تهمت زنندگان به مدافعان حرم باید پاسخگو باشند/ ناگفتههای جنگ توسط رزمندگان بازگو شود
حجت الاسلام حسن بیگدلی در گفتوگو با خبرنگار بسیج زنجان، با بیان اینکه بنده در سال ۴۹ در روستای مزیدآباد شهرستان خدابنده متولد شدهام، اظهار داشت: در سن ۱۰ سالگیام جنگ آغاز شد و این دوران زمان تحصیل من و همسن و سالانم در مدرسه بود و هر زمان که تلویزیون یا رادیو روشن بود آهنگ جبهه و جنگ و سخنرانی حضرت امام(ره) پخش میشد. افرادی که سن و سال بالاتری داشتند به جنگ رفته و برمیگشتند و همواره مورد استقبال مردم بودند. مردم نیز کمک حال رزمندگان بودند و کمکهای مردمی آشکارا در محل جمعآوری و به جبهه ارسال میشد.
وی افزود: فضای رفت و آمد به جبهه و جنگ تا سال ۱۳۶۴ در ذهن درگیری ایجاد کرده بود که در نهایت آبان ماه با شش نفر از دوستانم برای ثبت نام به واحد بسیج مراجعه کردیم اما نکته جالب ماجرا این بود که مسئولان ثبت نام اعلام کردند شما هنوز بچه هستید هر زمان که بزرگ شدید فرصت حضور در جبهه را خواهید داشت. اما عشق و علاقه برای دفاع از وطن در حدی بود که هر آنچه ذهن یاری میکرد و راهحل به نظر میرسید به کار بردیم تا از قافله رزمندگان عقب نمانیم، در این بین راه حل جالبی به فکر خطور کرد و اقدام به دستکاری تاریخ تولدمان کردیم تا بزرگتر از سن واقعی مان باشیم در این جهت تاریخ تولد را از ۴۹ به ۴۸ تغییر دادیم.
مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه انصارالمهدی(عج) استان زنجان با اشاره به اینکه به دلیل رفتوآمد و اصرار برای حضور در جبهه کاملا شناخته شده بودیم و هر بار توسط مسئولان ثبت نام کننده طرد میشدیم،افزود:در نهایت آخرین راهکار اینبود که بدون اینکه مسئولان متوجه شوند به تعداد همراهانم از فرمهای ثبتنام برداشتیم و پس از پر کردن اطلاعات آنها ،با ترفندی خاص در بین سایر فرمهای ثبت نام قرار دادیم. در نهایت نوبت به ساماندهی رسید و موفق شدیم با تمام تلاش و شیوههایی که به کار گرفته بودیم جزو رزمندگان برای اعزام به جبهه باشیم.
حجت الاسلام بیگدلی بیان کرد: زمانی که تصمیم گرفتم عازم جبهه شوم برادر بزرگم در جبهه حضور داشت و نظر پدرم بر این بود که من در کنار خانواده بمانم تا بعد از برگشت ایشان من به جنگ بروم، اما با زبان بچگی که داشتم پدرم را تا حدودی راضی کردم با این حال در زمانی که در مینیبوس نشسته بودم تا عازم شوم، پدرم آمد و هر چه اصرار میکرد لحظهای از ماشین پیاده شوم اما نمیتوانستم قبول کنم چراکه ترس این را داشتم که مانع رفتنم شود بالاخره پیاده شدم با مادر و پدرم خداحافظی کردم. پدرم گفت مرا به حضرت علیاکبر(ع) میسپارد و گریه سنگینی داشت با این حال بعد این اعزام چندین بار هم رفتم اما پدرم هیچ زمان مانع رفتنم نشد.
وی تصریح کرد: زمان حرکت اعلام شد و تا حدودی مطمئن شدیم که اعزام ما قطعی است با این حال پادگان امام حسن مجتبی(ع) در استان تهران رسیدیم و چند روز در این محل مستقر بودیم، اما در این بین عدهای را در ابتدا اعزام کردند در نهایت ما نیز به غرب کشور اعزام شدیم در این مرحله ما دوباره به زنجان برگشتیم و قریب به ۴۵ روز در پادگان مالکاشتر آموزش دیدیم و در مرحله اولیه به شهرستان بانه استان گردستان اعزام ودر پادگان ساوان مستقر شدیم.
