حسین پورجلالی، سرپرست نیروهای داوطلب امدادگر و مسئول سردخانه بیمارستان شهید بهشتی در گفتگو با خبرنگار بسیج در اندیمشک اظهار داشت: در آذرماه سال 1335 در خانواده کارگری در محله باغ شیخ اهواز به دنیا آمدم و دوران کودکی و نوجوانی خود را در اهواز گذراندم و بهدلیل بازنشست شدن پدرم به دزفول برگشتیم و در سال 56 در راهپیماییها شرکت کرده و وارد جریان انقلاب شدم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ساکن اندیمشک شدم.
وی با اشاره به آغاز جنگ تحمیلی افزود: با شروع جنگ تحمیلی سبک زندگی ما و همچنین خاطرات ما به کلی فرق میکند.
پورجلالی، گفت: در ابتدای جنگ از اندیمشک به محله قدیمی پدری به دزفول رفتیم و در مسجد محل(مسجد آیت الله نبوی) به مردم و نیروهای داوطلب آموزش نظامی میدادند و افراد داوطلبانه را به جبهه اعزام میکردند.
وی افزود: من هم همانند دیگر جوانان خواستم به صورت نیروی داوطلب به جبهه اعزام بشوم ولی بهخاطر نقض مادرزادی پایم قبول نکردند و گفتند شما در پشت جبهه کمک کنید. خیلی سخت میگذشت چرا نمیتوانستم همانند سایر جوانان محله به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام بشوم.
سرپرست گروه امدادگران در زمان دوران جنگ تحمیلی، عنوان کرد: زمینی خاکی بزرگ در خیابان سپاه اندیمشک وجود داشت که بچههای محله در آن چادری زده و مشغول به نماز جماعت و جلسات قرآن بودند و برای نماز به آنجا رفتم و با بچهها کم کم آشنا شدم و با آنها همکاری کردم.
وی گفت: با بچهها برای ساخت بنای مسجد عهد و پیمان بستیم و هرچه زمان میگذشت تعداد جوانان حاضر در مسجد بیشتر و برنامههای مسجد منظمتر میشد و در شرایط جنگ، مساجد فعالیت این چنینی نداشتند و شاید تنها مسجدی که در اندیمشک همیشه صدای اذان از گل دسته هایش قطع نشد، مسجد مصطفی خمینی بود.
پورجلالی، اضافه کرد: سال 60 یکی از دوستان به نام آقای رضا یعقوبی نژاد از دزفول به عنوان مسئول شبکه بهداری به اندیمشک منتقل شده بود و به مسجد ما آمد و از ما جهت کمک به زخمیهای جنگ در بیمارستان راهآهن تقاضای همکاری کرد و بنده قریب به 45 نفر به عنوان امدادگر به بیمارستان بردم.
وی افزود: افراد امدادگر را تقسیمبندی کردیم و وظایف افراد را مشخص و افراد به انجام وظایف خود پرداختند و من هم به عنوان سرپرست گروه امدادگران و سردخانه بیمارستان مشغول به کار شدم.
سرپرست گروه امدادگران، گفت: تمام شهدایی که از جبهه و بمباران به آنجا میآوردند باید تحویل میگرفتم و آنها را آماده میکردیم تا اگر برای شناسایی از خانواده آنها کسی میآمد پیکر شهدا مناسب باشد؛ ولی گاهی اوقات کاری از دستمان برنمیآمد و ناچارا فقط روی شهید را به خانواده نشان میدادیم و بعد از شناسایی و غسل جهت مراسم تدفین به خانواده هایشان تحویل میدادیم.
وی افزود: خاطرات زیادی از جنگ و موشک باران اندیمشک دارم که هیچ وقت آن صحنهها را از یاد نمیبرم ولی زیاد هم به زبان نباید آورد چرا که خیلی سخت به ما گذشت و امیدوارم هیچ وقت آن صحنهها دوباره برایم تکرار نشود.
پورجلالی، اظهار کرد: در ابتدای کار، بیمارستان شهید بهشتی چهار کشو برای سردخانه داشت که بیشتر وقتها در هر کشو نسبت به قواره شهید دو یا سه شهید جای میدادیم و بقیه شهدا را در اتاقی دیگر قرار میدادیم و بین آنها یخ میگذاشتیم.
وی در ادامه افزود: زمانیکه عملیات شروع میشد و یا شهر بمباران میشد به قدری تعداد اجساد زیاد بود که مجبور بودیم عدهای از شهدا را به معراج شهدا که بالاتر از اندیمشک در ابتدای جاده شوش بود اعزام کنیم تا در محل مناسب نگهداری شوند.
سرپرست گروه امدادگران بااشاره به مشارکت مردم در کمکرسانی به جبهههای نبرد حق علیه باطل گفت: مردم در زمان جنگ در یاری رساندن به جبههها میشتافتند و با هرآنچه که داشتند در کمکرسانی به جبههها کمک میکردند.
