در سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد، علیرضا غضنفری از شاعران رزمنده و جانباز دفاع مقدس شعری در مورد این عملیات و رزمندگان دلاور آن سروده است.
به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، در سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد، علیرضا غضنفری از شاعران رزمنده و جانباز دفاع مقدس شعری در مورد این عملیات و رزمندگان دلاور آن سروده که در ادامه میآوریم:
به نام خداوند جنگ و جهاد
خداوند مردان نیکو نهاد
به یادآورم پنج مرداد را
شهیدان پیروز مرصاد را
به مرصاد و مردان مرگ آفرین
منافق ستیزان شب در کمین
چنان بر صف کُفر یورش بَرَند
که طومار دشمن ز هم بَردَرند
به آنان که در جنگ خصم زبون
شده دست حق ز آستینشان برون
اَلا عارفان ز خود بی نشان
که پرواز کردید تا کهکشان
روانه شده سوی جنگ و جهاد
پی دفع جُرسومههای فساد
همه پُرصلابت همه با نشاط
که بر چیند از ظلم و ظالم بساط
سلامای سلحشور مردان مَرد
اَلا کوه غیرت یَلان نَبرد
اَلا پاسداران عز و شرف
نهاده به راه خدا جان به کف
سلامای دلیران که، چون شیر نَر
شده بر صف روبهان حمله ور
مزین به نام خدا بزمتان
شده جزم بَر دفع شر عزمتان
دریدید از هم صف روبهان
گهی آشکارا و گاهی نهان
چنان تاخته بر صف دشمنان
که احسنت گفتند کروبیان
به فرمان آن رهبر بُت شکن
روانه برای دفاع از وطن
شده عازم جبههها بارها
نمودید با خصم پیکارها
منافق ستیزان بی ادعا
خدا باوران بدور از ریا
در آن آخرین برگ زرین جنگ
نمودید بر دشمنان عرصه تنگ
به اهل نفاق آنچنان تاختید
که رسم دورویی بر انداختید
اَلاای شهیدان راه خدا
اَیا جان نثاران کوی ولا
کشیدید پَر سوی افلاکیان
نبودید مانند ما خاکیان
پریدید تا اوج بی بال و پَر
گذشتید از مرزهای خطر
چنان در ره بندگی تاختید
که دنیا به پشت سر انداختید
ردای شهادت چو پوشیده اید
از آن شهد نابی که نوشیده اید
بریزید یک قطره در جام ما
که شیرین شود تا ابد کام ما
و از نورتان راه روشن شود
خزان دل ما چو گلشن شود
به پیکار جانانه تان تا ابد
تجاوز گر دون شد اندر لحد
و دنیا گرفتار حیرت شده
برای همه درس عبرت شده
بدانند بی غیرتان خبیث
که این مملکت مهد عشق علی است
و ایران سرای شهیدان بود
کنام پلنگان و شیران شود
رژیم ستم کار بعث عراق
به همراهی اهل کفر و نفاق
به امر اَبرجانیان شرور
خداناشناسان مست از غرور
طمع کرد بر خاک ایران پاک
به سَر داشت تاراج این آب و خاک
به خود وعدهی فتح و داد و نوید
زَهی فکر باطل به سَر پَرورید
همی در نوردید صحرا و دشت
به نیروی خود سخت مغرور گشت
ز صحرا و دریا و خشکی گذشت
گذر کرد از مرز این سبز دشت
به مرد و زن و بی گنه تاختند
ز بس کشتهها پشتهها ساختند
به خشم آتش کینه افروختند
زن و مرد و خورد و کلان سوختند
از این آتش کینهی بی امان
نماند از نشاط و سلامت نشان
منافق صفتهای بی دین پَست
که بودند از کینه مغرور و مست
به تشویق صدام پست و لعین
طمع کرده بر خاک این سرزمین
به دل تخم جور و فتن کاشتند
و تسخیر ایران به سَر داشتند
به سر پروردیدند فکر عبث
به دل بودشان فتح ایران هوس
خدا اندرین عرصهی بی امان
عنایات خود داد بر ما نشان
اهالی نیرنگ و مکر دروغ
شد آمالشان باطل و بی فروغ
تنیدند با دست خود تورشان
کمینگاه مرصاد شد گورشان
تنوری که از جنگ افروختند
خود اول به سختی در آن سوختند
جنان سوخت اجساد ناپاکشان
ز تاریخ هم محو شد نامشان
نبردی نفس گیر و دشمن شکن
که زَد ریشهی خائنان وطن
به آنان که با یورشی چشمگیر
فتادند در روبهان همچو شیر
به پیکار جانانشان تا ابد
نفاق و منافق شد اندر لحد
ز مرصاد در هشت فصل جنون
