جناب بازیگر کمی انصاف!
به گزارش بسیج، حسن کربلایی-یک بازیگر یک بازیگر است. یک بازیگر میتواند بازی کند؛ هنرنمایی کند. شخصیتی را در وجود و نگاه و مشی خود محقق سازد. نقشی را ایفا کند و تماشاگر را با خود به دنیایی دیگر انتقال دهد. مخاطب را مسحور یک زندگی و شخصیتهای مجازی سازد.
خب؛ حالا اگر همین بازیگر که در بازیگری تبحر دارد و تخصص وی بازیگری است، بخواهد وارد عالم دیگری شود؛ آنجا هم تخصص نیاز است. مثلاً اگر بخواهد نقاشی کند باید استعداد و علم نقاشی را دارا باشد. اگر بخواهد وارد عرصه طب شود طبیعتا باید علم طب را بیاموزد و قبل از این؛ روحیه طبابت را در وجود خود کشف کند.
خلاصه اینکه هر کاری تخصص میخواهد و صرف بازیگر بودن و هنرمند بودن، برای اظهار نظر در باب هر چیز و هر ماجرایی، مجوز نیست. یک هنرمند نمیتواند منطقاً و شرعاً و عرفاً این حق را برای خود قائل باشد که چون هنرمند است و بازیگر و نقاش و شاعر و ... هر چه؛ پس هر حرفی و در هر زمینهای بزند، آن حرف حق است و لازم و هیچ اعتراضی بر حرف وی وارد نیست!
اما برخی از هنرمندان و بازیگران، دامنه اظهارات شاذ و عجیب خود را به ذهنخوانی هم تسری دادهاند. آنها با خواندن ذهن دیگران، نیتها را قاطعانه بیان میکنند و اهداف و مقاصد مکنون دیگران را به زعم خود کشف مینمایند و بیدریغانه کشفیات خود را با دیگران در میان میگذارند. یکی از همین نوع به اصطلاح هنرمندان جناب پرویزخان پرستویی است. این فرد؛ مدتهاست که نسبت به هر مقوله ریز و درشتی نظر میدهد. یک روز درباره زلزله و علل و تبعات آن، یک روز درباره سیل و علل و تبعات آن، یک روز در حمایت از خواننده هوادار بهاییان، یک روز درباره ... و ... او اما در جدیدترین پست خود در فضای مجازی یک روحانی جهادگر را که در حال امدادرسانی به سیلزدگان است، ریاکار معرفی کرد.
یک نفر باید به او بگوید؛
آخر برادر! آخر رفیق! آخر جناب آقای بازیگر! کمی از خدا بترس! یک روحانی در کنار هملباسهایش، همکارانش و برادران دینیاش؛ در حال کار جهادی، عکس یادگاری گرفته است. یک روحانی باید در اغلب شرایط لباس روحانیت را بر تن خود حفظ کند. برای اینکه به عنوان یک روحانی شناخته شود و محل رجوع قرار گیرد و از طرفی هم برای پیروان روحانیون، عکس یادگاری، حکم تبلیغ برای امدادرسانی واقع شود.
شما در فضای مجازی خطاب به روحانی جهادگر، میگویید عمامهات را بردار و بیل بزن! قطعا آن روحانی بیل زده است. گواه این ادعا، مصاحبه دوستان آن روحانی است.
حالا سئوال جدی این است، برادر پرستویی! حضرتعالی از کجا فهمیدید که آقای روحانی مخاطب شما، ریاکار است؟ چون عمامه دارد؟ شما که بایستگیهای معنوی و طلبگی را نمیدانید، چطور به خود جرات میدهید، درباره ذهن و دل افراد قضاوت کنید؟ چرا توهین میکنید؟ چرا تهمت میزنید؟
گیریم اصلاً آن مرد روحانی همان چیزی باشد که شما میگویید؛ شما که دلسوزترین هستید و مرتب، از مردم شریف ایران نام میبرید، شما چه؟ شما که خود را یک هنرمند مردمی میدانید چرا آستین بالا نمیزنید و در مناطق گرفتار بحران سیل، بیل بهدست مبارک نمیگیرید؟ شما که میگویید مردم - مردم، چرا همیشه فقط از راه دور غمخوار آنها هستید؟
آقای پرستویی! حاج کاظم آقا! من جای شما بودم؛ میرفتم میان مردم سیلزده و آنجا علیه ریاکاران داد سخن میدادم.
ای کاش بجای این همه کینهورزی نسبت به نیروهای ارزشی، کمی نسبت به ماهیت کسانی که با عمق وجودتان از آنها دفاع میکنید، شناخت پیدا میکردید. در این صورت، در مقام یک هنرمند کاملاً آگاه و فرهیخته و منصف و عادل، مثلا؛ از جایزه یک بنیاد صهیونیستی و فراماسون به آوازهخوانی بهاییدوست، شاد و دستافشان نمیشدید!