تنها در خواستش دعا برای شهادتش بود/ زندگینامه پاسدار شهید حسین محبیان

شهید حسین محبیان یکی از ۴۵۰ شهید گلگون کفن دیار بیجار گروس است که خود و فرزندش افتخار پاسداری و شهادت در راه دفاع از خاک کشور نصیبشان شده است.
کد خبر: ۹۱۰۱۴۱۱
|
۲۹ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۶
در گفتگو با خبرگزاری بسیج از کردستان،  «قلم ها» به دنبال «دلیل ها» می‌گردند، گاه دلیل ها، آدم‌های اسطوره‌ای هستند که شکوه و عظمت حماسه آنان، قلم‌ها را به وسوسه می‌اندازد که از آنان، قدسیانی بسازند که پای به هفت گنبد گردون نهاده اند و بدان سان به مقام قرب رسیده اند که دست مشتاقان خاک نشین به آستانه جبروت آنان نخواهد رسید.

نوشتن از آن‌هایی که غبار زمان هیچگاه رنگ گهنگی را بر آنان نمی‌زند استقامتی می‌خواهد به ستبرگی کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان.

شهدا از انسان‌های بزرگ، مهم و تاریخ ساز هستند که با ندای ظلم ستیزی، پیام ماندگارشان در ابعاد عرفانی، تربیتی، اخلاقی و سیاسی، حاوی نکات بسیار گرانسنگی است.

شهید حسین محبیان یکی از ۴۵۰ شهید گلگون کفن بیجار گروس است که خود و فرزندش نورالدین محبیان افتخار شهادت در راه دفاع از میهن نصیبشان شده است.

در سال ۱۳۱۱ در روستای به نام چشمه کوره از مادری به نام بلقیس فرزندی چشم به جهان گشود که نامش را حسین نهادند.

به علت فقر مالی و شایط نامساعد زندگی در همان دوران کودکی به همراه خانواده به یکی از روستا‌های همجوار زادگاهش به نام نگارستان نقل مکان نمودند. زندگیشان در روستا از طریق دامداری و کشاورزی اداره می‌شد و همپای پدر و سایر اعضای خانواده کار می‌کرد.

بعد از معاف از خدمت در سنت ۱۸ سالگی با یکی از دختران روستا به نام حاجیه خانم چهل امیرانی ازدواج کرد و دو دختر به نام‌های فاطمه و ملیحه، مریم و دو پسر به نام نورالدین و محمد حسین ماحصل این ازدواج بود.

تقوا، دینداری و انجام فرائض دینی از خصوصیت بارز این شهید معظم در دوران جوانی بود که همگی از وی به نیکی یاد می‌کردند.

با فوت پدر در همان سال‌ها بار مسئولیت خانواده‌ی پدری نیز عهده دار بود و با سختی فراوان و کار‌های طاقت فرسا می‌کوشید تا نیاز‌های خانواده را تامین کند.

در سال ۱۳۵۴ بر اثر فشار زندگی، مهاجرت به شهر را به ماندن در روستا ترجیح داد و در یکی از محله‌های قدیمی شهر بیجار سکونت یافت و از طریق کارگری امرار معاش می‌کرد و واوقات فراغت را با مسجد ماانوس بود و در مجالس و محافل مذهبی شرکت می‌کرد.

با اوج گیری قیام مردمی علیه حکومت سام شاهی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) در صف انقلابیون شهر قرار گرفت و با تمام وجود از انقلاب اسلامی و رهبری نهضت طرفداری می‌کرد و پا به پای مردم انقلابی در راهپیمایی‌ها و اجتماعات مردمی که علیه حکومت شکل می‌گرفت، شرکت می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود قرار گرفتن در آستانه‌ی میان سالی و داشتن همسر و پنج فرزند که کوچکترین آن‌ها محمد حسین نام تنها سه سال داشت، لباس رزم بر تن کرد و به عنوان پاسدار، رسالت خطیر پاسداری از دست آورد‌های انقلاب اسلامی را عهده دار گردید.

شهید حسین محبیان به گفته همرزمانش و اهل خانواده به مال کم دنیا قانع بود و برای کسب داشته‌های معنوی تلاش می‌کرد.

از همان اغاز فعالیت در سپاه آرزوی شهادت را در دل داشت تا جایی که همواره به اهل و عیالش می‌گفت: برایم دعا کنید به شهادت برسن.

با پیدایش گروهک‌های ضد انقلاب کردستان در کنار سایر رزمندگان سپاه اسلام در درگیری‌های متعدد شرکت می‌کرد و بار‌ها تا مرز شهادت و جانبازی پیش رفت و برای حضور در بهه همیشه پیش قدم بود.



فرزندی که برای نوشیدن شربت شهادت از پدر پیشی گرفت

هر چند شهید حسین محبیان به دیگران سفارش می‌کرد برای شهادتم دعا کنید، اما نور چشمی وی زودتر از پدر شربت شهادت را نوشید و خانواده را ترک کرد.

تابستان سال ۱۳۶۵ مصادف با هشتم محرم فرزند دلبندش نورالدین که در دبیرستان سپاه درس می‌خواند و پدرش را الگوی خود قرار داده بود در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید.

با شهادت نور الدین پدر استوارتر از گذشته در میدان نبرد گام برداشت و سرانجام پس از بار‌ها حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در ۲۹ فروردین سال ۱۳۶۶ در عملیات نصر یک در منطقه مریوان به آرزوی دیرینه اش که همانا شهادت در راه خدا بود دست یافت و پیکر پاکش پس از تشیع بر روی دستان مردم شهید پرور بیجار در کنار فرزند برومندش در مزار شهدای بیجار آرام گرفت.

گوشه‌ای از وصیت نامه شهید معظم حسین محبیان

برادران، استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید، نگذارید دشمنان بین شما تفرقه بیناندازند و شما را از روحانیت جدا کنند که در غیر اینصورت روز بدبختی مسلمین است و روز جشن ابرقدرت ها.
ارسال نظرات
آخرین اخبار