بررسی مشارکت سیاسی زنان با حقوقدان و فعال حوزه زنان زنان ایرانی علاوه بر نقشهای سنتی توان ایفای مسئولیت سیاسی هم دارند
به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان- مشارکت سیاسی زنان یکی از موضوعات مهمی است که به خصوص در آستانه وقایع سیاسی سرنوشتسازی همچون انتخاباتها خودنمایی میکند. حالا هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم و زنان نه فقط به عنوان نیمی از بدنه جامعه سهم مهمی در سبد آرای هر یک از کاندیداهای ریاست جمهوری دارند بلکه به واسطه نقش هدایتکنندگی خود میتوانند در اقبال اعضای خانواده و اطرافیان خود به یک کاندیدای خاص نقشآفرین باشند. با وجود این در انتخابات پیش رو شاهد آن بودیم که برخی خانمها برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کردند؛ افرادی که اگر چه نامشان در فهرست تأییدصلاحیتشدهها قرار نگرفت، اما حضورشان یک سؤال مهم را در ذهن مخاطب ایجاد کرد و آن اینکه آیا مشارکت سیاسی زنان به معنای کاندیداشدن آنها برای انتخابات است؟ مشارکت سیاسی زنان موضوعی است که در گفتگو با دکتر مهدیه شادمانی، حقوقدان و فعال حوزه زنان به بحث و بررسی آن پرداختهایم.
خانم دکتر شادمانی! با عنایت به اینکه انتخابات ریاست جمهوری را پیشرو داریم، نقش بانوان را در مشارکت سیاسی چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر توسعه دارای ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی باشد، توسعه سیاسی از جایگاه مهمی برخوردار و یکی از مصادیق مهم آن مشارکت سیاسی است، اما متأسفانه ما در حوزه مشارکت سیاسی نقش زنان را اقلیت میبینیم، یعنی با وجود اثرگذاریای که با توجه به ظرفیت خود دارند، نقششان دیده نمیشود.
آیا مشارکت سیاسی بانوان به معنای آن است که به طور نمونه برای مجلس، شورای شهر یا حتی ریاست جمهوری کاندیدا شوند یا همین شرکت در انتخابات یا مصادیق آن هم میتواند به معنای مشارکت سیاسی بانوان باشد؟
بانوان در دو سطح توده و نخبگانی میتوانند مشارکت سیاسی داشته باشند؛ و مصادیق هر کدام از این دو سطح چیست؟
ما اگر در سطح توده مصادیق مختلفی را در نظر بگیریم مانند شرکت در راهپیماییها و انتخابات، حق رأی اینها از مصادیق مهمی است که یک راهکار عمومی برای مشارکت سیاسی بانوان به حساب میآید. شرکت در انجمنها، احزاب و حتی شرکت بانوان در مجالس روضه با توجه به آموزههایی که در این مجالس هست، به عنوان یکی از نهادهایی است که میتواند در افزایش مشارکت سیاسی بانوان تأثیر بگذارد. در حوادث مختلف اجتماعی مانند جنگ و جنبشهای اجتماعی و مذهبی همه اینها مواردی است که بانوان ما در سطح توده حتی اگر تحصیلات خاصی نداشته باشند، میتوانند به عنوان رکن تأثیرگذار در جامعه به شمار بیایند. اگر ما بخواهیم برای سطح توده مثالی بیاوریم، فقط به بعد از جمهوری اسلامی ایران و انقلاب نمیخواهیم اشاره کنیم. از زمان عصر مشروطه ما حضور زن مسلمان ایرانی را شاهد هستیم. چه در حادثه قیام توتون و تنباکو و چه در ماجرای مسجد گوهرشاد و قانون منع حجاب رضاخانی همه اینها نقطههای عطفی است که زمینههای مشارکت سیاسی بانوان را ایجاد کرد. اگرچه بحث انقلاب سفید و حق رأیی که به زنان داده شد، باعث شد زنان در جامعه حضور داشته باشند، اما با توجه به اینکه این حضور از ایدئولوژی اسلامی متفاوت بود و حقوق زنان را ایجاد نمیکرد، مورد توجه جدی قرار نگرفت، اما بعد از شکلگیری انقلاب و حضور بانوان را به اشکال مختلف در عرصههای سیاسی شاهد بودهایم. به طور نمونه در تظاهراتهایی که امام خمینی در فتوایشان گفتند، برای شرکت در این تظاهراتها حتی نیاز به اجازه همسر و پدر هم نیست؛ بحث جنگ و حضور به عنوان پرستار یا در پشت جبهه برای آمادهسازی آذوقه یا نقش ارشادی و رهنمونی مردم و اینکه فرزندانشان را به جبهه میفرستادند یا در فضاهای مختلف اجتماعی و در تداوم انقلاب اسلامی میبینیم که زنان نقش مهمی را در ساحت توده ایفا کردند، اما متأسفانه حضور و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان و حضور گستردهای که داشتهاند در جامعه مورد پذیرش نبوده و حتی به چالش هم کشیده شده است.
