گفتگوی تسنیم با حجتالاسلام احمد پناهیان
مشروح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید:
یا مذهبی نیستند یا مذهبیهایشان نتوانستند لذت دینداری را بچشانند
*این روزها موضوع تغییر ذائقه مطرح میشود و بسیاری از مدیران در صداوسیما اعتقاد دارند که نباید از قافله جاذبههای رسانهای عقب ماند. به همین خاطر رقابت بین تلویزیون ما و شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی جدی است. به همینخاطر میبینیم سلبریتیها تحت عنوان برنامه، مجری و حتی به عنوان مهمان به تلویزیون میآیند و مبالغ هنگفتی هم رد و بدل میشود. چرا این رویه به هر قیمتی مخاطب جذبکردن در دستور کار قرار گرفته و روی آنتن برخی اوقات اتفاقاتی میافتد که قبلاً کمتر شاهد آن بودیم. نظر شما در این باره چیست؟
برخی اعتقاد دارند که مدیران ما مذهبی نیستند، من هم اعتقاد دارم برخی از مدیران ما واقعاً مذهبی نیستند. برخی هم مذهبی هستند ولی از مذهبی بودنشان خیری ندیدهاند. تا بتوانند لذتی از دینداریشان را بچشانند. زیرا اسلام فقط یک اعتقاد نیست. یکی از اتفاقاتی که این روزها در برنامهسازی ما رواج پیدا کرده توجه به عشقهای زمینی و مجازی است. مسائلی که خود همین رسانهایها کمتر اتفاق خوبی از جریان عشقی برایشان افتاده است. خودشان هم در تشریح تجربیاتشان به شکستهایشان اشاره دارند. حتی در برنامه "دورهمی" به صراحت از این شکستها و ناموفق بودن مسائل عشقیشان گفتهاند. چرا ما میرویم سراغ عشق برای اینکه یک ارتباطی با مستمعمان برقرار کنیم؟ برای اینکه بخواهیم بگوییم به مدرنیته رسانهای رسیدهایم راه القای جاذبه و دادن روح به یک برنامهای چرا بایستی از این طریق انجام شود؟ یادم نمیرود که سال 85 مقام معظم رهبری در مشهد بحث مکارم الاخلاق را با یک تعبیر زیبایی عنوان کردند. فرمودند: «مکارم اخلاق به این نیست که سر کلاس اخلاق یک چیزهایی را کسب کنید و بعد اینها را تمرین کنید تا در وجودتان ایجاد شود. مکارم اخلاق به این است ملکات فضائل را در درونتان پرورش دهید.» مصداق بارز آن شهدا بودند که به این مکارم اخلاق دست پیدا کردند. واقعاً کسی در دوران دفاعمقدس به کسی ایثار و شجاعت یاد نمیداد. ایثار و شجاعت از درون انسانها بروز و ظهور پیدا میکرد. اینها به واسطه پاکی و طهارت و درست پرورش یافتن و نزدیک خدا شدنشان به این فضائل رسیدند. در ادامه این تحلیل حضرت آقا فرمودند موتور محرکه جوان برای رسیدن به مکارم اخلاقی فقط یک کلمه است عشق به خدا. این گلایه را بارها عنوان کردهام که از سال 85 نه تنها رسانهملی بلکه هیچ رسانه و هیچ مجموعه ارزشی این موضوع را در دستور کار خودش قرار نداد که راههای رسیدن به عشق خدا را برای مردم تشریح کند. من معتقدم اگر کسی درگیر عشق خدا نبود ناگزیر از اینکه خودش را دچار عشق زمینی و مجازی بکند.
راه برای عرضه «تو عاشق شدی...» در رسانهملی باز شد
سالهاست در تلویزیون و بقیه رسانهها دنبال این گمشده میگردم. چرا که خودم در میان نوجوانان و جوانان دفاعمقدس دیدهام و حتی در کتاب خاطراتشان هم نوشته نشده که چقدر عاشق خدا بودند. ما اگر در رسانه به عشق خدا در عالیترین جایگاه پرداختیم، عاطفه، احساس، روح و حیات در جامعه دمیده میشود. تمام انسانهایی که در جامعه هستند حتی آنهایی که گرفتار فضای امروز هستند به این موضوع احترام میگذارند. چرا ما فکر میکنیم برای این که حرف حقمان را جا بیندازیم حتماً باید رنگ بیرون بگیریم؟ چرا ما فکر میکنیم از اصالتهای دینی و حقایق انسانی برخوردار نیستیم؟ چرا فکر می کنیم آنقدر ارزشهایمان، معتبر نیستند که بتوانیم براساس آن مبانی، عملیات رسانهایمان را انجام دهیم؟ الان شما به همین برنامه «سمت خدا» نگاه کنید آیا تا به حال به موضوع «عشق به خدا» پرداخته است؟ اگر ارزشیهای ما سرمایهشان را به جامعه عرضه نکنند آنگاه موضوع «تو عاشق شدی...» در رسانهملی مطرح میشود. این عبارتهای کذایی بیرونی است. اما چون واژه "عاشق شدن" در ادبیات شعری ما عبارت زیبایی است، پس میگوییم این مشکلی ندارد و میتوانیم بر روی آن مانور بدهیم. بعد با خندههای زیرکانه مجری و خندههای توأم با نوعی خشم و غضب کسی که باید جواب این سوال را بدهد، همراه میشود. چون بالاخره حیا و عفاف را باید کنار بگذارند. چون عشق یک امر درونی است.