وی گفت: هرزمانی که پنبه، ملافه و پتو برای مجروحین در بیمارستان کم داشتیم، سه وانت از درب بیمارستان شهید بهشتی به سمت میدان امام خمینی(ره) حرکت میکردند و بنده در عقب وانت ایستاده و فریاد میزدم به پنبه، ملافه و پتو نیازمندیم بعد از یکی یا دو ساعت هر سه وانت پر میشدند و مردم وسایل مورد نیاز را از مغازهها خریداری میکردند و یا از خانه هایشان وسایل مورد نیاز را جمع آوری میکردند و تقدیم میکردند و زمانی که اعلام میکردیم به خون نیازمندیم صف کیلومتری تشکیل میشد.
پور جلالی، گفت: پیشنهاد تشکیل یک داروخانه شبانهروزی را برای اندیمشک دادم و آقای یعقوبی نژاد که اولین رئیس شبکه بهداشت بود به اهواز رفته و پیگیری کردند و با تشکیل این داروخانه شبانه روزی موافقت شد و به قیمت سه میلیون و دویست هزار تومان برای شبکه بهداشت خریداری شد.
وی افزود: در زمان جنگ، برخی از داروها کمیاب بودند ولی با تلاشهای آقای یعقوبی نژاد از اهواز و تهران داروها تهیه میشد و کم کم نیاز دارویی مردم برطرف شد و زیرزمین ساختمان داروخانه را به صورت ستاد آمادهباش در آورده بودیم تا در صورتی که حمله موشکی به شهر صورت گرفت، سریعاً خود را به محل اصابت موشک برسانیم.
سرپرست گروه امدادگران بااشاره به مشکلات و سختیها در دوران جنگ تحمیلی عنوان کرد: در آن دوران کارهایی انجام گرفت که در نوع خودش بینظیر بوده، مردم بصورت خودجوش و منسجم عمل می کردند و مشارکت مردم در آن دوران به یاد ماندنی است که هیچ وقت فراموش نخواهم کرد و بیشتر وقتها لحظه به لحظه آن زمان جلوی چشمانم میرود.
وی گفت: در زمان جنگ تحمیلی، مردم با مشکلات و سختیهایی روبه رو بودند و بچههای مسجد مصطفی خمینی برای تنوع و رفع خستگی تصمیم به اجرای تئاتر کردند و داستان این تئاتر به وسیله محمد گلستانی نوشته شد و هنرپیشههای این تئاتر از بچههای مسجد مصطفی خمینی بودند و اسم این تئاتر را آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند گذاشتیم و بعدها نمایش کوتاه کمدی به نمایشنامه قبلی اضافه کردیم که برای مخاطبان بسیار جذابت داشت.
پور جلالی، اضافه کرد: بچههای مسجد، خجالتی بودند و تا بعد از چند شب تمرین توانستند بخوبی این تئاتر را در سینما راهآهن اجرا کنند و بلیط ورودی این تئاتر، 30 ریال بود و متقاضیهای زیادی از ارگانها و ادارات داشتیم و گاهی اوقات انقدر متقاضی داشتیم که وسط سالن سینما هم جمعیتی نشسته بود و چون بعد از چند سال بود که نمایش اجرا میشد برای جوانان و نوجوانان تازگی خاصی داشت.
وی در ادامه افزود: برخی از افراد فکر میکردند که دستاندرکان این نمایش افرادی هستند که دورهای دیدهاند ولی این گونه نبود و بچهها بخاطر اسلام و مردم با تمام وجود و علاقه از خود مایه میگذاشتند.
سرپرست گروه امدادگران، گفت: با کمک بچههای مسجد مصطفی خمینی و دیگر برادران و خواهران، اولین تشکیل ستاد نماز جمعه در بلوار راه آهن به امانت آیت الله هروی تشکیل شد.
وی در ادامه افزود: در شدیدترین تهدیدهای صدام، که موشک باران شهرها بود، مردم اندیمشک همانند هرروز مشغول به کار بودند و شبها هم به زیرزمین رفته و در آن جای کوچک و تنگ میخوابیدیم و موقعی که صدای مهیب موشک در آن خلوت شب به گوش میرسید بدون اینکه لحظهای درنگ کنیم به طرف بیمارستان برای کمک میرفتیم.
پورجلالی با اشاره به پایان یافتن جنگ تحمیلی افزود: بعد از جنگ تحمیلی باتوجه به سابقه ورزشی بنده از سال 67 تا 82 به مدت 15 سال رئیس هیئت کشتی اندیمشک بودم و مدت چندسال عضو کمیته پزشکی و انضباطی در هیئت کشتی استان خوزستان بودم.