در سطح نخبگانی مشارکت سیاسی بانوان باید چگونه باشد؟
در سطح نخبگان، صحبت از مشارکت سیاسی برای افرادی است که متخصص هستند و از سطوح و حلقههای میانی جامعه و جامعه نخبگانی به وجود میآید که میتوانند به عنوان نمایندگان مجلس در قوه مقننه و حتی قوه مجریه، به عنوان وزیر، معاون یا مدیر کل ایفای نقش کنند یا حتی در عرصههای بینالمللی به عنوان رایزن فرهنگی یا نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمانهای بینالمللی و نشستها حضور داشته باشند.
با توجه به دو ساحتی که برای مشارکت سیاسی بانوان در عرصههای توده و نخبگانی برشمردید، در مجموع مشارکت سیاسی زنان را چگونه میبینید؟
با توجه به سطوح مختلفی که شمردیم، میانگین مشارکت سیاسی هم در سطوح توده و هم در گروه نخبگانی بسیار کم است! با توجه به اهمیت مشارکت سیاسی زنان، به صورت جدی در خصوص سابقه مشارکت با عنایت به نقش توده و نخبگان و ضعف آن در عرصههای تصمیمسازی و تصمیمگیری، میبینیم که تحلیل یا کار تحقیقی جدی انجام نشده است و همچنان میتوانیم اذعان داشته باشیم که مشارکت سیاسی بانوان به عنوان یک تابو در سطح اجتماع و حتی در سطوح نخبگانی شناخته میشوند.
این در حالی است که رهبری هم نسبت به این مسئله نگاه مثبتی دارند و مشارکتهای اجتماعی و سیاسی زنان را مشروط به آسیب ندیدن نقشهای اصلی، یعنی مادری و همسری مجاز میدانند.
بله، رهبر معظم انقلاب بارها بر این مسئله تأکید داشتهاند که زنان ایرانی علاوه بر آنکه میتوانند از عهده نقشها و وظایف سنتی خود بربیایند، بلکه نسبت به حوادث سیاسی هم حساس هستند و میتوانند مسئولیت سیاسی خود را به خوبی ایفا کنند، بنابراین اگر ما به حضور بانوان در تجربههای اجتماعی و سطوح مختلف توجه لازم را داشته باشیم، قطعاً میتواند روند توسعه سیاسی هم طبق گفتمان امام و رهبری پیگیری شود.
اما در سطح نخبگانی ما شاهد این بودهایم که در ثبتنام کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری اخیر برخی بانوان شرکت کردند. در برابر این ماجرا اگرچه طبق قانون اساسی شرط رجل سیاسیبودن رئیسجمهور لزوماً به معنای مرد بودن وی نیست، اما سؤالی که پیش میآید این است که آیا مشارکت سیاسی بانوان به معنای کاندیداشدن آنها برای ریاست جمهوری است؟
این روند، رویکرد و حضور را باید تحلیل صحیح داشت. اول اینکه همانطور که اشاره داشتید در تفسیر رجال سیاسی در قانون اساسی بحث جنسیت اصلاً مطرح نیست و شاخصهایی که فرد دارد، بدون در نظر گرفتن جنسیت مدنظر است. این در منابع علم حقوق و تفسیر قوانین که از سوی شورای نگهبان انجام شده، مورد اشاره قرار گرفته است، بنابراین ردصلاحیت خانمی که برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شده است به دلیل جنسیتش نیست! بلکه به دلیل شایستگیهایی است که در عرصههای مدیریتی باید داشته باشد و ممکن است این صلاحیت برای این بانوان احراز نشده باشد. همچنانکه افرادی مانند خانم زهره الهیان در دوره اخیر یا خانم اعظم طالقانی و خانم زهرا شجاعی در دورههای قبل از چهرههای مشهوری هستند که کاندیدای ریاست جمهوری شدند، اما صلاحیتشان احراز نشد، ولی این احراز صلاحیتنشدن ربطی به جنسیت آنها نداشت، اما اینکه اصلاً مسئله نوع مشارکت سیاسی بانوان در عرصه انتخابات ریاست جمهوری و اینکه بخواهند کاندیدا شوند، باید در دو سطح تحلیل و بررسی شود.