برای ساختن برنامه جاذب سراغ ارزشهای آمریکایی میرویم
یادم میآید در دوران 7 ساله حضور در مرکز جهانی علوم انسانی(مصطفی العالمیه) با جوانان غیرایرانی زیادی زندگی کردم حقایق دین ما واقعاً برایشان جاذبه داشته و دارد. اگر یکی از این فیلمهای دفاع مقدس ما براساس معرفی یک شهید و یا یک رزمندهای با صراحت حقیقت زندگیاش را بیان کند، آنچه در حقیقت وصیتنامههایشان نوشته شده به تصویر کشیده شود یک دریایی از آموزه به سمع و نظر مخاطب میرسد. مصداق بارز آن شهید رضا پناهی 12 ساله که به مادرش میگفت: "مادر من عاشق شدم". مادرش گفت: "رضا در 12 سالگی به تو زن نمیدهند". میخندد و میگوید: من عاشق خدا شدم و بی قرارم از عشق خدا و آتش این عشق خدا جز با شهادت فروکش نمیکند. مادر به عمق این حقیقت میرسد و دوست دارد فرزندش به قله موردنظرش برسد. این اتفاقات منفجر میکند عالم را! چرا نباید این سیر رسیدن به قله موفقیت وجودی انسان را در رسانهملی نمایش ندهیم؟ چرا ما فکر میکنیم نوجوانان ما خیلی از مفاهیم را نمیفهمند و چرا برای آنها برنامههای عالی نمیسازیم؟ نوجوانان را جدی بگیریم همچون حضرت آقا که در دیدار با دانشآموزان خطاب به آنها میفرمایند: شما جوانید. چون جوانی ویژگیاش پیشرو بودن و سرعت عمل است و شما نشان دادید مثل جوان پیش رو هستید. وقتی به این ارزشها نپردازیم، آنوقت برای ساختن برنامه جاذب سراغ ارزشهای آمریکایی میرویم. همان حرفی را که آمریکاییها در اتاق فکرهایشان به آن رسیدهاند که از این به بعد ارزشهای آمریکایی را در جهان سیطره بدهیم.
آوینی صداوسیما کجاست؟
*مطرح کردن کاراکترهای انقلابی و حزباللهی فراموش شده و در سینما هم دیگر "حاجکاظمها" را گم کردهایم...
من این روزها با خودم میگویم آوینی صداوسیما کجاست؟ یادم میآید در زمان جبهه میگفتیم این آوینی اگر راست میگوید چرا در جبهه نیست و نشسته در صداوسیما کار میکند. بعد دیدیم آوینی مأموریتش را به زیبایی انجام داد و پاداش کارهای منحصر به فرد او به شهادت ختم شد. آوینی صداوسیما امروز کیست به ما معرفی کنند. چرا الان بچههای مذهبی عموماً جذب خوانندگی اهلبیت شدهاند، نمیگویم مداحی اهلبیت. چون بسیاری از نوحههای امروز رنگ و بوی خوانندگی دارد و شبیه به موسیقیهای مرسوم است. در دهه 60، رزمندگان جنگ و مردم شهر، نوای زیبای شهید آوینی را میشنیدند و هرکس را یاد ایثار، شهادت و معنای رزمندگی میانداخت. در هر دورهای صداوسیما باید آوینی داشته باشد؛ اگر در دهه 60 آوینی یک نفر بود الان باید در چندین حوزه صاحب یک آوینی باشیم. اما نه تنها آوینی تربیت نشد بلکه کارشناسهای مذهبیمان هم دچار مشکل هستند.