حجت الاسلام بیگدلی ادامه داد: پس از حضور در کردستان،در زمستان سال ۶۵ به منطقه دزفول در جنوب کشور اعزام و در شهرک عرب نشین حمزه مستقر شدیم این در حالی بود که اولین تیپ مستقل زنجان در آن زمان شکل گرفت و گردان حضرت قاسم(ع) نیز که اعزامی از شهرستان خدابنده بود در این بین حضور داشت که من نیز جزو این گردان بودم. در این محل تمرینات سخت وفشرده ای در جهت تقویت نیروی جسمانی و امادگی جهت حضور در عملیات ها انجام می شد. در این مدت علیرغم سختی بسیار به دلیل تمرینات فشرده بدون حضور در میدان جنگ، شیرینیهایی نیز وجود داشت. در این خصوص یکی از خاطرات جالب این بود که یکی از رزمندگان گردان ابهر بعد از اینکه در جمع ما حضور یافت از وی به دلیل اعزام دیر هنگام خود برای نبرد انتقاد کردیم اما با لحنی خاص اذعان کرد هر زمان شام شما مرغ باشد زمان اعزام برای نبرد آغاز شده است. در این بین بعد از دو روز از این ماجرا هنگام برگشت از نماز مغرب و عشا متوجه شدیم که شام آن شب مرغ است دوستان به قدری خوشحال بودند که یقینا زمان اعزام به نبرد فرا رسیده است با این حال تردید نیز برای تحقق یا عدم تحقق آن نیز وجود داشت با این حال صبح که برای نماز بیدار شدیم وعده را تحقق شده دیدیم چراکه اتوبوسها آماده برای سوار کردن ما و اعزام به منطقه نبرد بودند.
مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه انصارالمهدی(عج) استان زنجان با بیان اینکه ما یک شب در خرمشهر مستقر شدیم گفت: دشمن خرابی های سنگینی در این شهر به بار اورده وسبب تخریب بناهای زیادی شده بود. بالاخره بعد از حضور چند ساعته به قرارگاه ۱۱ عراق حمله کردیم که در نهایت این قرارگاه با چهار ساعت نبرد به دست رزمندگان زنجانی آزادسازی شد.
وی با بیان اینکه دو خاطره زیبا از جبهه همواره در ذهنم تداعی میکند، گفت: شخصی به نام قاسملو در جبهه حضور داشت که آرپی چی زن بود و همواره به وی گوشزد میکردیم که در تیررس قرار داری و امکان دارد شهید شوی اما وی همواره یک تکیه کلام خاص داشت و اعلام میکرد من شهید میشوم و دخترم میماند. اتفاقا برای اولین بار که شهادت شخصی را دیدم همین آقای قاسملو بود که همزمان با پرتاب آرپی جی یک گلوله به وی اصابت کرد و به شهادت رسید که شهادتش برایم بسیار سنگین بود. به هر حال پس از این حادثه پنج نفر از عراقیها را که دارای درجههای نظامی بالایی نیز بودند ما به درک واصل کردیم.
این مسئول با اشاره به اینکه بیشتر نیروهای اعزامی به جنگ سن ۱۶ تا ۲۲ سال داشتند و بسیجیوار وارد عمل شده بودند،خاطرنشان کرد: این تفکر بسیجی و اقدام الهی بسیج و رشادت رزمندگان سبب واهمه دشمن شده بود. دشمنان وقتی که صدای الله اکبر بسیجی را میشنیدند ترس وجودشان را میگرفت و با تمام امکانات یا شکست میخوردند یا اسیر میشدند. از طرف دیگر وقتی می دیدند فرماندهان پای کارند یک ابهت ویژه برای نیروهای خودی و یک رعب و وحشت برای نیروهای دشمنان ایجاد میکرد.
وی تاکید کرد: دفاع مقدس سراسر توفیق بود و افراد زیادی با اینکه به نماز کاهل بودند با عشق و علاقه نماز میخوانند، اشخاص زیادی عمق شناخت دین را نداشتند اما در جبهه این شناخت حاصل میشد. با این حال روحانیت و طلاب نیز به نسبت صنفشان علاوه بر تعداد اعزامی بیشتر، شهیدان و آزادگان بیشتری نیز دارند. در جنگ فرمانده گردان وتیپ ،روحانیون و...حضور داشتند و علاوه بر استان در سطح کشور این مسئله نمود داشت و روحانیت سعی میکرد همواره در قسمت رزمی حضور داشته باشند این در حالی است که 43طلبه شهید از استان زنجان وجود دارد.
مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه انصارالمهدی(عج) استان زنجان در پایان با بیان اینکه جنگ ناگفتههای زیادی دارد که رزمندگان دوران دفاع مقدس میبایست این ناگفتهها را بازگو کنند، گفت: خصوصا رزمندگانی که در حاشیه هستند و کمتر از آنها نام برده شده است باید مورد توجه قرار گیرند چراکه با این که قریب به ۵۰ ماه نیز در جبهه حضور داشتند اما در مظلومیت قرار گرفتهاند و مقصر آن نیز ما مسئولان هستیم، حتی برخی از رزمندگان با این که جانباز هم شدهاند اما به دنبال آن نیز نرفتهاند که اینها تماما عنایت الهی و البته عدم توجه مسئولان است. با این وجود در حال حاضر مدافعان حرم نیز با تمام سختیها از حرم دفاع کردند بدون اینکه حتی چشمداشتی به حقوق و دریافت پاداش داشته باشند هر چند که تهمتهای بسیاری نیز به این افراد زده شد و تهمت زنندگان باید پاسخگو باشند. با تمام اینها تمام اقدامات و تکلیف محوریها سبب شده تا انقلاب ما همچنان پایدار باشد.