امنیت ملی را نمیتوان به مسایل سیاسی و جناحی گره زد/ دلایل مخالفت با جلال طالبانی
به گزارش خبرگزاری بسیج، سردار محمدرضا نقدی فرمانده وقت قرارگاه رمضان در گفتوگویی درباره نحوه ورود به سپاه و فعالیتهای اطلاعاتی خود در سپاه، اظهار داشت: فعالیت رسمی بعد از انقلاب خود را سال ۵۸ از انجمن اسلامی دانشگاه گیلان آغاز کردم؛ در این سال، چون فعالیت کمونیستها در دانشگاه زیاد بود برای دانشجوهای دانشگاه محل تحصیلم کلاسهایی را در قالب انجمن اسلامی برگزار میکردم تا اینکه حمله ضد انقلاب به سپاه رشت صورت گرفت.
وی ادامه داد: در یکی از روزهای همان سال که برای دانشجوهای عضو انجمن اسلامی کلاس گذاشته بودم از سپاه رشت آمدند و از ما خواستند، چون سپاه تازه تشکیل شده و نیروی انسانی به اندازه کافی ندارند و از سوی دیگر ضد انقلاب هم به آنها حمله میکند، به سپاه ملحق شویم.
وی تصریح کرد: آن مقطع زمانی علاقه زیادی به فعالیتهای فرهنگی داشتم؛ لذا زمانی که در سپاه رشت فعالیت میکردم، روزها بیکار بودم به همین جهت درخواست کردم که اجازه بدهند در سپاه هم کار فرهنگی انجام دهم؛ پس از موافقت مسئولان سپاه رشت به عنوان مسئول فرهنگی سپاه رشت فعالیتهای خود را آغاز کردم.
سردار نقدی اضافه کرد: درگیری با منافقین و کمونیست ها، چون تا سال ۶۰ در رشت جدی بود، فرصت رفتن به جبهه را پیدا نکردم؛ آن زمان گروههایی مانند آرمان مصطفوی که تفکراتی شبیه گروهک «فرقان» داشتند توانسته بودند در سپاه لنگرود نفوذ پیدا کنند؛ همچنین سپاه شهرستان لاهیجان نیز در دست منافقین بود و سپاه گرگان هم وضعیت مشابهی داشت؛ چون این سپاهها بدون گزینش و سازماندهی ارتشهای کلاسیک و به شکل محلی تشکیل شده بودند؛ لذا برای مقابله با این گروهها در رشت مانده بودم.
وی در ادامه با اشاره به اینکه آنها قصد داشتند وضعیت مشابهی مانند کردستان را بواسطه وجود جنگل در شمال ایجاد کنند، بیان کرد: بعد از مدتی فعالیت با وجود آن که ۱۸ سال سن داشتم در سپاه رشت ابتدا مسئول اطلاعات سپاه استان و سپس رئیس ستاد سپاه استان گیلان شدم.
مسئول وقت اطلاعات قرارگاه نجف ادامه داد: سال ۶۰ بود که از گیلان به تهران آمدم تا به جبهههای جنوب اعزام شوم، اما اعلام شد که در جنوب نیرو داریم، لذا باید به غرب بروید؛ بدین ترتیب به عنوان مسئول اطلاعات سپاه منطقه هفت کشوری یا قرارگاه نجف که شامل چهار استان همدان، ایلام، کرمانشاه و کردستان میشد، معرفی شدم.
سردار نقدی همچنین گفت: بعد از مدتی پیشنهاد دادیم برای مقابله با ضد انقلاب مستقر در مناطق کردنشین کشور واقع در استان آذربایجان غربی و کردستان، به صورت منسجم عمل شود، چون در آن زمان سپاه آذربایجان غربی زیر نظر سپاه منطقه پنج و کردستان هم زیر نظر سپاه کرمانشاه فعالیت میکرد؛ لذا به دلیل وجود ناهماهنگی میان آنها تلاشهایی که برای مقابله با ضدانقلاب میکردند، نتیجه نمیداد.
وی افزود: پیشنهاد مورد اشاره مورد موافقت فرماندهی وقت کل سپاه قرار گرفت و به دنبال آن، سپاه منطقه ۱۱ و قرارگاه حمزه تشکیل شد؛ در پی آن طی حکمی بنده هم مسئول اطلاعات قرارگاه حمزه شدم و این ادامه داشت تا سال ۶۳ که قانون تشکیل وزارت اطلاعات مطرح شد.
فرمانده قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: در این سال اعلام شد برای انسجام در کارهای اطلاعاتی، کسانی که در اطلاعات سپاه فعالیت میکردند، باید فعالیتهای خود را متوقف کرده و کار را به وزارت اطلاعات محول کنند؛ البته کسانی هم که در اطلاعات سپاه بودند، میتوانستند برای ادامه کارهای اطلاعاتی به وزارت اطلاعات منتقل شوند.
وی ادامه داد: البته من با این کار مخالف بودم؛ چون علاوه بر اینکه علاقهای به کار دولتی نداشتم، این کار را هم غلط میدانستم؛ برای اینکه دولتها سبقه سیاسی دارند و نمیشود امنیت ملی را به مسایل سیاسی و جناحی گره زد؛ البته در هیچ جای دنیا هم کارهای اطلاعتی متمرکز در یک سازمان نیست؛ به عنوان مثال در آمریکا ۱۶ سازمان اطلاعاتی فعالیت دارند که یکی از این سازمان ویژه فعالیتهای اقتصادی است.
سردار نقدی اضافه کرد: وظیفه این سازمان اطلاعاتی آمریکا این است که مثلا رؤسا و معاونین بانکهای مرکزی و وزرای اقتصادی کشورها را منبع خود قرار دهند یا در شرکتهایی همچون نفت با هدف چپاول منابع و ثروت کشورهای مختلف، نفوذ کنند؛ بنابراین تکثر سازمانهای اطلاعاتی لازم است.
وی در ادامه تصریح کرد: به همین خاطر ادامه کار را به معاون خود علی ربیعی (سخنگوی فعلی دولت) سپردم؛ در آن زمان جنگهای نامنظم ابتدا به واسطه موفقیت رزمندگان در چند عملیات بزرگ فراموش شده بود، اما بعد از آن که در چند عملیات بزرگ توفیقهایی را کسب نکردیم، مجدد جنگهای نامنظم مورد توجه قرار گرفت و با تشکیل قرارگاه جنگهای نامنظم در شمال غرب، مسئولیت این قرارگاه به بنده واگذار شد.
سردار نقدی گفت: طی مدت دو سال فرماندهی بنده در قرارگاه رمضان، توانستیم حدود هفت هزار نفر از جبهه ضد انقلاب را جذب کنیم و ستاد «تائبین» یا همان «توابین» را با حضور آنها تشکیل دهیم؛ همین افراد وسیلهای برای تبلیغ اسلام و انقلاب شدند و این باعث شد تا ضد انقلاب برای خنثی کردن اثر این حرکت، تعدادی از همین «تائبین» را ترور کنند، اما وقتی تشییع این شهدا با شکوه برگزار شد، از ادامه این نقشه خود امتناع کردند.
وی با تاکید بر اینکه فعالیت «تائبین» نشان از ظرفیتهای انقلاب است و ربطی به فعالیتهای ما نداشت، عنوان کرد: برای برقراری امنیت در کردستان با استفاده از همین افراد گروههای «حزب الله» را در شهرها شکل دادیم؛ اعضای «حزب الله» به دلیل آشنایی با منطقه، نیروها را مستقیم به محل تجمع ضدانقلاب میبردند و ضربات مهلکی به آنها وارد میکردند.
فرمانده وقت قرارگاه رمضان افزود: لذا تا سال ۱۳۶۵ در قرارگاه رمضان بودم، اما در این سال به دلیل آن که برخی گروههای کرد عراقی مانند جلال طالبانی خواستار همکاری با ایران شدند و چون با قبول درخواست آنها مخالف بودم، آنجا را رها کردم و به جبهه جنوب رفتم.
وی درباره علت این مخالفت گفت: این افراد با صدام همکاری کرده بودند و عدهای را هم برای درگیری با نیروهای ما به این سمت مرز فرستاده بودند؛ علاوه بر اینها پذیرای منافقین نیز بودند؛ بر این اساس من برای پذیرفتن آنها شرط گذاشتم و آن اینکه میبایست سلسله کارهایی را انجام میدادند؛ البته این گروهها ابتدا با ایران همکاری داشتند بعد به سمت دولت مرکزی بعث عراق تغییر مسیر داده بودند و مجدد قصد داشتند به سمت ایران بازگردند.
