دیدار جمعی از خواهران بسیجی با همسر شهید امید فرجی زنگنه
به گزارش خبرگزاری بسیج خوزستان، خانم غلامی هزاروند با خوش رویی به استقبالمان آمد. از همان بدو ورود تا لحظه خداحافظی لبخند از چهره اش کنار نمی رفت. در توصیف خنده رویی و بشاش بودن همسرش بسیار شنیده بودیم و حالا با خوش رفتاری و گشاده رویی وی، هر لحظه چهره خندان شهید تداعی می شد. به گفتگو با خانم غلامی مشغول شدیم. از خصوصیات اخلاقی همسرش پرسیدیم:
وی گفت: آقای زنگنه متولد سال 1354 و فرزند دوم خانواده بود. ثمره زندگی مان دو فرزند پسر است. پسر عمویم بود. حدود دو سال در کتابخانه کار کرد. در آن مدت از رو به رو شدن با او خجالت می کشیدم برای همین حتی عضو کتابخانه نشدم و برای یک بار هم که شده پا به آنجه نگذاشتم.
شهدا خاص هستند
قبل از اینکه آقای زنگنه به شهادت برسد، فکر می کردم در وصف شهدا همیشه اغراق می شود. مثلا وقتی که همسرم درباره شهدای مدافع حرم توضیح می داد و از رفتار نیکو و خلوص آنها تعریف می کرد، می گفتم که اخلاق شما هم اینطور است. اما وقتی که دیگر از بین ما رفت تازه فهمیدم که اخلاقیات متفاوتی دارند. شهدا واقعا خاص و برگزیده هستند.
خیلی خنده رو بود.
در محله باهنر زندگی می کردیم. یک روز برای عید دیدنی به شهرستان رفته بودیم. به همسایه ها سپرده بودیم که دورادور مراقب خانه مان باشند. ساعتی گذشت و یکی از همسایه ها تماس گرفت و گفت که خانه تان را دزد زده. آقای زنگنه وقتی مطلع شد می خواست بدون من به اهواز برگردد اما من قبول نکردم و گفتم که نمی گذارم تنها بروی و باید همراهت بیایم. از همان ابتدای حرکت از شهرستان باغملک به اهواز تمام تلاشش این بود که به هر نحوی که شده حال و هوایم را عوض کند و مرا بخنداند. تمام مدت به شوخی و بذله گویی گذشت تا جایی که از فکر خانه مان بیرون آمده بودم و دیگر نگران به سرقت رفتن اسباب منزل نبودم. حتی اگر تمام وسایل را می بردند هم دیگر ناراحت نبودم. همسرم آنقدر شرایط را آماده کرده بود که آن روز هیچ اتفاق بدی برایم اهمیت نداشت.
با لبخند وارد خانه می شد
خیلی خوش برخورد بود. از درب خانه با لبخند وارد می شد و مستقیم به سمت آشپزخونه برای دیدن من می آمد. امکان نداشت نهارش را در محل کار بخورد. نهارش را دست نخورده از سر کار می آورد خانه تا با ما هم سفره باشد. خیلی خانواده دوست بود. هر غذایی که من درست می کردم می خورد و می گفت این غذا با عشق و علاقه و زحمت درست شده. این خوشمزه تر است.
رفتارش در محل کار چگونه بود؟
8 سال در سازمان بسیج دانش آموزی فعالیت کرد. آنقدر برای بچه ها شخصیت جذابی داشت که در زمان مسئولیتش، تعداد دانش آموزان عضو بسیج چند برابر شد. لباس هایش مرتب بود اما به خاطر بچه ها باز هم حساسیت بیشتری به خرج می داد و دیدگاهش این بود که باید با روحیه بچه ها سازگاری بیشتری داشته باشد.
در اوج شادی، غم سنگینی بر دلمان سنگینی می کند.
تنها چیزی که ما را آرام می کند این است که به خودمان می گوییم خوش به سعادتش. حاضر نبودم به خاطر خودم از عاقبت بخیری همسرم بگذرم. درد دوری خیلی سخت است. روزی نیست که گریه نکنیم. حتی در اوج شادی غم سنگینی در سینه داریم. در اوج خنده شاید گریه کنیم. زمان شادی و خوشحالی می گویم که کاش پدر بچه ها اینجا بود و شادی هایمان را تقسیم می کردیم.
لازم به ذکر است: در حاشیه این دیدار، علاوه بر نقاله خوانی، ختم صلوات و دکلمه خوانی از همسر شهید امید فرجی زنگنه تجلیل به عمل آمد.
شهید زنگنه در حادثه تروریستی 31 شهریور ماه سال 1397 به همراه 22 نفر دیگر به شهادت رسید.
انتهای پیام