بسیج گزارش می دهد؛

بذر امیدی که به دست سبزپوشان سپاه کاشته شد،جوانه زد

ساری-پس از تقریبا دو دهه تشنگی روستای زلت از توابع هزار جریب بهشهر، بذر امیدی که به دست سبزپوشان سپاه در دل مردم محروم این منطقه کاشته شد، جوانه زد.
کد خبر: ۹۴۵۲۲۴۲
|
۲۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۴:۱۴

به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران، اواخر مردادماه و در زمانی که آفتاب سوزان در حال تلافی کردن آن یکی دوهفته بارش باران و سیل چله تابستان است ،راهی روستاهای محروم از توابع بخش هزار جریب بهشهر می‌شویم. مقصد اولمان روستای زِلَت ،روستای تک افتاده از بین روستاهای نزدیک بهم بخش هزار جریب که باید مسافت طولانی را طی کنی تا به منطقه برسی.

گرمای کلافه کننده و قطرات عرقی که از گوشه های سرو صورت شره می کند،ما را به خدا خداکردن وا می دارد تا زودتر پایمان به روستا برسد و آبی به دست و صورتمان بزنیم. هنوز پایمان به روستای نرسیده، اهالی با اسپند و ذکر صلوات به استقبال می‌آیند.

قرار بود یک پروژه آبی در این روستا به بهره برداری برسد، اما از  اینکه اهالی روستا به سبک استقبال از بازگشت حاجیان به خوشآمدگویی خادمان خود می آیند ، مبهوت می شویم.


با اهالی روستا همقدم می‌شویم و به سمت مکان افتتاح پروژه می‌رویم. آن دسته از مردمی که در کوچه پس کوچه‌های روستا منتظر خادمان خود بودند، به جمعیت اضافه می شوند از پیرمرد بگیر تا کودک و آن خانم نوازد به بغل. شور و حرارتی که مردم برای افتتاح پروژه دارند با گرمای هوا یکی می‌شود، و حالا خودمان هم مشتاق تریم  تا هرچه زودتر چشم انتظاری ۱۹ ساله این روستا به پایان برسد.

تا رسیدن به مخزن آب روستا، سوالی که مثل خوره به ذهنم افتاده را مرور می کنم  که در این ۱۹ سال مسئولی به فکر این مردم نبوده تا مشکل شان را حل کند؟ شاید این سوال به ذهن کسی که این گزارش را می‌خواند هم آمده! مردمی که برای تامین آب خوردن، مسافت طولانی را با اسب و الاغ و یا پیاده تا ته دره می رفتند تا یک دبه آب را پرکنند حداقل برای شهرنشینان که اگر یک ساعت آب خانه شان قطع شود، قابل درک نیست. این یک واقعیت است و نمی‌توان آن را کتمان کرد.

با یکی از اهالی روستا هم کلام می شوم و هرچه میخواهم از زیر زبانش گله و شکایتی را بکشم بیرون، نمی توانم اما تا دلتان بخواهد امید در چشمانش موج می زند و می گوید:« امید ما بعد از خدا به سبزپوشان سپاه ست که با احداث مخزن آب ، حالا خیالمان راحت است.ما به این لباس سبز خیلی امید داریم.» 

به نجابت، به صبر و به مظلومیت مردم این منطقه غبطه خوردم که اگر چه این همه سال در محرومیت بودند، اما یک بار لب به گلایه و شکایت باز نکردند، اما مطالباتی داشتند و مسئول دلسوزی می‌خواستند که اهل عمل باشد و بدون آنکه شعاری بدهد، نگذارد نور امید در دل این مردم نجیب خاموش شود.

حال پس از تقریبا دو دهه تشنگی روستا،بذر امیدی که به دست سبزپوشان سپاه در دل مردم این اهالی کاشته شد، جوانه زد .مردمی که برای تامین آب خوردن باید دبه و کوزه بدست در گرمای طاقت فرسای تابستان  و سرمای استخوان سوز زمستان تا ته دره می‌رفتند و در روز‌های تنش آبی سه روز طول می‌کشید تا یک دبه یا کوزه  آب را به خانه شان بیاورند،با همت قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه کربلا مخزن ۱۰۰ مترمکعبی آب احداث  و تا۳۰ سال آینده از نعمت اب شرب سالم بهره‌مند شدند.

با سردار برسلانی که در افتتاح پروژه محرومیت زدایی در این مناطق محروم حاضر شده، همکلام می شوم. او خدمت به مردم را وظیفه سپاه میداند و می گوید:« جهاد تبیینی که حضرت آقا فرمان داده و دراین یکی دوسال اخیر برسر زبان ها افتاده است ،مصداق عینی اش را باید به مردم نشان بدهیم و آن خدمت صادقانه به محرومین است.» 

جانشین فرمانده سپاه کربلا که یک لحظه خوش آمد گویی و سلام و احوالپرسی اهالی روستا با او قطع نمی شود ، ادامه میدهد:«امیدآفرینی در دل مردم ، رفع مشکلاتشان است،اگر این امیدافرینی که مهم ترین پایه و اساس جهاد تبیین است، اصولی و درست صورت بگیرد، دیگر هیچ دشمنی نمی تواند اعتماد و امید مردم را خدشه دار کند.»

سردار برسلانی در ادامه حرف هایش خاطر نشان می کند:« قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه کربلا سال ۹۲ تشکیل شد و ما هم برای خدمت به مردم از هیچ تلاشی دریغ نمی کنیم .از اینکه مردم به لباس سبز سپاه اعتماد دارند ، به آن افتخار می کنیم و خدا را شاکریم که این توفیق خدمت را نصیب ما کرد.»

با اهالی روستای زِلَت خداحافظی می کنیم و خیالمان راحت است که آب شرب این روستا برای همیشه تامین است. دیگر نه کودکی کوزه به دست به ته دره می رود و نه پیرمرد و پیرزنی برای یک لیوان آب ،عذاب سه روز راه را به تن رنجورش می کشد.

هرچه به زمان ظهر نزدیکتر می شویم داغی هوا بیشتر می شود. حالا خورشید وسط آسمان ایستاده و سیل گرما  است که بر سرمان می بارد. مقصد بعدی به سمت روستای پجیم از توابع بخش هزار جریب است. روستایی با مردمان خونگرم که با ظرف اسپند به دست و ذکرسلام و صلوات حال و هوای روستا را شبیه حال و هوای برگشت زائران خانه خدا، کرده اند.بلا تشبیه ،این بار حاجیان حرم امن خدا به جای انکه با لباس سپید احرام بیایند، یا زائران حرم شهید تشنه لب کربلا به جای اینکه نشانی از حرم ارباب بی کفن داشته باشند، با لباس سبز  و سر و روی خاکی در میان مردم حاضر می شوند.

شاید اگر کسی به این روستا بیاید و خبری از افتتاح پروژه ای نداشته باشد فکر میکند مردم به استقبال بازگشت حاجی از مکه جمع شدند. آن هم پروژه ای که مادی نیست! نه بحث آبرسانی است نه ساخت خانه محروم یا احداث جاده و پل ! افتتاح پروژه ای که کمتر کسی دیده یا شنیده که همه اهالی، روزشماری کنند تا  بالاخره به بهره برداری برسد. انگار برایشان از نان شب واجب تر بود.

روز موعود اهالی این  روستا هم رسید و بالاخره خانه عالم به همت قرارگاه پیشرفت و آبادانی سپاه کربلا افتتاح شد. ذوق و شوقی که مردم برای افتتاح خانه عالم دارند، نه با قلم قابل توصیف است و نه با دوربین میتوان آن را به تصور کشید. یکی از اهالی روستا وقتی تعجب ما را از شور و اشتیاق مردم می بینید، می گوید:« زمین اهدایی این خانه از مردم است . ما می خواهیم دین و دنیای مان را بسازیم  و چه کسی بهتر از علمای اسلام. یکی از مشکلات روستا نبود خانه عالم بود که الحمدالله بدست سپاه ساخته شد.حالا با وجود علما این روستا از نظر علمی ،فرهنگی و دینی و اجتماعی رشد می کند. همان چیزی که اهالی به دنبالش هستند.»

با حرفهای این مرد کشاورز که دست نوازش آفتاب را می توانستی روی صورتش ببینی، کمی تامل می کنم و نگاهی می اندازم به گرد و خاک های نشسته روی صورت اهالی که برای افتتاح خانه عالم آمده بودند. یاد حرفهای امام میفتم که میگفتند انقلاب مردم بر اساس ایمان بود و بر همین اصل باید نان و جان مردم مستضعف و طبقه محروم مورد توجه قرار بگیرد.

شاید برای کسانی که با دیدن افتتاح خانه عالم ، اشتیاق و حضور وصف نشدنی مردم را درک نکنند این حرفها قابل هضم نباشد اما بگفته این مردم مستضعف ، دین و ایمان از نان شب واجب تر است. اینجاست که حرف امام مصداق عینی پیدا می کند، که یک تار موی کوخ نشینان برتری دارد به همه کاخ نشینان، چرا که قلبشان مملو از عشق به اسلام و ایمان و انقلاب مرهون آنهاست.

گرمای دل مردم از گرمای تابش خورشید بیشتر است. مردمی که مثل پروانه  دور خانه عالم حلقه زدند و هرکدام برای قدردانی از خادمان صادق خود که لباس سبز برتن دارند،دم  در ایستاده اند. ما هم کم کم از روستا و اهالی باصفایش خداحافظی می کنیم و آماده رفتن می شویم تا یک گوشه از شادی و جوانه امید را در دل مردمان روستای دیگری به تصویر بکشیم.

گزارش : علی ابراهیمی گتابی

 

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار