آری،به غزه میروم به شهرخون
نرگس خیاطی پایه هفتم
هو المظلوم
اگر می توانستم پرواز کنم
چه می کردم ؟!
به کجا می رفتم ؟!
این سوالی است که مدت ها ذهنم را مشغول کرده است اما حالا می دانم می خواهم چه کنم !
آری،به غزه میروم به شهرخون،
برایشان دارو و غذا می برم، برای کودکان خواهری، برای مریضان پرستاری و برای مردم بی گناه یک سپر ،
شاید هم به پیش نتانیاهو میرفتم و یک سیلی محکم در گوشش میزدم و جگر سوخته خودم و مادران داغ دیده را خنک می کردم
شاید به یمن می رفتم، کربلای امروزی و برایشان دست می زدم
می دانید چرا ؟؟؟!!
زیرا این روزها با توقیف کشتی های اسرائیلی دلمان را خنک کرده اند
ولی نه به کرمان پرواز می کنم و جلوی آن حمله ی تروریستی را می گیرم ، دیگر اجازه نمی دهم دختری با کاپشن صورتی و گوشواره های قلبی شهید شود .
آری بدن خودم را محافظ جسم کوچکش می کنم
اما چگونه می توانم همه جا باشم و بدنم را محافظ جان همه مظلومان کنم. چه سخت ،از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر، باید شهید شویم تا آینده بماند! هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید امروز بمانیم تا فردا شهید نشود!
ای کاش با بال پروازم به کربلا هم میرفتم و سینه سپر می کردم و نمی گذاشتم مشک عمو عباس تیر بخورد. کاش بدن خودم عربا عربا می شد نه بدن مبارک سید الشهدا ،کاش جان میدادم ولی نمی گذاشتم آب در دل عمه زینبم تکان بخورد
ای کاش.....