مردم مشتاق منبرهای تلویزیونی هستند
کارشناسی مذهبی در تلویزیون یک پدیدهای است. اگر میگوییم ذائقه مردم تغییر کرده من اعتقاد دارم که ما میتوانیم این ذائقه را درست تغییر دهیم. نمونه بارز آن توجه مخاطب امروز به منبرهای تلویزیونی است. روزگاری تلویزیون اصلاً منبر پخش نمیکرد.این رویه از یک روز عاشورا در قم شروع شد. یک بار صداوسیما یک هیئتی را پوشش داد، چون سخنران جاذب بود در ادامه این رویه ادامه پیدا کرد. الان واقعاً مردم مشتاق منبرهای تلویزیونی شدهاند. پس میتوانیم ذائقه مردم را درست تغییر دهیم. اما در بحث کارشناسهای مذهبی انتقاد دارم که چرا آنقدر اصرار داریم از افراد مشهور استفاده کنیم. وقتی در روایاتمان شهرت را منفور و مضموم دیدند، خیل کثیری از مردم به خاطر چهره به فلان هیئت میروند و پای منبر مینشینند. این رویه درستی نیست. ذائقه مردم را کارشناسی مذهبی به سمتی بردیم مشهور و چهره نبود، اعتبار ندارد.
«خندوانه» ارزشها را در خنده بمباران و در دکلمه عنوان میکند
*موضوع آخر ما موضوع «خندوانه» و موسیقیها و شعرهای نازلی است که در صداوسیما پخش میشوند. نظر شما در این باره چیست؟
اتفاقی که در "خندوانه" میافتد من آن را تعبیر به سیطره فکری و روحی بر کسی که آنجا به عنوان تماشاگر نشسته،تعبیر میکنم. چرا که آنها را وادار میکنند به برخی از اموری که برای برخیهایشان شاید سخت باشد اما تحت عواملی خیلی راحت آن کارها را انجام میدهند. من اعتقاد دارم هیچ وقت نباید یک انسان را برای رسیدن به مقصد شخصی، استثمار کند و انسان و کرامت انسانی نباید خدشهدار شود. خنده به هر قیمت هیچ توجیهی ندارد. ما یک وقتی برخی از مفاهیم غیرارزشیمان را در اوج خنده مطرح میکنیم اما وسط آن برنامه یک پیام ارزشی میدهیم. اگر انسان خوشرویی باشد باید از مفاهیم ارزشی و حرفهای درست و کلیدی فاصله بگیرد. خنده و مفاهیم عمیق در یک ظرف قرار نمیگیرند. اگر خنده کنید لودگی اتفاق میافتد. و اگر میخواهید بخندید سرّ کسی را فاش کنید حتما باید به ضعف کسی بخندید، همه اینها حرفهای غیرارزشی است و در مفاهیم خوب و جدی گم میشود. زیرا حرفهای جدی خندهدار نیست. مضرّ است که حرفهای جدی را با طراوت و نشاط بزنیم. یعنی شور، شوق، نشاط و خنده همه اینها از یک خانواده است و همه میتواند در مفاهیم و جایگاههای ارزشی مطرح شود. در بحث "خندوانه" گاهی اوقات ارزشها در خنده بمباران و در دکلمه عنوان میشود. البته بعضی از بخشهای «خندوانه» هم خوب است و بخشی از آن حرام میشود. آن جائیکه کسی ضایع میشود و به آن میخندید و طرف مقابل ناراحت میشود. اما مجبور میشد ناراحتیاش را پنهان کند.
رسانهملی مأموریت خودش را فراموش کرده است
صداوسیما همان ترانهها قبلی را زنده کرده منتها با یک ریتم آرامتر و اصطلاحاً دو جهاز کمتر. چرا برخی فکر میکنند در اسلام به صراحت درباره موسیقی صحبت نشده است. نمونه بارز خوشصدایی در میان انبیاء حضرت داود(ع) بودند. چقدر همین رجزهای اهلبیت در کربلا وزن، قدرت و استحکام داشت. اما واقعاً در بحث موسیقی ما پس رفت داشتیم موسیقیهای فاخری داریم که مردم به آن ابراز علاقه میکنند. برخی از موسیقیها در یک قشری جا باز کرده اما قرار است ذائقه را ببریم به سمت خوبیها، کمالات و درستیها اما این مأموریت مهم را فراموش کردهایم. واقعاً ما ایرانیها در رابطه با موسیقی، نغمه و آوا حرفهای بسیاری برای گفتن داریم. اما از آنچه که داریم بهره نمیبریم و به سراغ غرب میرویم.
بیشتر بخوانید
توصیههای مقام معظم رهبری را مرور کنند
*تلویزیون برای رسیدن به رسانه طراز "انقلاب" باید چکار کند؟
تلویزیون و هر مجموعه دیگر بایستی یک مروری بر توصیههای مقام معظم رهبری داشته باشند. چرا که ایشان در همه بخشها به زیبایی و براساس نگاه به جامعه و شناخت از دین و کاربرد رسانه دستورات لازم را ارائه دادهاند. منِ کارشناس بگویم تلویزیون باید چیکار کند قطعاً ناقص حرف زدم. حتماً در نشستهای مختلف و در جلسات خصوصی، حضرت آقا در خطاب به برنامهسازان و مدیران توصیهها را داشتهاند و اینجا باید یک مرور دوبارهای شود. آنگاه ببینید که این رسانه چقدر در جهان بینظیر خواهد بود.