مي‏خواهم از برادرم برايتان بگويم. قصه مردي از تبار پاکان، از سلاله‏ ي انسان‏هاي نيکو رفتار و نيکو خصال، از شکرالله حضرتي مي‏گويم،او در تاريخ چهارم فروردین ماه سال 1341 در خانه ابوالقاسم آهنگر متولد شد
کد خبر: ۹۵۰۰۹۷۷
|
۰۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲

ماه رمضان بهترین فرصت برای معرفی شهدای قرآنی استان مرکزی بود تا به عنوان بهترین الگو و سرمشق برای جامعه به ویژه نسل جدید مروری بر زندگی این عارفان بالله و انسان های از جان گذشته داشته باشیم.

مي‏خواهم از برادرم برايتان بگويم. قصه مردي از تبار پاکان، از سلاله‏ي انسان‏هاي نيکو رفتار و نيکو خصال، از شکرالله حضرتي مي‏گويم،او در تاريخ چهارم فروردین ماه سال 1341 در خانه ابوالقاسم آهنگر متولد شد.

شکرالله از همان دوران کودکي با پاکي و راستي، سخت‌کوشي و مقاومت و با نام خدا آشنا شد و پرورش يافت. وی در اوان جوانی برای پرورش جسم به ورزش والیبال روی آورد و با توجه به امکانات کم آن روز در شهر آشتیان، گروهی از جوانان و نوجوانان را جمع کرد و یک تیم والیبال تشکیل داد. پس از اخذ ديپلم وارد مرکز تربيت معلم شهيد بهشتي تهران شد و بعد از پايان فوق ديپلم در مهر ماه 1361 به استخدام آموزش و پرورش در آمد. از ویژگی‏های اخلاقی ایشان مهربانی و تواضع و صميميت با اطرافیان بود و در عين حال انسانی مبارز بود، چنان که از همان دوران راهنمايي با رژيم شاه مبارزه مي‏کرد. در محافل و مجالس مذهبي شرکت مي‏کرد و بعداً که معلم شد، در روزهاي پس از انقلاب، روزهايي که کشور با مشکلات بسيار از جمله کمبود معلم در کردستان رو به رو بود، داوطلبانه به سنندج رفت و مسئوليت تدريس را پذيرفت و در جهت هدايت دانش‏آموزان از دام گروهک‏هاي کُرد تلاش بسيار کرد؛ در مباحث سياسي آنان شرکت کرده و از گرايش و ورود آن‏ها به گروهک‏ها و فرار به کوه جلوگيري مي‏کرد.

شکرالله در آن محيط پر آشوب کار خود را با جديت بسيار انجام مي‏داد. پس از مراجعت از کردستان به مدت چهار سال در آشتيان در دبيرستان‏هاي شهيد زينلي و شهيد نورايي، دبير ديني و عربي بود. بچه‏ها دوستش داشتند و از شنيدن خاطرات او از کردستان لذت مي‏بردند و با وقایع آشنا می‏شدند.

اما او خواهان کار و فداکاري بيشتر بود و آرام و قرار نداشت. به همين جهت 3 مرتبه به جبهه رفت و رو در روي دشمن متجاوز ايستاد و جوانمردانه جنگيد. شکرالله اهل مناجات بود و در تنهايي خودش با خدا راز و نياز مي‏کرد.

سال 1365 در کنکور سراسري شرکت کرد و در دانشگاه علامه طباطبايي در رشته‏ي زبان و ادبيات عرب قبول شد و پس از ثبت‌نام از طرف دانشگاه مجدداً به منطقه شلمچه اعزام شد. روحيه شهادت طلبي را با تکيه بر اسلام و پیروی از فرامین رهبري تقويت مي‏کرد. آگاه به مسائل زمان، با هر گونه تفرقه و سستي در جامعه مخالفت می‏کرد. در تاريخ چهارم دی ماه سال 1365 در عمليات کربلاي 4 منطقه شلمچه به ديدار معشوق می‏شتابد، لبيک گويان خون پاکش بر خاک شلمچه مي‏ریزد و پیکر مطهرش در گلزار شهداي آشتيان آرام می‏گیرد.

بخشی از وصیت نامه این شهید عزیز:

گذشته‏ ي تلخ تاريخ به ما نشان مي‏دهد که اکثر مردم، قرباني جهل و غفلت و تغافل خود بوده‏اند و به دام توطئه‏ هاي دشمن افتاده و در نتيجه «خَسِرَ الدّنيا وَ الآخِرَه» شده ‏اند.

از واقعه‏ ي کربلا، معاندين و متغافلين بيشترين سوء استفاده از جهل و غفلت مردم برده‏اند و مردم ساده و جاهل را به نام جنگ با خارجي و جنگ با دشمن يزيد که به دروغ او را اميرالمؤمنين مي‏خواندند بر عليه فرزند زهرا(س) و پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بسيج نموده ‏اند و آن مردم جاهل با حسين(علیهم السلام) که به واقع امام مسلمين و فرزند رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود، جنگيدند.

امروز مردم آگاهند و دوست و دشمن را مي‏شناسند. اما افسوس که عده‏اي عمر گرانمايه خويش را و دل پاک خود را تباه مي‏کنند و عظمت اسلام را که امروز این گونه در جهان نمودار گشته، نمي‏بينند. اینان نصرت خدا را در جبهه‏ هاي جنگ انکار مي‏کنند در حالي که شرق و غرب از پيروزي جمهوري اسلامي به شگفت آمده اند و به قدرت ما فوق بشري اين امت اعتراف مي‏کنند.

افسوس که به زودی انسان گناه خود را و رحمت پروردگار خويش را بر اثر غفلت و غرور و گناهان فراموش مي‏کند و صفحه سفید دلش را که يکي از مواهب الهي است، با آلودگي دنيوي سياه مي‏کند و آن وقت است که نعمت را نقمت مي‏بيند و نقمت را نعمت تصور مي‏کند و دوست و دشمن را از هم تميز نمي‏دهد.

اي مردم! بار گناه و حق‌الله بر گردنم چون کوهي سنگيني مي‏کند از شما مي‏خواهم که لااقل مرا از حق‌الناس معاف کنيد و از درگاه خداوند غفار از گذشته‏ ي خويش طلب مغفرت نموده، چشم به فضل او دوخته ‏ام.

ارسال نظرات