مسئول وقت اطلاعات قرارگاه حمزه گفت: مسئولان سیاسی جنگ به محوریت هاشمی رفسنجانی آن زمان اصرار داشتند که با طالبانی همکاری داشته باشم، اما من کار با مردم را به آنها ترجیح میدادم و در مقابل، افرادی که زمانی با آمریکا و انگلیس بودند و حتی بعضی از آنها را که در اسرائیل آموزش دیده بودند، قبول نداشتم و معتقد بودم نمیتوان به این افراد تکیه کرد.
وی سپس اظهار داشت: بدین ترتیب از مسئولیت اطلاعات قرارگاه حمزه را واگذار کردم و به نیروهای اطلاعات نیروی زمینی سپاه در جنوب اضافه شدم؛ لذا زمان عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ عضو اطلاعات نیروی زمینی سپاه بودم.
سردار نقدی یادآور شد: آن زمان اسماعیل دقایقی از بچههای بهبهان فرمانده سپاه بدر بود؛ اعضای سپاه بدر را مجاهدین عراقی تشکیل داده بودند که در جبهه، مقابل صدام کنار رزمندگان ما میجنگیدند؛ البته ابتدا این افراد در داخل لشکرها وظیفه شنود مکالمات بیسیم ارتش بعث عراق یا ترجمه بازجویی از اسرای عراقی را بر عهده داشتند و سپس گردانی به نام شهید صدر را تشکیل دادند؛ این گردان را دقایقی به تیپ بدر ارتقا داد، اما بعد از کربلای پنج و به واسطه شهادت دقایقی بنا به تصمیم فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه، در سال ۱۳۶۵ فرماندهی این تیپ به بنده واگذار شد.
وی افزود: آن زمان دقایقی کاری را همانند فعالیت ما در شمال غرب که ما اسم آن را «تائبین» گذاشته بودیم در اردوگاههای اسرای عراقی آغاز کرده بود؛ وی برای این کار پادگانی را برای این منظور اختصاص داده بود و توانسته بود تیپی به نام «احرار» را متشکل از اسرای نادم عراقی تشکیل دهد؛ لذا زمانی که به جای شهید دقایقی مسئولیت تیپ به بنده واگذار شد، فعالیت وی را گسترش دادم به نحوی که توانستیم هفت هزار نفر از اسرای نادم عراقی را جذب کنیم.
فرمانده وقت سپاه بدر تاکید کرد: لذا به استعداد یک تیپ از نفرات را داوطلبانه به ارتفاعات میان سلیمانیه و کرکوک عراق بردیم و پایگاهی در آنجا ایجاد کردیم و با استفاده از این نفرات عملیاتهای نامنظم مثل عملیاتهای «ظفر» را انجام دادیم؛ البته برای اینکه هم در شمال غرب و هم در جنوب بتوانیم پشتیبانی نیروها را انجام بدهیم، ستاد سپاه «بدر» را در کرمانشاه قرار داده بودیم و بدین ترتیب فعالیت بنده در سپاه بدر تا پایان جنگ ادامه داشت.
وی درباره «جام زهر» هم اظهار داشت: زمانی که قطعنامه قبول شد، برای اطلاع این موضوع به فرماندهان تیپ و لشکرها از ما خواستند در پادگان گلف اهواز یا همان قرارگاه کربلا حضور پیدا کنیم؛ لذا وقتی این موضوع را اعلام کردند، هیچکدام از فرماندهان با قبول قطعنامه موافق نبودند و وقتی در آنجا نامهای که به امام (ره) نوشته شده بود، مبنی بر اینکه برای ادامه جنگ چه امکاناتی نیاز است، فرماندهان اعلام کردند این نامه مورد تایید ما نیست؛ لذا اصرار داشتند به صورت دستهجمعی برویم خدمت امام و از ایشان بخواهیم که تصمیم خود را در پذیرش قطعنامه تغییر دهند.
سردار نقدی ادامه داد: چون تصمیمی که در خصوص نیاز جبههها گرفته شده بود، سیاسی بود؛ یعنی آنهایی که ملزومات جبههها را نوشته بودند، سیاسی بودند؛ سیاسیونی که در رأس جنگ قرار گرفته بودند از همان ابتدا میگفتند یک عملیات انجام بدهیم تا جنگ را به اتمام برسانیم.