و تحلیل شما از این ماجرا چیست؟
بدون اینکه تعصب جنسیتی داشته باشیم، در نظام اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی، نگاهی که اسلام به زن دارد، تأثیرگذاری و ایفای مسئولیت اجتماعی برای یک زن شرط است. اینکه زنان ما حتماً در روند اداره کشور و پستهای مدیریتی باید وارد عمل شوند، با توجه به اینکه بسیاری از شاخصهها و شاکلههای مدیریتی ما مردانه است، آیا این یک ارزش محسوب میشود؟ رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای مختلف خودشان به خصوص در دیداری که دی ماه سال گذشته با بانوان داشتند، تأکید کردند که یک بانو با توجه به نقشهای سنتی و خانوادگی خود میتواند در جامعه هم نقش مهمی را ایفا کند و اشتغالش را داشته باشد و هیچگاه مخالف این موضوع نبودهاند، حتی در پستهای مدیریتی هم این مسئله را ذکر کردهاند که باید بحث شایستهسالاری را مدنظر قرار داد، یعنی اگر یک خانم شایسته باشد، باید در جایگاه مدیریتی قرار گیرد، اما در عین حال نباید ما این را به عنوان یک ارزش نگاه کنیم که حتماً یک خانم اگر میخواهد در جامعه به اعتلا برسد و مورد توجه قرار گیرد و شخصیت اجتماعی داشته باشد، حتماً باید یک پست مدیریتی آن هم در سطح ریاست جمهوری داشته باشد. بر اساس گفتمان اسلام آنچه برای ما مهم است اینکه بانوان ما در حوزههای تصمیمسازی و تصمیمگیری نقش خودشان را داشته باشند و حتماً این مسئله به این معنا نیست که فرد به عنوان مدیرعامل یا در جایگاه مدیریتی نقشآفرینی داشته باشد.
با وجود این، اما ما بانوان موفقی را در سطوح بالای مدیریتی داشتهایم که اتفاقاً در حوزه نقشآفرینیهای خانوادگی هم بسیار قوی ظاهر شدهاند. نمونه بارز آن خانم دباغ است که هم مادر هشت فرزند و هم در عرصههای سیاسی و مبارزاتی بسیار فعال بود و بعد از انقلاب از سوی امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده سپاه همدان انتخاب شد. درست است؟
بله بسیاری از افراد خانم دباغ را مثال میزنند، اما نوع حضور سیاسی خانم دباغ در عرصههای مختلف از نوع جهادی و خدمترسانی بود و هیچگاه وارد رقابتهای سیاسی نشد. خوب است به این توجه کنیم که جنس اینها باهم متفاوت است. ما بخواهیم یک بازار و فضای رقابتی برای رسیدن به کرسیها برای خودمان ایجاد کنیم، آن هم برای اینکه نفع بیشتری به ما برسد و به شهرت برسیم، با کسی که رویکرد جهادی و خدمترسانی دارد، متفاوت است. مسئله دیگری که ما باید مورد توجه قرار دهیم، این است که بانوانی که کاندیدا میشوند، آیا واقعاً در عرصههای مختلف توانمندیشان ثابت شده است؟ آیا آنها پایهها و سطوح مختلف مدیریتی را طی کردهاند یا نه حضورشان فقط یک حضور تبلیغاتی و نمایشی است! بانوان ما حتی اگر نماینده مجلس هم بودهاند، صرف نماینده مجلسبودن اکتفا نمیکند، برای اینکه ما بخواهیم در سطوح مدیریتی کشور و در جایی که از وزرا و وزارتخانههای مختلف تشکیل میشود، فعالیت کنیم. نهاد قوه مجریه بسیار گسترده است و با نمایندگی مجلس که در ذیل یک قوه میخواهد نقش ایفا کند، متفاوت خواهد بود.
