مروری بر زندگینامه سردار شهید محمد جمال صالحی / مردی که سختیهای زندگی او را آب دیده کرده بود
اگر چه سن و سالی از عمرت نگذشته بود، ولی سرد و گرم روزگار را با تمام وجود چشیده بودی، ایمان راسخ، رشادت و شجاعت مثال زدنی و گامهای استوارت تو را از دیگر هم سن و سالانت متمایز ساخته بود، درس مبارزه را در مسجد محل آموخته بودی و مسجد اولین سنگری بود که در آن پا نهادی، در آغازین روزهای حماسه با اراده آهنین در جبهه سومار به خوبی درخشیدی، تا جایی که یاران هم سنگرت به عزم راسخ و وجود لبریز از ایمان به خدای تو غبطه میخوردند و با افتخار از تو سخن میگفتند.
به گزارش خبرگزاری بسیج از کردستان، اگر چه سن و سالی از عمرت نگذشته بود، ولی سرد و گرم روزگار را با تمام وجود چشیده بودی، ایمان راسخ، رشادت و شجاعت مثال زدنی و گامهای استوارت تو را از دیگر هم سن و سالانت متمایز ساخته بود، درس مبارزه را در مسجد محل آموخته بودی و مسجد اولین سنگری بود که در آن پا نهادی، در آغازین روزهای حماسه با اراده آهنین در جبهه سومار به خوبی درخشیدی، تا جایی که یاران هم سنگرت به عزم راسخ و وجود لبریز از ایمان به خدای تو غبطه میخوردند و با افتخار از تو سخن میگفتند.
اعتماد به نفس تو در عنفوان جوانی تعجب همگان را برانگیخت و سکوت معنا دار و چهره محزونت از غمی جانکاه که از سالهای تنهای و درد پدر و مادری که خیلی زود دست تقدیر تو را از وجود نعمت شان محروم ساخته بود حکایت میکرد و همه میگفتند کمتر سخن میگوید و در کمال بی ادعایی اهل عمل است.
سومین فرزند خانواده بود، سیزدهم فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی در شهرستان بیجار دیده به جهان گشود، پدرش محمد و مادرش اقدس گوهری نام زیبای محمد جمال را برای او برگزیدند.
محمد جمال میان خانوادهی نسبتا فقیر که با حداقلهای زندگی کنار امده بودند و در کمال قناعت و با ایمانی استوار به سرای باقی و امیدوار به آیندهای روشن رضای خدا را جستجو میکردند رشد و نمو یافت و در چنین فضایی ایام کودکی را پشت سر نهاد و با رسیدن به سن هفت سالگی راهی مدرسه شد و با موفقیت مقاطع ابتدایی و راهنمایی را به اتمام رسانید و به دبیرستان راه یافت.
با محرومیت پدر از نعمت بینایی، تمامی بار مسئولیت خانواده به دوش مادر بود و مادر در کمال فداکاری علاوه بر کار منزل، خارج از منزل هم کار میکرد تا فرزندانش با عزت زندگی کنند و همین امر موجب شد که محمد جمال خیلی زود با مشکلات دست و پنجه نرم کند و در کنار تحصیل علم در ایام تعطیلی مدرسه از طریق کارگری کمک کار خانواده باشد.
در سال ۱۳۵۴ مادر محمد جمال دار فانی را وداع گفت:، مادری که با تمام وجود تلاش میکرد تا فرزندانش با نان حلال بزرگ شوند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
نوجوانی شهید محمد جمال صالحی
مرگ زود هنگام مادر لطمه بزرگی بود که زندگی محمد جمال ۱۳ ساله را تحت تاثیر قرار داد و او همواره از مرگ مادر بعنوان تلخترین خاطرهی زندگی نام میبرد.
یک سال از فقدان مادر و کوچ ابدی او نگذشته بود که پدر نیز به رحمت ایزدی پیوست و او با تمام وجود طعم تلخ یتیمی را چشید و تنهایی را احساس کرد و این تنهایی در زندگی و تحمل سختیهای فراوان او را به خوبی آب دیده کرده بود تا بتواند بر روی پای خودش بایستد و در برابر مشکلات سنگ زیرین آسیا باشد.
