به گزارش خبرگزاری بسیج از ملایر، ظهور و بروز ابرفروشگاههای زنجیرهای یا همان هایپر مارکتهای شعبهای در کشور ما به پیش از انقلاب اسلامی برمیگردد.
در دهه 50 هجری شمسی که درآمدهای سرشار ناشی صادرات نفت موجب ورود برندهای غربی به ایران شده بود سر و کله فروشگاههای زنجیرهای نیز به ایران با نامهایی بعضاً هم نام اکنون باز شد.
در ابتدا مانند همین دهه 90 همه چیز خیلی خوب و به صرفهتر به نظر میرسید، فروشگاههایی که در یک شبکه توزیعی دقیق تمامی نیازهای یک خانواده را در خود جای میدهند و افراد را در چرخیدن بسیار در شهر برای جور کردن اقلام مورد سبد خانوار بینیاز میسازند اما در عمق قصه داستانهای نهفته دیگری وجود داشت که نیمه تاریک این گونه از شبکه توزیع بود و هست !
در شرایطی که در دهه 90 کشور حال و روز اقتصادی مناسبی را سپری نمیکند پای این فروشگاههای زیبا به شهرستانهایی باز شد که سالها بر بستر داد و ستد سنتی کسب و کار داشتند.
این ورود فی ذات مشکلی ندارد اما نه در این حجم وسیع و در این تعداد شعبه افسار گسیخته !!!
متاسفانه در شرایطی که مردم شرایط معیشتی خوبی را سپری نمیکنند این فروشگاهها در مقابل دیدگان کسبه قدیمی، خرد و محلی در حال بلعیدن تمام قدرت خرید مردم هستند و این کسبه روز به روز به ورشکستگی نزدیک میشوند.
اولا: قطعاً نمیتوان با ورود شبکه مدرن توزیع مخالفت کرد اما ای کاش در کنار این ورود الزامی قانونی وجود داشت مبنی بر بکارگیری نیروهای بومی همان منطقه در فروشگاهها البته با توجه به رعایت کامل حقوق کار نه با قراردادهای استعماری سفید !
دوم اینکه ای کاش در تامین درصد بالایی اقلام فروشگاه از تولیدات بومی همان شهرستان استفاده شود تا چرخ تولیدهای کوچک بومی در زیر فشار چرخ دندههای سرمایهداری له نشود.
و در آخر ای کاش در برابر حضور این فروشگاهها عوارضی جداگانه دریافت شود و این عوارض یا مالیات بدون سیر نه چندان موفق واریز به خزانههای پایتخت و برگشت به شهرستانها آن هم به صورت ناقص در پروژههای تولیدی شهرستانها مورد استفاده قرار گیرد .
قطع به یقین هیچ عقل سلیمی با سرمایهداری سالم که تحصیل مال در آن بدون غش باشد و پرداخت مالیاتهای قاعدهمند مخالف نیست.
امید که کسبه بومی شهرستانها به خصوص بازار های سنتی که همواره ملجا مشکلات مردم بودند و پیش رو در امور خیر و انقلابی زیر چکمه توسعه بیعدالت لگد مال نشوند...
یادداشت از: محمود آصفی
انتهای پیام/