اما چرا بانوان ما تاکنون نتوانستهاند در حوزه مشارکت سیاسی به خصوص در سطح نخبگان موفق عمل کنند؟
این به عوامل مختلف روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی و حتی شاید حقوقی بازمیگردد. مدل سیاست در کشور ما مردانه است و سیاست را امری مردانه میدانند. از سوی دیگر جامعهپذیری ما به سمتی است که خانمها را در حل مسائل ناتوان میبینیم و به مردها گرایش بیشتری داریم. از مسائل دیگری که در این زمینه مؤثر است اینکه زنان مسئولیتهای مختلف در خانه و خانواده دارند و همچنین مسئولیتهای اجتماعی و عدمحمایت حکمرانی از آنها وجود دارد؛ اینکه حاکمیت باید برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مادران تسهیلاتی را در نظر بگیرد و این یکی دیگر از مسائلی است که در حوزه فعالیتهای اجتماعی بانوان و تجارب سیاسی آنها وجود دارد. علاوه بر اینها بانوان ما برای ایجاد توانمندی در حوزههای سیاسی و مدیریتی آموزش لازم را ندیدهاند و اگر این آموزش را هم ببینند و زمینهاش ایجاد شود، قطعاً آنها هم میتوانند در پستهای دیگر بدون یک حالت نمایشی حضور داشته باشند. موضوع دیگری که موجب شده است جامعهپذیری اجتماع نسبت به بانوان شکل بگیرد و تصور شود که بانوان در این عرصهها ناتوان هستند، آن است که برخی از بانوان در سطوح مدیریتیای که حضور داشتهاند، تجربه خوبی پیش روی مسئولان و مردم از خودشان باقی نگذاشتهاند.
ذره بین
سیاستمداران را زنان تربیت کردهاند
زنان نیمی از بدنه اجتماع را به خود اختصاص دادهاند، اما واقعیت این است که میزان تأثیرگذاری این نیمه از پیکره جامعه فراتر از یک نیمه است و اصولاً اثرگذاری بانوان بر رفتار نیمه دیگر پیکره اجتماع، یعنی آقایان هم امری ثابت شده است. با وجود این حضور و مشارکت سیاسی زنان به شکل مستقیم موضوعی است که نه فقط در جامعه ما بلکه در تمام دنیا چندان پررنگ نیست، به این معنا که در میان چهرههای سیاستمدار دنیا زنان سهم کمتری دارند یا در تمامی محافل و مجالس سیاسی در اقصی نقاط دنیا حضور زنان را به شکل کمرنگتری شاهدیم. این مسئله نشان میدهد زنان لااقل در سطوح نخبگانی مشارکت سیاسیشان چندان پررنگ نیست و این مسئله دلایل متعددی دارد. با تمام اینها، اما مشارکت قطع به یقین مشارکت سیاسی فقط به معنای حضور در جایگاه مدیریتی و کاندیداشدن در کارزاهای انتخاباتی نیست بلکه خیلی وقتها این تودههای جامعه هستند که در شکلگیری کلی فضای سیاسی و انتخاب اینکه چه جریانات سیاسی و افراد و چهرههایی در رأس امور قرار گرفته و اداره جامعه را در دست بگیرند، بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر خواهد بود، به این معنا که در هر جامعهای تعداد اندکی از افراد در سطوح نخبگانی قرار دارند و گروه بزرگتری از مردمی که به ظاهر در این سطح قرار نمیگیرند، نقششان آنچنان مهم و تأثیرگذار است که میتوانند تعیین کنند چه اشخاص یا گروههایی در رأس کار قرار بگیرند و چه جریانهای فکری و سیاسیای اداره حکومت را به دست بگیرند. بر این اساس است که همه اعضای جامعه و به طور ویژهتر زنان نقشی مهم و تعیینکننده دارند چراکه زنان جامعه در نقشهای مادری، خواهری و همسری توانایی این را دارند که روی سایر اعضای خانواده، یعنی شوهر، برادر و فرزندان اثرگذار باشند و نقش هدایتکنندگی داشته باشند، این است که میتوان به اهمیت نقش و جایگاه زنان در عرصههای مشارکت سیاسی دست یافت؛ زنانی که شاید به شخصه توانایی و شرایط قرار گرفتن در جایگاه مدیریتی و سیاسی بالا مانند نماینده مجلس یا رئیسجمهور را نداشته باشند، اما مدیران قدرتمند خانه و خانواده هستند و همین زنان هستند که نمایندگان مجلس و رؤسای جمهور را تربیت میکنند و برای مدیریت اجتماعی به جامعه میفرستند.