پاییز سال ۱۳۵۷ با اوج گیری تظاهرات عمومی و فراگیر شدن قیام مردمی علیه رژیم ستم شاهی، محمد جمال هم در صف مبارزین شهر قرار گرفت و شاید او جوانترین همه آنهایی بود که در مسجد محل و با شرکت در جلسات مذهبی که غالبا توسط افراد انقلابی تشکیل میشد حضور پیدا میکرد.
با قرار گرفتن در مسیر انقلاب هم پای دیگر دوستانش در پخش و نصب اعلامیهها و شعار نویسی بر در و دیوار شهر فعالیت میکرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی او جزء مدافعین انقلاب نوپای اسلامی در زادگاهش بود و علاوه بر تحصیل علم در دبیرستان دکتر علی شریعتی با کمیته انقلاب اسلامی همکاری مینمود.
آغاز فعالیت در سپاه و فعالیت در واحد عملیات
در اواخر سال ۱۳۵۸ رسما در سپاه بیجار شروع به فعالیت کرد و پس از پشت سر نهادن آموزشهای نظامی عازم منطقهی عملیاتی سومار شد و چند ماهی را در جبهههای سومار از مرزهای میهن اسلامی پاسداری کرد.
پس از قریب به دو سال فعالیت در سپاه بیجار که در آن سالها خط مقدم مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب بود برای ادامه خدمت به شهر سقز اعزام گردید و در سپاه سقز مدت کوتاهی در ترابری سپاه کار میکرد، ولی او کار در واحد عملیات را بر کارهای ستادی و پشتیبانی ترجیح میداد و با همین انگیزه به واحد عملیات رفت و در واحد عملیات بارها با شرکت در عملیاتها و درگیری با عوامل ضد انقلاب تا مرز شهادت پیش رفت و با دو بار مجروحیت در میادین کارزار به مقام جانبازی نائل آمد.
شجاعت و رشادتش در رویارویی با ضد انقلاب زبانزد همه بود و او در کمال شجاعت ضد انقلاب را تعقیب میکرد.
با شهادت دوستان نزدیکش در درگیری روستاهای پیر عمران و عملیاتهای استراتژیک جادهی سقز مریوان که از نقاط حساس منطقه بود، سینهای مالامال از مهر و عاطفه اش را تنگ کرده بود و او مثل همیشه لبخند نمیزد و از شوخی کردن با دوستان پرهیز میکرد و شاید به دلش برات شده بود که باید خود را برای پروازی خونین آماده کند و با انتظار عروج نشسته بود که در دوم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ در ارتفاعات روستای کسنزان سقز پس از حماسهای خونین به هنگام اذان ظهر به مزد و پاداش سالها جاد فی سبیل الله و خدمت صادقانه که همانا شهادت در راه خداست، دست یافت و جاودانه شد.
پیکر مطهر یردار شهید محمدجمال صالحی در گلزار شهدای بیجار در جوار یاران شهیدش آرام گرفته است.
اعتماد به نفس تو در عنفوان جوانی تعجب همگان را برانگیخت و سکوت معنا دار و چهره محزونت از غمی جانکاه که از سالهای تنهای و درد پدر و مادری که خیلی زود دست تقدیر تو را از وجود نعمت شان محروم ساخته بود حکایت میکرد و همه میگفتند کمتر سخن میگوید و در کمال بی ادعایی اهل عمل است.
سومین فرزند خانواده بود، سیزدهم فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی در شهرستان بیجار دیده به جهان گشود، پدرش محمد و مادرش اقدس گوهری نام زیبای محمد جمال را برای او برگزیدند.
محمد جمال میان خانوادهی نسبتا فقیر که با حداقلهای زندگی کنار امده بودند و در کمال قناعت و با ایمانی استوار به سرای باقی و امیدوار به آیندهای روشن رضای خدا را جستجو میکردند رشد و نمو یافت و در چنین فضایی ایام کودکی را پشت سر نهاد و با رسیدن به سن هفت سالگی راهی مدرسه شد و با موفقیت مقاطع ابتدایی و راهنمایی را به اتمام رسانید و به دبیرستان راه یافت.
