منطقهای در حاشیه کلانشهر اهواز که شکل گرفتن آن به صورت تدریجی و از سال ١٣٦٥ رغم خورد، خانههایی حلبی که روز به روز بر تعداد آنها افزوده شد تا جایی که ساکنانش به حلبینشینها یا همان داراهای ندار معروف شدند؛ مردمانی که به ظاهر صاحبخانه اما در واقعیت، بیخانمان بودند.
به مرور زمان و با گسترش جغرافیای شهری، حلبها به آجرهایی تبدیل شد که روی هم قرار میگرفت تا حیالتنک بافت شهری را نیز تجربه کند اما موج محرومیت در کوچههایش هرچند با شدت و ضعف، همچنان جریان داشت، محرومیتی که تلخیاش توجه جهادگران قرارگاه ارصاد را به خود جلب کرد و باعث شد تا آستین غیرتشان را برای شیرین کردن کام مردم بالا بزنند؛ آنچه در ادامه میخوانید، خاطرات این آستینهای بالا زده شده از زبان مصطفی معلی، فرمانده جهادی این قرارگاه است:
از جرقه اولیهای که منجر به تشکیل قرارگاه ارصاد شد برایمان بگویید
جرقه تاسیس قرارگاه دقیقا همزمان با سیل اواخر سال ۹۷ زده شد، حس مسؤولیتی که غیرتمان را برای دل به میدان زدن نشانه رفته بود و تا به خودمان آمدیم دیدیم که تشکیلات زودتر از آنچه فکرش را میکنیم شکل گرفته و کمکها در حال جاری شدن است.
اما در تعریفی کلی، قرارگاه ارصاد از مردم و برای مردم و با رویکرد رسیدگی به مستضعفان و با نگاه اشتغالزایی و خودکفایی میباشد؛ راستش بچهها تمام همتشان را روی اشتغالزایی بیشتر متمرکز کردهاند.
رصد مشکلات چگونه اتفاق میافتد؟
به ۲ شکل: اولین راه ما رابطینی هستند که در مناطق مختلف کمبرخوردار داریم، آنها از نزدیک با خانوادهها معاشرت و گفتوگو کرده و نتایج را به صورت موردی یا مجموعهای به ما گزارش میدهند.
دومین راه نیز بازدیدهای میدانی است که بنده حقیر هر هفته انجام میدهم و پای صحبتهای مردم مینشینیم تا از نزدیک مشکلات را بررسی کنیم.
تامین هزینههای قرارگاه وابسته یا مردمی است؟
در ابتدا و شروع کار در تامین هزینهها با مشکلات فراوانی مواجه شدیم چون بحث یک یا دو میلیون تومان نبود.
شاید این جمله کمی متفاوت به نظر بیاید اما مردم واقعا عجیباند چون وقتی کار دلی یک گروه جهادی را ببینند با تمام وجود به کمک میآیند.
اینطور هم نیست که کمکها از قشر به خصوصی باشد، یادم میآید یکی از جوانها که اصلا مسجدی نبود و حتی مدل مو و تیپ متمایزی داشت از دوستانش پول جمع میکرد و برای کمک میآورد، کسی از او توقعی نداشت، حتی اصراری هم نبود اما خودجوش آستینهایش را بالا زده بود و پا به پای بقیه بچههای مسجد تلاش میکرد.
حرف و بحث شعار نیست اما این واقعیتهای عینی نوید میدهد که انسانیت و فرهنگ مواساتی که مقام معظم رهبری فرمودهاند تا دل این جوانها نفوذ کرده و ثمر داده است.
یعنی تمام هزینههای رزمایش لبخند حضرت و بقیه خدمات در حیالتنک مردمی بود؟
بله کاملا مردمی؛ ما ۳ رزمایش برگزار کردیم که برای رزمایش اول، ۱۱۵، رزمایش دوم ۲۱۵ و رزمایش سوم ۴۵۰ میلیون تومان فراخوان مردمی دادیم و هر سه به ترتیب در کمتر از ۳۰، ۴۵ و ۹۰ روز تامین شد.