بُت کفر الحاد شد سرنگون
بیا یادی از تیپ قائم کنیم
از او قدردانی لازم کنیم
چنان نقش برجسته ایفا نمود
که رهبر صمیمانه او را ستود
بگفت آنکه ایستاد این تیپ بود
به رزمندگان و شهیدان درود
به نام خداوند جنگ و جهاد
خداوند مردان نیکو نهاد
به یادآورم پنج مرداد را
شهیدان پیروز مرصاد را
به مرصاد و مردان مرگ آفرین
منافق ستیزان شب در کمین
چنان بر صف کُفر یورش بَرَند
که طومار دشمن ز هم بَردَرند
به آنان که در جنگ خصم زبون
شده دست حق ز آستینشان برون
اَلا عارفان ز خود بی نشان
که پرواز کردید تا کهکشان
روانه شده سوی جنگ و جهاد
پی دفع جُرسومههای فساد
همه پُرصلابت همه با نشاط
که بر چیند از ظلم و ظالم بساط
سلامای سلحشور مردان مَرد
اَلا کوه غیرت یَلان نَبرد
اَلا پاسداران عز و شرف
نهاده به راه خدا جان به کف
سلامای دلیران که، چون شیر نَر
شده بر صف روبهان حمله ور
مزین به نام خدا بزمتان
شده جزم بَر دفع شر عزمتان
دریدید از هم صف روبهان
گهی آشکارا و گاهی نهان
چنان تاخته بر صف دشمنان
که احسنت گفتند کروبیان
به فرمان آن رهبر بُت شکن
روانه برای دفاع از وطن
شده عازم جبههها بارها
نمودید با خصم پیکارها
منافق ستیزان بی ادعا
خدا باوران بدور از ریا
در آن آخرین برگ زرین جنگ
نمودید بر دشمنان عرصه تنگ
به اهل نفاق آنچنان تاختید
که رسم دورویی بر انداختید
اَلاای شهیدان راه خدا
اَیا جان نثاران کوی ولا
کشیدید پَر سوی افلاکیان
نبودید مانند ما خاکیان
پریدید تا اوج بی بال و پَر
گذشتید از مرزهای خطر
چنان در ره بندگی تاختید
که دنیا به پشت سر انداختید
ردای شهادت چو پوشیده اید
از آن شهد نابی که نوشیده اید
بریزید یک قطره در جام ما
که شیرین شود تا ابد کام ما
و از نورتان راه روشن شود
خزان دل ما چو گلشن شود
به پیکار جانانه تان تا ابد
تجاوز گر دون شد اندر لحد
و دنیا گرفتار حیرت شده
برای همه درس عبرت شده
بدانند بی غیرتان خبیث
که این مملکت مهد عشق علی است
و ایران سرای شهیدان بود
کنام پلنگان و شیران شود
رژیم ستم کار بعث عراق
به همراهی اهل کفر و نفاق
به امر اَبرجانیان شرور
خداناشناسان مست از غرور
طمع کرد بر خاک ایران پاک
به سَر داشت تاراج این آب و خاک
به خود وعدهی فتح و داد و نوید
زَهی فکر باطل به سَر پَرورید
همی در نوردید صحرا و دشت
به نیروی خود سخت مغرور گشت
ز صحرا و دریا و خشکی گذشت
گذر کرد از مرز این سبز دشت
به مرد و زن و بی گنه تاختند
ز بس کشتهها پشتهها ساختند
به خشم آتش کینه افروختند
زن و مرد و خورد و کلان سوختند
از این آتش کینهی بی امان
نماند از نشاط و سلامت نشان
منافق صفتهای بی دین پَست
که بودند از کینه مغرور و مست
به تشویق صدام پست و لعین
طمع کرده بر خاک این سرزمین
به دل تخم جور و فتن کاشتند
و تسخیر ایران به سَر داشتند
به سر پروردیدند فکر عبث
به دل بودشان فتح ایران هوس
خدا اندرین عرصهی بی امان
عنایات خود داد بر ما نشان
اهالی نیرنگ و مکر دروغ
شد آمالشان باطل و بی فروغ
تنیدند با دست خود تورشان
کمینگاه مرصاد شد گورشان
تنوری که از جنگ افروختند
خود اول به سختی در آن سوختند
جنان سوخت اجساد ناپاکشان
ز تاریخ هم محو شد نامشان
نبردی نفس گیر و دشمن شکن
که زَد ریشهی خائنان وطن
به آنان که با یورشی چشمگیر
فتادند در روبهان همچو شیر
به پیکار جانانشان تا ابد
نفاق و منافق شد اندر لحد
ز مرصاد در هشت فصل جنون
بُت کفر الحاد شد سرنگون
بیا یادی از تیپ قائم کنیم
از او قدردانی لازم کنیم
چنان نقش برجسته ایفا نمود
که رهبر صمیمانه او را ستود
بگفت آنکه ایستاد این تیپ بود
به رزمندگان و شهیدان درود
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار