خبرهای داغ:
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب؛

آیه‌ای که «مرگ بر» را مجاز اعلام کرده است

در آیه ۱۱۹ سوره «آل عمران» خداوند با عبارت «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ» علیه منافقین به تعبیر امروزی از اصطلاح «مرگ بر» استفاده کرده و این نشان می‌دهد با اینکه اساس اسلام صلح و رحمت و محبت است اما در مواقع لزوم از این لفظ نیز استفاده می‌شود و خدای سبحان به پیامبر(ص) می‌فرماید بگو با این عصبانیت‌تان بمیرید.
کد خبر: ۹۴۹۴۱۳۶
|
۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۶

آیه‌ای که «مرگ بر» را مجاز اعلام کرده است
به گزارش خبرگزاری بسیج، رهبر معظم انقلاب در بیانات‌شان در دیدار مردم استان آذربایجان شرقی به سه آیه شریفه ۱۶ سوره «جن»، ۶۰ سوره «انفال» و ۱۱۹ سوره «آل عمران» استناد کردند که در این نوشتار به بررسی نکات و تفاسیر پیرامون آیه ۱۱۹ سوره «آل عمران» می‌پردازیم.

رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات و با استناد به بخشی از این آیه فرمودند: «همین پیشرفت‌ها است که دشمن را عصبانی می‌کند، دشمن را خشمگین می‌کند. قرآن فرمود: قُل موتوا بِغَیظِکُم؛ همین را مرحوم شهید بزرگوارمان [بهشتی]ترجمه کرد [و گفت]: «از این عصبانیت بمیر»! این ترجمه آیه قرآن است: موتوا بِغَیظِکُم. دشمن عصبانی می‌شود، ناراحت می‌شود؛ کارهایشان کار‌های عصبی است، حرف‌هایشان حرف‌های عصبی است. هر چیزی که ایران را قوی کند آن‌ها را ناراحت می‌کند؛ چرا؟ چون می‌دانند که اگر ایران قوی شد، توطئه علیه ایران ناکارآمد خواهد شد؛ لذا نمی‌خواهند ایران قوی بشود. هر چیزی که ما را قوی کند آن‌ها را عصبی می‌کند، ناراحت می‌کند.»

متن آیه: «هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»

ترجمه آیه: «هان، شما کسانى هستید که آنان را دوست دارید، و [حال آنکه]آنان شما را دوست ندارند، و شما به همه کتاب‌ها [ى خدا]ایمان دارید؛ و، چون با شما برخورد کنند مى‌گویند: «ایمان آوردیم.» و، چون [با هم]خلوت کنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مى‌گزند. بگو: «به خشم خود بمیرید» که خداوند به راز درون سینه‌ها داناست.»

در آیه قبل؛ ۱۱۸، مؤمنین از ارتباط صمیمانه با غیر مؤمنین پرهیز داده شدند و این آیه به بعضی از مشخصات غیر مؤمنین و بعضی از خصائص مؤمنین اشاره می‌کند.

در ابتدا خداوند با عبارت «هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ» مؤمنین را مخاطب قرار می‌دهد که شما مؤمنین باطناً به غیر مؤمنین علاقه دارید. البته به دلیل این علاقه مورد سرزنش قرار نمی‌گیرید. چون محبت شما نسبت به غیر مؤمنین یا به دلیل محبت شما بر کل خلق است یا این محبت به دلیل پیوندی است که بین شما و آن‌ها برقرار شده و این پیوند ایجاد محبت می‌کند و یا به سبب دلسوزی و شفقت باطنی به آن‌ها محبت دارید. در حالی که منافقین هیچ گونه محبتی به شما ندارند. آن‌ها به دلیل بیزاری از اعتقادات شما، نسبت به شما علاقه‌ای ندارند. برای منافقین اعتقادات بیش از هر امری اهمیت دارد واین امر دردناکی است یعنی به دلیل ایمان فرد ولو آن فرد در زمره نزدیکان آن‌ها باشد نسبت به او دشمنی می‌ورزند. یعنی باطل در باطل بودن خود پایدار است و به هیچ عنوان حاضر نیست، از این عقیده صرف نظر نماید.

از آداب دوستی دو طرفه بودن آن است. اگر انسان کسی را دوست دارد نمی‌تواند طرف مقابل را مجبور به دوستی با خود کند، زیرا دوست داشتن اجباری نیست. خداوند سبحان می‌فرماید دشمنان‌تان را دوست نداشته باشید، زیرا آن‌ها شما را دوست ندارند. ادب دوست داشتن طرفینی است. در واقع درست است که در جواب دوستی، باید دوستی اظهار شود، اما زمانی که از آن‌ها دشمنی بروز می‌کند خداوند می‌فرماید به شما اجازه ادامه این دوستی داده نمی‌شود.

آیه این نکته را به مؤمنین متذکر می‌شود که دوستی خود را در جایی که بازگردان آن محبت باشد بکار گیرید نه جایی که بازگردان آن عصبانیت است. در اینجا محبت نسبت به کسی که در جواب آن دشمنی می‌کند بیهوده است. مؤمن اگر با محبت به فردی احتمال می‌دهد که او دین‌باور شود، محبت به او فایده دارد، اما در مورد کسی که باور‌های مؤمن را قبول ندارد، محبت نسبت به او بی‌فایده است.

