به گزارش خبرگزاری بسیج از دشتستان،
زندگی نامه شهيد
شهيد سيد مجيد كاظمی در 7 مهر سال 1349 در خانواده ای مذهبی و متدين در شهر برازجان چشم به جهان گشود. دوران كودكی را در دامان خانواده با فراگيری قرآن و محبت به خاندان رسول اكرم (ص) سپری كرد.
او از همان روزهاي ابتدائي تشكيل بسيج از اعضاي فعال و مشتاق پايگاه مقاومت شهيد باهنر برازجان بود و در آموزش قرآن و تشكيل كلاس هاي عقيدتي براي جوانان در زمينه هاي فرهنگي و مذهبي شركت فعال داشت.دوران ابتدائي را در دبستان ابن سينا و دوران راهنمايي را در مدرسه شهيد مصطفي خميني و دوران دبيرستان را در مدرسه شهيد دكتر بهشتي با نمرات عالي پشت سر گذاشت.به دليل شوق وافر به فراگيري علوم ديني،به حوزه علميه شهيد دستغيب شيراز پيوست و طي مدت بسيار كوتاهي به مدارج بالاي علمي دست يافت و با شركت فعال و گسترده در عرصه هاي گوناگون از جمله بسيج حوزه مأموريت هاي كردستان و خوزستان و ديگر فعاليت هاي تبليغي در سطح استان استعدادهاي شايان خويش را در معرض خدمت به اسلام گذاشت.با شروع دوران سازندگي و در راستاي اوامر ولي امر مسلمين مبني بر شركت همه جانبه در اين عرصه و به دليل علاقه فراوان به ادامه تحصيل ، در رشته الكترونيك دانشكده فني مهندسي برق و الكترونيك شيراز مشغول به تحصيل شد و پس از اتمام تحصيلات در حفاظت اطلاعات ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران شروع به خدمت نمود.اخلاق نيكو،حسن معاشرت،مردم داري،عشق فراوان به ولايت و سرافرازي وطن از خصوصيات بارز اين بزرگوار بود.هميشه ودر تمام حالات از مكتب سرخ شهادت به عنوان يك ارزش بسيار بالا ياد مي كرد و سراسر نوشته ها و يادداشت هاي ايشان گوياي اين حقيقت محض است.
نيمي ز رخت الست منكم ببعيد يك نيم دگر،اِنَّ عذابي لشديد
بَرگِرد رُخت نوشته يحيي و يميت من مات من العشق فقد مات شهيد
آري جسم خاكي را ياراي نگهداري آن روح بلند و ملكوتي نبود و سر انجام در 23/11/77 در حين انجام مأموريت در بندر لنگه به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
خواهر شهيد:
شهيد سيد مجيد كاظمي در سن 20 سالگي از طرف حوزه علميه شيراز به صورت مبلّغ به جبهه هاي جنوب اعزام شد.وظيفه ايشان برگزاري نمازجماعت و سخنراني بود.يك روز به همراه دو نفر از هم رزمان براي ديدن منطقه جنگي رهسپار شدند كه هنگام ورود به منطقه متوجه شدند كه آن جا را كاملاً مين گذاري كرده اند.آن ها با قدم هاي آهسته و با ذكر يا مهدي(عج)و حتي بعضي مواقع با چشم هاي بسته 2 ساعت تمام منطقه را طي مي كنند.بدون آن كه اتفاقي رخ بدهد.كه در اين جا قدرت خدا نمايان مي شود كه نشان مي دهد كه اگر بخواهد انساني را زنده نگه بدارد،هيچ نيرويي،قدرت از بين بردن آن را ندارد.شهيد بزرگوار در همين سن پس از چند ماه دوباره از طرف حوزه علميه به جبهه هاي غرب اعزام شد كه در يكي از شب ها كه همراه سه نفر از دوستانش در اتاق مشغول مطالعه بودند كه نيروهاي بعثي به آن ها حمله مي كنند و در اتاق آن ها نارنجك مي اندازند كه يكي از دوستان به شهادت مي رسد و لباس شهيد كاظمي مي سوزد اما خوشبختانه به ايشان آسيبي نمي رسد.ايشان به نماز اول وقت خيلي اهميت مي داد و به اعضاي خانواده احترام خاصي قائل بود.
انتهای پیام/