بچهها در رزمایش لبخند حضرت ۳ به سراغم آمدند که آقای معلی، باید از فلان و بهمان شرکت کمک مادی دریافت کنیم اما مخالفت کردم، میدانید چرا؟ چون برکت پول مردم یک چیز دیگر است، در این یک سالی که فعالیت داشتیم هم تمام کمکها مردمی و لطف حضرت زهرا (س) شامل حالمان بوده است.
در رابطه با هزینههای جمعآوری شده رزمایش سوم نیز مقرر شده تا مبلغ در چند محور هزینه شود که مهمترین آنها اشتغالزایی و فرعیترینشان بستههای ارزاق است، چرا که در قرارگاه و پس از بررسیهای علمی و میدانی و مشاورهها به این نتیجه رسیدیم که بستههای ارزاق یک مسکن موضعی است و راه علاج ریشهای مشکلات نمیباشد.
لحظه ورود به حیالتنک را برایمان توصیف کنید، چرا آنجا را به عنوان نقطه هدف انتخاب کردید؟
این مردم واقعا نجیب و استثنائی هستند؛ در اولین ورود آنقدر رفتارهای زیبا و محبتآمیز با ما داشتند که گویی چندین سال است با هم دوست و آشنا هستیم.
میهمان خانههایشان شدیم و با رسوم و زبان زیبایشان از ما استقبال کردند، هنوز طعم چایی آن روز زیر زبانم مانده که چه گرم و صمیمی دور هم نشستیم و از شادیها و غصههایشان گفتند و شنیدیم.
الآن که با سوال شما آن روز را مرور میکنم میبینم که اصلا متوجه نشدیم چطور گذشت، چقدر با پیرها گپوگفت و با جوانترها شوخی کردیم، یک فضای صمیمی که انگار وسط خانواده خودت نشستهای.
راستش همین صمیمیت و خونگرمی ما را برای بیشتر با آنها بودن جذب کرد و بعد از بررسیها متوجه شدیم حیالتنک منطقهای است که اصلا به آن توجه نشده و به جز حضور نماینده ولی فقیه کسی پای دردودلهایشان ننشسته است، خب ما هم گفتیم شاید حضورمان بتواند تاثیر مثبتی بر روزگار این مردم شریف بگذارد.
قرارگاه چه اقداماتی در حیالتنک انجام داده است؟
ما در منبعآب و پردیس کارگاه داریم اما در حیالتنک این ظرفیت را دیدیم که مردمش به سمت تولید قارچ یا حتی پرورش مرغ بومی و عربی و موارد اینچنینی سوق داده شوند.
در فاز اول به عنوان کار تحقیقاتی یک کارگاه را در منطقه تاسیس کردیم تا اگر جواب داد و توانستیم محصولات خوب را به بازار عرضه کنیم خانههای حیالتنک را اتاق به اتاق وارد چرخه تولید کرده و اشتغالزایی را گسترش دهیم.
در حال حاضر کارگاه مرحله تحقیقاتی را پشت سر گذاشته و وارد فاز دوم شدهایم؛ جوانان مختلف منطقه را نیز به صورت گروههای چند نفره در بازههای مختلف به کارگاه میآوریم تا آموزشها را به صورت تجربی فرا بگیرند.
در مسئله آبرگرفتگی نیز اقدامات بسیار خوبی صورت گرفته و کارگاه قارچ اولین کارگاه است که انشالله به مرور زمان شاهد اتفاقهای متفاوتتری نیز باشیم.
شنیدهایم قرارگاه توجه ویژهای به زنان باردار و مسائل خانواده در حیالتنک داشته است
بله در مسئله درمان و زنان باردار اعلام کردیم که هر زمان بانویی در این منطقه باردار شد، قرارگاه تا زمان وضع حمل در کنار خانواده و حمایت خواهد کرد.
متخصصین و سوپروایزر بیمارستان رازی که معاونت درمان هستند را نیز وارد کار کردیم تا به خانوادهها فشار مالی وارد نشود؛ همچنین با مؤسسات خیریه درمانی نیز تفاهمنامه امضا کردیم تا پروسههای درمانی مردم این منطقه به سهولت طی شود.
قرارگاه مشکلات خانوادهها را اولویتبندی میکند و برحسب نیاز درمانی، اشتغالزایی، تغذیهای، تحصیلی و مسکن خدمات میدهیم، رسیدگیها مختلف است و هر خانواده حیالتنک یک نسخه محرومیتزدایی را با توجه به شرایطش دریافت میکند.
خاطره تلخی بود که شما را آزرده و از نظر روحی متألمتان کند؟
خاطرات تلخ آنقدر زیاد است که وقتی برای بچهام اسباببازی میخرم ناخودآگاه جلوی چشمم قطار میشوند و عرق شرم بر پیشانیام مینشیند اما یکی از تلخترینشان ماجرای آن روز بود:
با بچههای قرارگاه وارد حیالتنک شدیم که یک مرد با پای معلول را دیدیم، اول به نگاه یک عابر پیاده بود اما کمکم بیقراریاش توجهمان را جلب کرد، با اضطراب یه خط راست را میرفت و میآمد، حتی چندبار تا نزدیکی مغازهها رفت و برگشت.
حس کردیم مشکلی دارد، نزدیکش شدیم و حالش را که پرسیدیم با بغض گفت ۳ روز است بچهاش شیر خشک نخورده، جان در بدن ندارد! مغازهها هم دیگر به او قرض نمیدهند.
با عجله خودمان را به خانهاش رساندیم، از قضا تابستان و کولر خانهاش هم خراب بود، این طفل شیرخوار وخواهر کوچکش روی زمین بیحال افتاده بودند، استیصال در صورت پدر و مادر موج میزد؛ خدا را گواه میگیرم پول شیرخشک را که دادیم و اطمینان را بر قلبشان گذاشتیم که حمایتشان خواهیم کرد آنقدر این پدر و مادر خوشحال شدند که انگار بچهی دور از جان، مُردهشان زنده شده است.
در واقع این ما نیستیم که به مردم لطف میکنیم بلکه در واقع آنهایند که به رشد ما کمک میکنند، این وظیفه الهی ما است که به پاس شکر نعمت در خدمتشان باشیم.
ملامت نشدید که چرا کارهایتان را در رسانهها بازگو میکنید و چراغخاموش پیش نمیروید؟
ما میخواهیم طعم واقعی انقلاب و حضور بچههای انقلابی را به مردم بچشانیم؛ دیگر دوره اینکه با این منطق و استدلال که در خانه بمانیم نکند ریا شود گذشته است.
بچههای انقلاب باید دل به میدان بزنند و بقیه ببینند؛ ثمره همین دیدنها نیز اعتمادی است که بین مردم مناطق محروم و بچههای جهادی برقرار شده است و آنها را شریک شادی و دردهایشان میدانند.
من همیشه به بچههای مسجد و قرارگاه تاکید میکنم از زمانی که یک فرد به شما مراجعه میکند تا زمانی که میخواهید نعمتی را به دستش برسانید نباید بیشتر از ۴۸ ساعت یا نهایتا ۷۲ ساعت زمان ببرد.
نمیدانم خبر دارید یا نه اما ما در قرارگاه عنوانی به نام مثلا مددجوی حیالتنک نداریم و عزیزان را ولینعمت صدا میزنیم چرا که طبق حدیثی از امام حسین (ع) مردمی که نیازهایشان را به ما میگویند ولینعمت هستند.
در پایان نیز باید بگویم که مدت زیادی از تشکیل قرارگاه نگذشته و هرچه رقم خورده به همت محبت و غیرت مردم و نگاه حضرت زهرا (س) بوده؛ انشالله زمانی فرا برسد که شاهد گسترش روزافزون حرکتهای جهادی باشیم.
انتهای پیام/