تشنگی بر من غالب شده بود و کم کم مرگ را احساس می کردم
قزوین_به گزارش بسیج، روزهای خون و حماسه همواره در تاریخ این مرز و بوم نقش بسته و نزدیک به ۴۴ سال از آن روزهای سخت اما طلایی، با نسل حماسه ساز می گذرد. روزهایی که باعث شد مجنون زنده شود و شلمچه به کربلای ایران تبدیل شود.
زبیدات عراق عملیات محرم را به یاد دارد و هنوز مهدی زین الدین را فریاد می زند و خیبر با مردان طلایی خویش رد پایی از مالک اشتر به یادگار گذاشته تا بوی بهشت را از جانب مجنون حس کنیم. اصلا جزیره با بودن مردان خمینی نامش را مجنون گذاشتند تا شیدائیان مسیر کربلا تمرین پرواز در مکتب جهاد و شهادت را تمرین کنند. خبرگزاری بسیج مصاحبه ای با جانباز و آزاده سرافراز دفاع مقدس فرج الله فصیحی رامندی انجام داده که از نظر مخاطبین می گذرد.
بیست ساله بود از طرف سپاه قزوین به همراه ۳۵ نفر به قصر شیرین پاسگاه پرویز خان اعزام شد خرداد ۱۳۵۹ اولین در میدان دفاع از حریم ایران، اسلام را تجربه و ۴ ماه پس از جنگ در دی ماه ۱۳۵۹ برای آزادی سازی تپه های میمک به استان ایلام اعزام شدم. از سپاه قزوین ۶۵ نفر حضور داشتند که ۱۵ نفر از آنها به شهادت رسیدند.
فرج الله فصیحی را مندی می گوید: در عملیات خیبر لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب در جزایر مجنون عملیات بزرگی انجام داد و نیروهایی از استان های مختلف مانند( قزوین، زنجان، قم، سمنان، مرکزی) برای تصرف جزیره عملیات آبی خاکی انجام دادند. در جزیره مجنون یک کانال آب وجود داشت که دو جاده از کنار آن می گذشت ما در یک طرف که پشت سرما باتلاق و آب بود و از سطح کانال پایین تر بودیم اما عراقی ها هم سطح با کانال بودند که پشت سر آنها زمین خشک بود، لذا قدرت مانور بیشتری داشتند و با شلیک خمپاره ۶۰ و ۸۰ توانستند فشار سنگینی به رزمنده ها بیاورند تعداد زیادی شهید و زخمی شدند تعدادی از رزمنده ها و شهدا نتوانستند برگردند.
بین بچه های لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب و خمین اراک به شدت فشار وارد می کرد من به فرماندهان گفتم اگر این فشارها بیشتر شود باعث ایجاد شکاف دفاعی می شود و عراق نیروهای ما را قیچی خواهد کرد در نهایت هم این اتفاق افتاد. عراقی ها با حجم آتش سنگین توانستند بین نیروهای فاصله ایجاد کنند و کانال را با تجهیزات پرکردند دو دستگاه تانک وارد خط ما شد و بیش از ۶ ساعت نتوانستیم مقاومت کنیم.
نماز صبح را خواندیم متوجه شدیم عراقی ها از همان نقطه نفوذ کردند. من پایم شکسته بود و در گودالی نیم خیز ایستاده بودم تا هوا تاریک شود به عقب برگردم،. تشنگی به شدت به من فشار آورده بود کمکم مرگ ناشی از تشنگی را احساس می کردم در حال جان دادن بودم که با حضرت فاطمه(س) راز و نیاز کردم و گفتم؛ یا فرزند رسول الله(ص) من به خاطر دین پدرت و مکتب فرزندت که تشنه لب جان داد به میدان آمده ام، آمده ام که تلافی کنم همه بی وفایی ها در حق اهل بیت مظلومت را و به یاد فرزندت ابا عبدالله دارم تشنه جان می دهم.
در همین لحظه از تشنگی در حال جان دادن بودم یک نسیم خنکی شروع به وزیدن کرد و اینقدر لطیف و جانبخش بود که تمام احساس تشنگی من از بین رفت و پس از ۱/۵ ساعت عراقی ها آمدند و مرا اسیر کردند یکی از افسران عراقی با کشیدن گلنگدن قصد داشت تیرخلاص بزند که مانع شدند و مرا به بیمارستان بصره منتقل کردند. مدت ۸ روز در آنجا بستری بودم سپس مرا به زندان دژبانی بغداد انتقال دادند یک روز بعد به اردوگاه موصل یک که کمپ دو می گفتند بردند مدت ۴ سال در آنجا حضور داشتم. ۱۰ روز در زندان ابوغریب بودم سپس به الانبار انتقال دادند مدتی اسارت را در این کمپ گذارم که آخرین جابجایی بنده در کمپ ۱۷ تکریت بود و ۱/۵ سال در آنجا حضور داشتم.
من وقتی در عملیات خیبر شرکت کردم همسرم بار دار بود و ایشان را به منطقه اهواز همراه خودم برده بودم پس از اینکه اسیر شدم دایم نگران آنها بودم که چه اتفاقی برای آنها افتاد آیا توانستند برگردند و فرزندم سالم به دنیا آمده است یا خیر! در نهایت پس از دوسال اسارت یک عکس از فرزندم که دوساله بود برایم فرستادند و شیرین ترین لحظه زندگی من را در اسارت رقم زد. بالاخره جوان بودم و دوست داشتم فرزندم در کنار خودم رشد کند اما در دوران دفاع مقدس تکلیفی فراتر از همه مادیات، داشته های دنیا وجود داشت که جهاد و شهادت برای ایران اسلامی و حفظ انقلاب اسلامی بود.
من با شهید زین الدینی بودم در عملیات محرم لشکر کربلای عقب تر می جنگیدند و ما پیشروی کرده بودیم من نگران شدم مبادا شکست بخوریم و بچه ها از پشت قیچی شوند وقتی نزد زین الدین آمدم و موضوع را مطرح کردم گفت؛ نگران نباش با قدرت پیشروی کنید و از اعتماد به نفس وی و آرامش در صحنه نبرد شگفت زده شدم.
شهید زین الدین اسوه اخلاق و فرماندهی بود،عکس فرزندش همراهش بود اما هرگز به عکس نگاه نمی کرد وقتی علت را جویا شدم گفت: نمی خواهم با دیدن عکس فرزندم دلم برای جهاد و شهادت برای اسلام و ایران بلرزد آن روحیات کمتر در تاریخ این سرزمین تکرار می شود مردان بزرگی که همه هستی خویش را وقف اسلام و ایران کردند و با روحیه اسلامی و مکتب عاشورا، آموزش درست و توکل به خدا و اهل بیت همه بن بست ها را شکستند.
انتهای پیام/۱۰۰۲/