۱_جهادگر و جانباز شهید منصور نوذریان، سال۱۳۲۴در روستای ميانگران سفلی از توابع شهرستان ايذه ديده به جهان گشود. تحصيلات مقدماتی خود را تا پايان ششم نظام قديم پشت سر گذاشت، به تلاوت قرآن و دعا انس داشت، انسان زحمت کش و آرامی بود و از نوجوانی مشغول كار شد، در روستا به کار کشاورزی و در خارج از روستا از جمله جهاد سازندگی فعالیت و کار می کرد، از ایشان۶ پسر و ۲ دختر به یادگار مانده، با حوادثی چون انقلاب و جنگ كه يكی پس از ديگری در كشور رخ داد، براساس احساس وظیفه از طريق جهاد سازندگی عازم جبهه شد چون معتقد بود، امروز زمان جهاد در راه خدا و دفاع از كشور است، و همين انديشه های مبارک بود كه مجاهدان فراوانی را عازم جبهه كرد تا در راه دفاع از كشور و اسلام جهاد نمايند. منصور نیز در گردان مهندسی رزمی در صف سنگرسازان بی سنگر جهاد، مشغول مجاهدت شد و در تاريخ ۲۴آذر۱۳۶۶ در منطقه ی ماووت عراق در عمليات بيت المقدس۲ مصدوم شيميايی شد، و سرانجام پس از ۱۱سال تحمل جراحات شیمیایی ۳بهمن۱۳۷۶ به خیل عظیم شهدا پیوست و پيكر مطهرش در روستای ميانگران سفلی شهرستان ايذه به خاك سپرده شد.
۲_شهید امان الله اورکی، ۱۳۴۶ در روستای منجفکه،بخش سوسن ايذه در خانواده ای متدین ديده به جهان گشود، تحصيلات ابتدایی را در زادگاهش و در روستای مجاور گذراند، چون در بخش سوسن امکانات مقطع راهنمایی وجود نداشت، ناگزير برای ادامه تحصيل به شهر مهاجرت کرد ودر شهرايذه ادامه تحصیل داد، اوقات فراغت با پرداختن به کارهای ساختمانی، علاوه بر تأمين مخارج خود، بخشی از مخارج خانواده اش را عهده دار بود. در دوران تحصيل از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود وبا معدل بالا قبول می شد. ذکر نام سالار شهيدان اشک را در چشمانش جاری ميکرد و به فرائض دین پایبند بود، پس از اخذ مدرک ديپلم در سال ۱۳۶۴به عنوان سرباز به کردستان اعزام شد و رشادتها و دلاوريهای زيادی از خود به نمايش گذاشت و در همان سال در آزمون کنکور دانشگاه هم شرکت کرد و در رشته روانشناسی دانشگاه تهران قبول شد.
به خاطر حماسه هايی که آفريد، بارها مورد تشويق فرماندهان قرار گرفت، سرانجام ۲بهمن ۱۳۶۵ در حال نبرد شجاعانه با مزدوران بعثی در منطقه سردشت، پایگاه تالش به خيل عظيم شهدا پيوست و پيکرمطهرش در قبرستان اكبرآباد ايذه به خاك سپرده شد.
۳_شهید مراد براتی فر، ۱ فروردين۱۳۳۷ در روستای غريبی ها از توابع شهرستان دزپارت چشم به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند، به علت مشكلات معيشتی وکمبود امکانات تحصیلی نتوانست به تحصيل ادامه دهد،لذا برای تأمين معيشت خانواده به کارهای كشاورزی و دامداری پرداخت،در مراسمات مذهبی شركت ميكرد و با عشق و علاقه ای كه به سید الشهدا داشت، در مراسمات دهه محرم حضوری موثر داشت. در ۱۸سالگی ازدواج كرد و از ايشان سه فرزند پسر و یک دختر به یادگار مانده است، بعد از پيروزی انقلاب به شهر ايذه عزيمت نمود و در جهاد سازندگی و بسيج فعاليتهای خود را آغاز نمود. سال۱۳۶۳ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و به دفاع از كيان اسلامی پرداخت و در عملياتهای مختلف به مقابله با دشمن متجاوز پرداخت و در مدت حضورش در مناطق عملياتی چند بار مجروح گرديد و سرانجام درحالی که مسئوليت فرمانده یک گروهان از گردان انصارالمجاهدین (گردان تعاون)را در عملیات کربلای ۵به عهده داشت ۱بهمن ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه بر اثر جراحات شيميايی ناشی از بمباران شیمیایی به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در روستای زادگاهش آرام گرفت.
۴_ زندگی نامه شهید والامقام سردار شهید حاج یادگار اسکندری در خبری جداگانه منتشر گردید، روخش شاد و یادش تا ابد در دلهای مشتاقان زنده باد.
