برجام، برای مذاکره با ایران بر سر مسائل دیگر مانند برنامه موشکی و سیاست این کشور در قبال اسرائیل بهتر است».
13- در واقع، فارغ از تعارفات لفظی مقامات اروپایی، قرار نیست آنها به خاطر ایران و تعهدات خود در برجام، با آمریکا درگیر شوند و مقابل تحریمها بایستند. در عین حال مایلند به بازی فریبکارانه دعوت به مذاکرات فرسایشی جدید (زمان خریدن برای توطئههای جدید آمریکا) ادامه دهند و دولت ایران را با کمک برخی عناصر داخلی (همانها که دولت روحانی را رحم اجارهای، دولت گذار و کاتالیزور و نردبان خود معرفی کرده اند)، به قمار مذاکراتی جدید ترغیب کنند! نه برای اروپا و نه طیف داخلی وابسته، اعتبار و آبروی روحانی کمترین اولویتی ندارد. مهم، نقشه راهبردی خلع یا کاهش توانمندیهای بازدارنده ایران است.
14 - آنها البته کور خواندهاند. حرکت پیش رونده انقلاب اسلامی، واقعیتی است که خود را به دشمن تحمیل کرده است. سخنان توام با لافزنی وزیر خارجه آمریکا، از همین حقیقت حکایت میکند. جان کلام سخنان مایک پمپئو در بنیاد هریتیج همین چند جمله است «ایران در عراق و سوریه اقدام به حمایت از گروههای تروریستی کرد. برجام نتوانست جاه طلبیهای ایران را متوقف کند... آمریکا مانع از تسلط ایران در خاورمیانه خواهد شد... ایران باید به حمایت از شورشیان یمنی پایان دهد و نیروهای خود را از سوریه خارج کند». آنها خیال میکردند با برجام، دست و پای ایران را میبندند و میتوانند عقده ناگشوده بلعیدن منطقه را به واسطه انفعال حاصل از برجام، باز میکنند اما در برابر درایت و شجاعت مقتدای انقلاب اسلامی به زانو در آمدند.
15- آمریکاییها همواره در تبلیغات پر حجم خود سعی میکنند جمهوری اسلامی ایران را ضعیف نشان دهند اما لابهلای اظهارات خود اذعان میکنند ایران، قدرتمند است و این اقتدار منطقهای، بدیل ندارد. اکنون 18 سال از آغاز قرن 21 میلادی که قرار بود «قرن جدید آمریکایی» باشد و غرب آسیا (خاورمیانه) را یکسره زیر یوغ آمریکا بکشد، میگذرد. اما همین چند ماه قبل، پمپئو رئیسوقت سازمان سیا، واقعیتی را با شبکه MSNBC باز گفت که جواب لاف اخیر خود اوست: «نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با 7سال گذشته بسیار بیشتر شده است. امروز، این کشور نفوذ بسیار زیادی در خاورمیانه دارد، نفوذی که فراتر از نفوذ آنها در شش یا هفت سال گذشته است».
16- دولت یا باید در تراز اقتدار بیبدیل جمهوری اسلامی ظاهر شود و از موضع قدرت، دیپلماسی تهاجمی و طلبکارانه و در عین حال موثر در حوزه اقتصادی را پیش ببرد و یا اینکه خدای ناکرده، نسخه تجویزی مسموم در قواره «دیپلماسی التماسی» را ادامه دهد؛ عایدی نسخه دوم، آینده فروشی، اقتدار فروشی و ضعف اقتصادی مفرط است.
یادداشت کیهان/ محمد ایمانی