با محرومیت پدر از نعمت بینایی، تمامی بار مسئولیت خانواده به دوش مادر بود و مادر در کمال فداکاری علاوه بر کار منزل، خارج از منزل هم کار میکرد تا فرزندانش با عزت زندگی کنند و همین امر موجب شد که محمد جمال خیلی زود با مشکلات دست و پنجه نرم کند و در کنار تحصیل علم در ایام تعطیلی مدرسه از طریق کارگری کمک کار خانواده باشد.
در سال ۱۳۵۴ مادر محمد جمال دار فانی را وداع گفت:، مادری که با تمام وجود تلاش میکرد تا فرزندانش با نان حلال بزرگ شوند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
نوجوانی شهید محمد جمال صالحی
مرگ زود هنگام مادر لطمه بزرگی بود که زندگی محمد جمال ۱۳ ساله را تحت تاثیر قرار داد و او همواره از مرگ مادر بعنوان تلخترین خاطرهی زندگی نام میبرد.
یک سال از فقدان مادر و کوچ ابدی او نگذشته بود که پدر نیز به رحمت ایزدی پیوست و او با تمام وجود طعم تلخ یتیمی را چشید و تنهایی را احساس کرد و این تنهایی در زندگی و تحمل سختیهای فراوان او را به خوبی آب دیده کرده بود تا بتواند بر روی پای خودش بایستد و در برابر مشکلات سنگ زیرین آسیا باشد.
پاییز سال ۱۳۵۷ با اوج گیری تظاهرات عمومی و فراگیر شدن قیام مردمی علیه رژیم ستم شاهی، محمد جمال هم در صف مبارزین شهر قرار گرفت و شاید او جوانترین همه آنهایی بود که در مسجد محل و با شرکت در جلسات مذهبی که غالبا توسط افراد انقلابی تشکیل میشد حضور پیدا میکرد.
با قرار گرفتن در مسیر انقلاب هم پای دیگر دوستانش در پخش و نصب اعلامیهها و شعار نویسی بر در و دیوار شهر فعالیت میکرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی او جزء مدافعین انقلاب نوپای اسلامی در زادگاهش بود و علاوه بر تحصیل علم در دبیرستان دکتر علی شریعتی با کمیته انقلاب اسلامی همکاری مینمود.
آغاز فعالیت در سپاه و فعالیت در واحد عملیات
در اواخر سال ۱۳۵۸ رسما در سپاه بیجار شروع به فعالیت کرد و پس از پشت سر نهادن آموزشهای نظامی عازم منطقهی عملیاتی سومار شد و چند ماهی را در جبهههای سومار از مرزهای میهن اسلامی پاسداری کرد.
پس از قریب به دو سال فعالیت در سپاه بیجار که در آن سالها خط مقدم مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب بود برای ادامه خدمت به شهر سقز اعزام گردید و در سپاه سقز مدت کوتاهی در ترابری سپاه کار میکرد، ولی او کار در واحد عملیات را بر کارهای ستادی و پشتیبانی ترجیح میداد و با همین انگیزه به واحد عملیات رفت و در واحد عملیات بارها با شرکت در عملیاتها و درگیری با عوامل ضد انقلاب تا مرز شهادت پیش رفت و با دو بار مجروحیت در میادین کارزار به مقام جانبازی نائل آمد.
شجاعت و رشادتش در رویارویی با ضد انقلاب زبانزد همه بود و او در کمال شجاعت ضد انقلاب را تعقیب میکرد.
با شهادت دوستان نزدیکش در درگیری روستاهای پیر عمران و عملیاتهای استراتژیک جادهی سقز مریوان که از نقاط حساس منطقه بود، سینهای مالامال از مهر و عاطفه اش را تنگ کرده بود و او مثل همیشه لبخند نمیزد و از شوخی کردن با دوستان پرهیز میکرد و شاید به دلش برات شده بود که باید خود را برای پروازی خونین آماده کند و با انتظار عروج نشسته بود که در دوم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ در ارتفاعات روستای کسنزان سقز پس از حماسهای خونین به هنگام اذان ظهر به مزد و پاداش سالها جاد فی سبیل الله و خدمت صادقانه که همانا شهادت در راه خداست، دست یافت و جاودانه شد.
پیکر مطهر یردار شهید محمدجمال صالحی در گلزار شهدای بیجار در جوار یاران شهیدش آرام گرفته است.
انتهای پیام/7727
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار