به گزارش سرویس اساتید خبرگزاری بسیج، حامد حاجیحیدری در یادداشتی به موضوع مذاکرات وین پرداخته است.
در متن این یادداشت آمده است:
قضیه
مذاکرات وین، تنها در «یک صورت» موفق خواهد بود. و در غیر از این «یک صورت»، در هر حال، به «خسارت محض مضاعف» بدل خواهد شد.
به عبارت دیگر، در خارج از این یک حالت، توافق وین، به توافقی خاکستری بدل نمیشود، بلکه منفذی را باز میکند که نتیجه را در کوتاهمدت یا بلندمدت، به سیاهی محض میکشاند.
اگر مذاکرات وین به این نتیجه منجر شود که کلیه تحریمهای ناقض برجام، به علاوه تحریمهایی که به هر عنوان در دوره اوباما و ترامپ پس از برجام وضع شدهاند (بهویژه تمدید قانون کاتسا)، رسماً و به طور دائم لغو شوند، و همچنین، هر نوع وضع تحریم جدید از سوی طرفهای برجام نقض برجام تلقی گردد، آنگاه نتیجه مذاکرات «تا سقف برجام» و در نسبت با این سقف، موفق خواهد بود (البته بدون ملاحظه این مطلب که ما تا کنون از طرفهای برجام بابت عدم عمل به تعهدات خود طی سالیان پس از برجام خسارتی مطالبه نکردهایم)؛ و اگر...
و اگر طرفهای برجام، بنا به ملاحظاتی مانند حقوق بشر، وضع تحریمهای تازه را حق خود بدانند، آنگاه این منفذ، هر چند کوچک، زمینهای خواهد بود که کل تحریمهای رفع شده در پشت سد برجام را در کوتاه یا بلندمدت عبور دهد و بازگرداند، و برآیند نتیجه این خواهد بود که ما فرصتهای مهمی را در پیشرفت اتمی و توسعه صنعتی و امنیت کشور از دست خواهیم داد، بدون آن که همان مابازاءهای ناچیز پیشبینی شده در برجام را به دست آورده باشیم. این، میشود «خسارت محض مضاعف».
برهان
هم دولت اوباما، و هم دولت ترامپ فهرست گستردهای از مجازاتها را علیه ایران اعمال کردهاند که ظاهراً مغایرتی با برجام ندارند، ولی در عمل، بیش از تحریمهای گشوده شده در برجام را جبران میکند و عملاً برجام را برای ایران بیمنفعت میسازد. دولت اوباما، قدری با ظرافتی ظریف، باب این تحریمها را در تمدید قانون کاتسا در سال 1395 گشود که در آن موقع، دولت و آقای ظریف ضمن اذعان به آن که این تمدید ناقض برجام است، با این حال کوشیدند که به آرامی از کنار این نقض برجام عبور کنند. در عین حال، ترامپ، با اعمال گسترده 1500 تحریم، کوشش کرد تا علاوه بر و مهمتر از فشار بر ما، به ایران و جامعه جهانی پیامی بدهد؛ این پیام را بدهد که برجام برای ایران هیچ دستاوردی نباید داشته باشد و این موضوع برای امریکا یک پایه و مبنای سیاستی است. این پیام صریح، همان چیزی است که هماکنون نیز دولت آقای روحانی میکوشد آن را نادیده بگیرد و تلاش دارد تا به تعارفات دیپلماتیک تیم بایدن، دل خوش دارد، شاید بدون دستاورد صحنه سیاست ایران را ترک نگوید. تیم آقای روحانی به تعارفاتی دل خوش میدارند که بارها اثبات شده است که در عمل، ارزشی ندارند، و هم اوباما و هم ترامپ، آنها را نقض میکنند.
حتی با انقضای دولت ترامپ، هماکنون و در دولت بایدن، این امر ثابت مانده است که دولت امریکا میخواهد پایه و مبنایی را برای حق خود برای تحریم ایران حفظ کند. در واقع، پیچیدهترین چالش موجود در مسیر مذاکرات وین، تفاوت تفسیر ایران و آمریکا درباره مغایرت تحریمها با برجام است. اکنون، بیش از پیش، معلوم شده است که چگونه امریکا حتی با بازگشت به برجام در بلندمدت میتواند تحریمهای جدید را جایگزین تحریمهای برجامی کند.
ایالات متحده طرح کلی خود از تحریمهایی که به زعم کاخ سفید برای احیای برجام باید رفع شوند را همراه با مصداقهای مربوطه ارائه کرده است. طرحی که، فاصله زیادی با درخواست ایران مبنی بر «رفع بیش از ۱۵۰۰ تحریم اعمال شده در دوره ترامپ» دارد. از قرار معلوم، واشنگتن از طریق واسطهها سه سبد تحریم به ایران ارائه کرده است:
۱. تحریمهای هستهای که برای بازگشت به برجام باید لغو شوند؛
۲. تحریمهای غیرهستهای که تیم بایدن استدلال میکنند که برای بازگشت به برجام نیازی به لغو آنها نیست؛
۳. تحریمهای موسوم به «قرص سمی» که توسط دولت ترامپ به بهانههای غیرهستهای (مقابله با تروریسم، نقض حقوق بشر و …) وضع شدهاند، اما به اعتقاد دولت بایدن فقط با منظور ممانعت از بازگشت به توافق هستهای مقرر گردیدهاند.
دسته دوم و سوم نقاط اصلی تنش باید باشند، ولی شواهد نشان میدهند که از قرار، تیم مذاکرهکننده ایرانی دسته دوم را به طریقی پذیرفتهاند، و به دسته سوم تمرکز کردهاند. تازه در این دسته سوم نیز، امریکاییها مشغول مناقشه در تعیین لیست تحریمها هستند و برای تعیین سازگار بودن یا نبودن این نوع تحریمها نیز چانه میزنند. تا وقتی امریکا، اعمال تحریمها را حق خود میداند، چنان که در مورد سایر کشورها همچون روسیه و حتی آلمان چنین کرده است، توافقی در وین به دست نمیآید یا نباید به دست بیاید (توأم با اقتباسهای آزاد).
انتهای پیام/