متاسفانه در این آشفته بازار که جهان را فرا گرفته است و همه نگران سلامت خود، خانواده ، کودکان و سالمندان هستند؛ در این اوضاعی که پزشکان و پرستاران از جان خود می گذرند تا جان عده ای را نجات دهند، اما!!!عده ای شیاد و کلاهبردار به اتفاق چند خانم مجهز به ماسک و دستکش به بهانه تست کرونا با نامه جعلی از وزارت بهداشت به ساختمانهای مسکونی مراجعه می کنند و به شکل غافلگیرانه با مواد بیهوشی ساکنان را بیهوش و اقلام ارزنده را به سرقت می برند.
در این غربت انسانیت؛ به یاد شعر غريبستان محمد فرزين همتيار می افتم که:« در آن شهري كه مردانش عصا از كـور ميدزدند/ من از خوش باوري آنجـا محبت جستجـو كـردم»
غریبستان!
در آن شهري كه مردانش عصا از كـور ميدزدند
همان شهري كه اشـك از چشم، كفن از گور ميدزدند
در آن شهري كه خنجـر دستة خـود نيز مي برد
همان جايي كه پشت از دشنـة خون ريز ميدزدند
در آن شهري كه مردانش همه لال و زنان كورند
همان شهـري كه از بلبـل، دَم آواز ميدزدند
در آن شهري كه نفرت را به جاي عشق ميخواهند
همانجايي كه نور از چشـم و عقل از مغز ميدزدند
در آن شهري كه پروانه به جاي شمع ميسوزد
همان شهـري كه آتـش را ز اشك شمـع ميدزدند
در آن شهري كه زنده مرده و مرده بُـوَد زنده
همان جايي كه روح از تن و تن از روح ميدزدند
در آن شهري كه كافر مؤمن و مؤمن شود كافر
همان جايي كه مُهـر از جانماز باز ميدزدند
در آن شهري كه سگها معرفت از گربه آمـوزند
همان شهري كه سگها بـره را از گـرگ ميدزدند
در آن شهري كه چشم خفتـه از بيـدار بيناتر
همان جايي كه غـم از سينـه غـم ساز ميدزدند
من از خوش باوري آنجـا محبت جستجـو كـردم
در آن شهري كه فرياد از دهان باز ميدزدند
سخن آخر اینکه: دنیا به کسی اجازه جا خوش کردن نمی دهد. پولی که از سایه سلامت و زندگی دیگران بدست می آید خرج بیماری و دست و پنجه نرم کردن با بدترین مرض ها و در نهایت مرگ می شود.
علی اشرف خانلری