عبارت «تُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ» اشاره به این دارد که شما مؤمنین به جنس کتاب ایمان دارید. یعنی کتب پیامبران سابق را نیز قبول دارید. در حالی که منافقین کتاب دینی شما را قبول ندارند. علت این که منافقین مؤمنین را قبول ندارند این است که منافقین بعضی از دین را پذیرفته و بعض دیگر را پذیرا نیستند. امّا شرط مؤمن بودن، باور داشتن کل دین است.

در ادامه این آیه، خداوند با عبارت «وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُواْ آمَنَّا» به تبیین علامت و نشانه منافقین می‌پردازد. علامت منافق این است که ظاهراً به اعتقادات حقه اعتراف می‌کند (اذا لقوکم قالوا امنا). اما در باطن نه تنها هیچ پیوستی به مؤمنین ندارد، بلکه کینه مؤمنان را نیز در سینه می‌پروراند. کینه باطنی بالاخره در ظاهر بروز می‌کند. گرچه این بروز در خلوت صورت بگیرد، در خلوت‌شان انگشت‌شان را از شدت کینه می‌گزیدند و لذا بر مبنای «وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْکُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَیْظِکُمْ» درون‌شان انباشته از کینه پنهان است و کینه آن چنان وجود آن‌ها را فرا گرفته است که هرچه به آن‌ها محبت شود کینه آن‌ها فروکش نمی‌کند؛ لذا دین اسلام به مسلمانان می‌آموزد که با احسان به کسانی که هم‌فکر شما نیستند آن‌ها را به دین جلب کنید، اما منافق از احسان شما استفاده صحیح نکرده و کینه آن‌ها بیشتر می‌شود؛ بنابراین غیظ و عصبانیت از پیوست و ارتباط مؤمنین از علامت‌های شاخص نفاق و منافقین است و در مقابل علامت مؤمن این است که حتی اگر خود در این مسئله کوتاهی دارد، امّا از پیوست و ارتباط دیگران با یکدیگر لذت برده و شکرگزار است.

نکته مهم در این آیه آن است که خداوند در این آیه به تعبیر امروزی از اصطلاح «مرگ بر» استفاده کرده و خطاب به منافقین می‌فرماید؛ «مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ». درست است که اساس اسلام صلح و رحمت و محبت است، اما در مواقع لزوم از این لفظ نیز استفاده می‌شود و خدای سبحان به پیامبر (ص) می‌فرماید بگو با این عصبانیت‌تان بمیرید.

به عبارتی همان گونه که در دین اسلام تولّی وجود دارد تبرّی نیز هست و این نانه تفکر غلط عده‌ای است که می‌گویند در دین «مرگ بر» وجود ندارد. اسلام با «بسم الله الرحمن الرحیم» و با مهر و محبت آغاز شده، اما در کنار آن، سیاست ثانویه‌ای نیز دارد. دلسوزی سیاست اولیه مؤمنین است و هیچ مشکلی ندارد، اما برای فردی که نفاق او شناخته شده، حق دلسوزی ندارند.

مفسران در خصوص «مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ» نظرات مختلفی بیان کرده‌اند؛ عده‌ای معتقدند این بدان معناست که عصبانیت منافقین به رشد اسلام آسیب وارد نمی‌کند، اسلام روز به روز رشد یافته‌تر می‌گردد و خشم منافقین تیشه بر اسلام نمی‌زند. عده‌ای نیز در تفسیر این قسمت از آیه می‌گویند این جمله انشایی است و، اما معنی خبری آن نیز جایز است. یعنی واقعا این عصبانیت کشنده است و این عصبانیت شما همیشگی و ادامه‌دار است. زیرا عزت مؤمنین روز افزون است و خدای سبحان آن‌ها را از نصرت بیشتری بهره‌مند می‌گرداند.

براین اساس از این آیه می‌توان نتیجه گرفت که:

ـ دوستى باید دو جانبه باشد وگرنه مایه ذلّت و خودباختگى و احساس حقارت است.

ـ باید روحیات دشمن و خود را به دقت شناسایی کرد.

ـ محبت مؤمنان، دشمنان کینه‌توز را با مؤمنان مهربان نمى‌کند.

ـ دشمن نسبت به شما خشم و غضب ندارد، بلکه غیظ دارد. غیظ در مواردى به کار مى‌رود که ظرف انسان از غضب پر شده باشد.

ـ دشمنان کینه‌توز را تحقیر کنید.

ـ برخورد اسلام با منافقانِ موذى، شدیدتر از کافران است.

ـ گاهى اعلان نفرت و نفرین لازم است. کافران کینه‌توز و منافقان حیله‌گر شایسته‌ى نابودى هستند.

ـ به بهانه جذب کفّار، به آن‌ها محبّت نکنید، زیرا گاهى انگیزه واقعى محبّت، طمع یا ترس و یا خودباختگى است.

انتهای پیام

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار